روش مشارکتی: آموزش مهارت‌های زندگی به شیوه یادگیری فعال است. این شیوه دانش آموز مدار است و احساس‌ها، افکار، عقاید و تجارب دانش آموزان را درگیر یادگیری می‌کند. در این روش، آموزش به این صورت شروع می‌شود که معلم از دانش آموزان می‌خواهد نظرها و یا اطلاعات خود را درباره یکی از موقعیت‌هایی که با مهارت‌های زندگی ارتباط دارد، بیان کنند. سپس از آنها می‌خواهد که درباره همین موضوع، در گروه های کوچک و یا دوتایی، بطور مفصل بحث کنند. دانش آموزان در همین رابطه می‌توانند موضوعاتی را تمرین نمایند. تمرین این مهارت در موقعیت‌های واقعی زندگی، جزء اساسی و زنده آموزش مهارت‌های زندگی است. در پایان، معلم تکالیفی به دانش آموزان می‌دهد تا مهارت‌های مورد نظر را در موقعیت‌های واقعی زندگی بیشتر تمرین کنند و با دوستان و خانواده در این باره بیشتر بحث کنند. به این ترتیب، مهارت‌ها از طریق تمرین یاد گرفته می‌شوند و آموخته‌ها به محیط بیرون از کلاس انتقال می‌یابند (خورشیدی، ۱۳۷۹).
روش بارش مغزی: این روش، شیوه ای خلاق در ایجاد نظرها و عقاید مختلف و متعدد درباره یک موضوع خاص است. این روش را در مورد هر موضوعی می‌توان به کار برد. در این شیوه، سؤال یا موضوعی مطرح می‌شود و از گروه خواسته می‌شود تا در مورد این موضوع، عقاید خود را به اجمال، ترجیحاً بصورت یک کلمه یا یک جمله کوتاه بیان کنند.
این روش، فرصتی فراهم می‌کند تا نظرها و عقاید افراد بدون انتقاد، پذیرفته شود و مورد احترام قرار گیرد و اطلاعات مهمی‌به معلم مهارت‌های زندگی می‌دهد، اینکه کودکان چگونه به یک مطلب خاص می‌نگرند، از آن موضوع چه می‌دانند و چگونه به زبان خود مطلب را توصیف می‌کنند. این روش برای شنیدن نظر کل افراد گروه در زمانی کوتاه، بسیار مفید است. در پایان جلسه، افکار و نظرهای گوناگون بدست آمده در رابطه با مفاهیم آموخته شده، ارزیابی می‌شود. هدف از این روش این است که دانش آموزان همدلی و مسئولیت پذیری را یاد می‌گیرند (شعبانی، ۱۳۸۲).

روش ایفای نقش: در این روش بر اساس یک متن و یا بر اساس موقعیتی که معلم یا شاگردان توصیف کرده اند، نمایشی اجرا می‌شود. در این روش، جوانب مختلف موقعیت، مطرح و به دانش آموزان فرصت داده می‌شود تا مهارت‌های زندگی آموخته شده را اجرا کنند. شاید ایفای نقش، مهمترین شیوه آموزش مهارت‌های زندگی باشد، زیرا دانش آموزان می‌توانند موارد استفاده مهارت‌های آموخته شده را در موقعیت‌های متفاوت تمرین کنند. ایفای نقش، به خصوص در مورد مهارت‌هایی که اجرای آنها در محیط‌های واقعی زندگی اضطراب آور می‌باشد، بسیار مفید و با ارزش است. با بهره گرفتن از این شیوه آموزشی، دانش آموزان می‌توانند در محیطی امن و کنترل شده، رفتارها را مشاهده نمایند، بیاموزند، تمرین کنند و پس از تسلط بر آنها در محیط واقعی زندگی به کار برند (احدیان، ۱۳۷۸).
در این روش، دانش آموزان براساس علایق خویش، نقش‌های مورد نظر را انتخاب می‌کنند و با نظارت معلم و همکاری همکلاسان، به ایفای نقش می‌پردازند. از این طریق، آموزش قوانین و روابط اجتماعی حاکم بر جامعه بهتر انجام می‌شود و به یادگیری موثر و کارآمد می‌ انجامد، زیرا دانش آموزان ضمن شناخت هنجارهای اجتماعی، به تحلیل آنها می‌پردازند و در حین ایفای نقش، نگرش خود را تثبیت می‌کنند و نوعی ارتباط عاطفی و انسانی با دیگران برقرار می‌سازند ( فضلی خانی، ۱۳۸۲، ص ۱۸۶).
روش بحث و گفتگو: در این شیوه آموزشی، ابتدا موضوع و مسئله ای مطرح می‌شود و اعضاء گروه با دانش آموزان کلاس در مورد آن موضوع بحث و گفتگو می‌کنند و نظرها و عقاید خود را در این باره برای سایرین بیان می‌کنند. این شیوه آموزشی به دانش آموزان کمک می‌کند، افکار و ایده‌های خود را در قالب کلمه‌ها و جمله‌های ساده بیان کنند. این شیوه باعث تقویت مهارت‌های کلامی، جرأت ورزی، ابراز وجود و بیان خود در دانش آموزان می‌شود. همچنین انعطاف پذیری و تحمل در برابر عقاید و نظریه‌های متفاوت در بین دانش آموزان را افزایش می‌دهد (نیک پرور، ۱۳۸۱، ص ۲۵).
می‌توان استنباط کرد که با بهره گرفتن از روش‌های مذکور که قطعاً مستلزم وجود معلمان (مجریان) آگاه و ماهر است زمینه ای برای ایجاد و رشد و پرورش مهارت‌های زندگی دانش آموزان فراهم می‌گردد. در عین حال این نکته را نیز باید خاطر نشان ساخت در حوزه آموزش مهارت‌های زندگی چندان نمی‌توان به گرفتن آزمون و امتحان آن چنانکه در سایر حوزه‌های محتوایی وجود دارد، تاکید کرد. در عین حال که غالب تکالیف به دلخواه دانش آموز انتخاب شده و باید خود یادگیرندگان مهارت‌های مرتبط را کشف و بازیابی کنند. در این حوزه تاکید اصلی اساساً بر احساسات و تجارب واقعی بوده و دانش آموزان با نشستن در کلاس‌هایی که دارای چیدمان U شکل است، فرصتی برای تعامل و مشارکت واقعی پیدا می‌کنند.
از سوی دیگر، آموزش مهارتهای زندگی از طریق مدارس به دو صورت می‌تواند اجرا شود :
در برنامه درسی دانش آموزان قرار گیرد و جدا از برنامه درسی مدارس به عنوان یک فعالیت فوق برنامه اجرا شود.
از طریق مدارس ویژه و خاصی هم چون مدارس غیرانتقاعی، مدارس مذهبی و … اجرا شود (سازمان بهداشت جهانی،۱۳۷۷،ص ۳۱).
با توجه به دلایل زیر مدرسه محل مناسبی برای آموزش مهارتهای زندگی است:
امکان دسترسی به تعداد زیادی دانش آموز – با صرفه بودن از نظر اقتصادی
اعتبار بالای مدرسه نزد معلم‌ها و والدین – امکان دسترسی به معلم‌های با تجربه
– امکان ارزشیابی کوتاه مدت و بلندمدت
در واقع می‌توان گفت، در روش تدریس مهارت‌های زندگی می‌توان از طریق روش‌های مستقیم (مثل سخنرانی) و از سوی دیگر می‌توان برای تفهیم آن از روش‌های فعال و مشارکتی توام با کاربرد وسایل سمعی و بصری بهره گرفت. همچنین آموزش مهارت‌های زندگی و تاکید این درس بر ارزش‌های انسان و ضرورت تحقق هدف‌های آن ما را وا می‌دارد، تمهیداتی بیندیشیم تا تمایز این درس با درس‌هایی که هدف آنها انتقال معلومات است، مشخص شود. آماده کردن محیط فیزیکی کلاس، از جمله‌ی این اقدامات است. آرایش صندلی باید طوری باشد که زمینه‌ی بحث و تبادل نظر را فراهم کند. موضوعات این درس طوری ارائه شوند که برای دانش‌آموزان قابل فهم باشند و علاقه به اظهار نظر را در آنان تقویت کنند. طرح سؤالات همراه با مثال‌هایی که با محیط واقعی دانش‌آموزان ارتباط دارد، انگیزه‌ی بیشتری برای شرکت دانش‌آموزان در بحث‌های مورد نظر فراهم می‌آورد. در این راستا، ارزش‌گذاری بر نظرات و قضاوت اخلاقی در مورد گفته‌های دانش آموزان درست نیست. فرد با شکستن سکوت خود و ارائه دیدگاهش می‌تواند به خود پنداری مثبت دست پیدا کند و تحمل نظر و عقاید دیگران برایش میسر می‌شود، همچنین اتکا به نفس در او رشد می‌یابد.
۲-۱۰ دوره متوسطه
دوره متوسطه به لحاظ زیستی، روانی و اجتماعی یکی از مهمترین دوره‌های تحصیلی و تربیتی در آموزش و پرورش محسوب می‌شود، چرا که این دوره مقارن با دوره نوجوانی و جوانی و کسب استقلال فردی و تاحدی استقلال اقتصادی است. در واقع این دوره با “سن شروع کار و مرحله احساس نیاز نوجوان و جوانان به استقلال و موجودیت و علاقه مندی به کارهای تولیدی و اقتصادی مقارن است” (صافی،۱۳۸۵، ص ۱۴۷).
این دوره برای دانش آموزان آخرین دوره از تحصیلات رسمی‌و عمومی‌محسوب می‌شود و دوره ای است که حد واسط میان دوره ابتدایی و آموزش عالی قرار دارد. در گزارش نهایی اجلاس منطقه یونسکو آمده است، دوره متوسطه عبارت است از دوره برزخ یا دوره انتقالی میان آموزش پایه که عمومی‌و غیر تخصصی است و آموزش تخصصی تر در سطح آموزش عالی. دوره انتقال میان کودکی و جوانی است و یک دوره میانی که به واسطه بسیاری از فشارهای روانی، جسمانی و مشکلات سازگاری، ویژگی‌های خاصی را به نوجوان و جوان می‌بخشد. این دوره در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، منابع اصلی تولید نیروی انسانی نیمه ماهر است. دوره متوسطه ممکن است از سه جهت دوره انتقالی باشد:
انتقال از دوره کودکی که نیازهای فرد تحت نظر و مراقبت دیگران تأمین می‌شود به دوره جوانی و بلوغ که به فرد استقلال و قبول مسئولیت می‌دهد.
– انتقال از آموزش عمومی، همگانی و غیر تخصصی به آموزش دانشگاهی و تخصصی، خاص عده ای محدود.
– انتقال از محیط آموزشی به محیط کار و زندگی” (صافی،۱۳۹۰، ص ۸۹).
دوره متوسطه دارای مشخصات و ویژگی‌هایی است که می‌توان با عنایت به این مشخصه‌ ها به شناخت این دوره پی برد. از جمله مشخصه‌ های این دوره می‌توان به هدف، مدت دوره و ساختار کلی آن اشاره نمود.
– هدف: “هدف دوره متوسطه، دوره پیش دانشگاهی و کاردانی به طور کلی، اعتلای سطح فرهنگ و دانش عمومی‌و آماده ساختن جوانان برای اشتغال مفید یا ادامه تحصیل در سطوح عالی تر تحصیلی است.
– مدت دوره: طول دوره آموزش متوسطه سه سال است که پس دوره راهنمایی تحصیلی آغاز می‌شود.
– ساختار کلی: دوره متوسطه شامل سه شاخه متوسطه نظری، متوسطه فنی و حرفه ای و متوسطه کاردانش است. بعد از دوره متوسطه، دوره یک ساله پیش دانشگاهی و دوره کاردانی پیوسته پیش بینی شده است” (موسی پور، ۱۳۸۵، ص۱۴۹).
ویژگی‌هایی که برای دانش آموزان این دوره در نظر گرفته اند عبارت است از:
– رشد سریع قوای جسمانی و نیرومندی کم سابقه.
– بیدار شدن و تشدید گرایشات اخلاقی و مذهبی.
– تفکر درباره مسائل جدی زندگی نظیر انتخاب رشته، انتخاب شغل، انتخاب همسر و نگرانی نسبت به آن.
– ورود به مرحله تفکر انتزاعی و گسترده شدن توانایی‌های فکری و ذهنی.
– پرداختن به قضاوت، سنجش و ارزیابی دوباره اشخاص، اشیاء و پدیده‌ها و داشتن شک و تردید در باورها و اعتقادات برای دوباره سازی آن‌ها (ملکی،۱۳۷۹).
چنانچه بتوان آموزش و پرورش را پلی برای گذر افراد از خانواده به اجتماع دانست، دوره دبیرستان از مراحل مهم این عبور است، چرا که در مراحل قبلی چنین تصور می‌شود که افراد در دوره‌های بعدی خواهند توانست آمادگی ورود به جامعه را کسب کنند و با فشارهای زندگی کنار بیایند. ولی همان طور که استنباط می‌شود و تحقیقات نیز نشان داده اند، بسیاری از افراد بعد از دوره ی دبیرستان نمی‌توانند به مراکز دانشگاهی راه یابند و یا در گذر از این دوره، ترک تحصیل می‌کنند. بنابراین، پیوند آنها با نهاد آموزشی این دوره تحصیلی به حساب می‌آید.
اگر بخواهیم دوره متوسطه یا آموزش متوسطه را با یکی از دوره‌های رشدی فرد مقارن کنیم باید گفت، این دوره همزمان با دوره نوجوانی است. اگر دوران نوجوانی را به عنوان دهه دوم زندگی فرد تعریف کنیم، می‌توان “دوران نوجوانی را با زمان ورود به دبیرستان و پایان نوجوانی را نیز با فارغ التحصیل شدن از دبیرستان یا دانشکده همزمان دانست. دوران دبیرستان همزمان با دوران بلوغ آغاز می‌شود” (آقامحمدیان و حسینی،۱۳۸۴،ص ۳۴). در واقع دوره متوسطه علاوه بر اینکه آغاز نوجوانی است، دریچه ای برای ورود به دوره جوانی نیز محسوب می‌شود. این دوره یکی از مهمترین و مؤثرترین دوران زندگی هر فرد قلمداد شده (رحیمی،۱۳۹۱ ، ص۳۷). ” نوجوانی دوره تغییرات مهم در زندگی تحصیلی و اجتماعی هر فرد است. اهمیت و حساسیت این دوره به گونه ای است که روسو در بحث از اسرار درون، رشد، بلوغ و نوجوانی را تولد ثانوی می‌نامد” (قاسمی،۱۳۸۱: ۳۴).
لطف آبادی (۱۳۸۷) ” نوجوانی را مرحله انتقالی از کودکی به بزرگسالی می‌داند، این دوره تغییرات عدیده ای از نظر جسمی، عاطفی، شناختی و اجتماعی در فرد بروز می‌کند” گستره سنی دوره نوجوانی، به سال‌هایی اطلاق می‌شود که کودکی را به بزرگسالی پیوند می‌دهد شروع نوجوانی با تغییرات بدنی همزمان می‌شود و در نتیجه ردیابی ظاهری آن آسان تر است، در حالی که پایان آن بر حسب شکل گیری ساخت‌های عقلی و تغییرات عاطفی و اجتماعی نوسانی تر در نظر گرفته شده است به همین دلیل کسانی که بر ضابطه‌های ظاهری تکیه کرده اند، شروع نوجوانی را زیست شناختی و پایان آن را فرهنگی دانسته اند (منصور،۱۳۷۸). از این رو برای پرهیز از ابهام سنین ۱۳ تا ۱۸ سال را سنین نوجوانی می‌نامند لازم به یادآوری است که برخی حد نهایی آن را تا ۲۲ سالگی ذکر کرده اند (احدی و محسنی،۱۳۷۶).
در دوره نوجوانی است که فرد به بلوغ جسمی‌می‌رسد و تغییرات جسمی‌او را غافلگیر می‌کند و موجب ایجاد اضطراب و استرس در فرد می‌شود، در این دوره آموزش مهارت‌های زندگی که شامل مقابله با استرس و اضطراب، می‌تواند به فرد کمک کند که این بحران را پشت سر بگذارد. یکی از ویژگی‌های بارز دوره نوجوانی رسیدن به مرحله تفکر صوری است که آگاهی از زندگی، پیش بینی آینده، تصمیم گیری، جستجوی راه حل برای مسائل از مشخصه‌ های این دوره است. آموزش مهارت‌های زندگی در این دوران شامل آموزش تصمیم گیری است که این توانایی به نوجوان کمک می‌کند تا به نحو موثری در مورد مسائل زندگی خود تصمیم بگیرد. آموزش مهارت‌های زندگی در این دوران باعث احساس کفایت، توانایی موثر بودن، غلبه بر افزایش عزت نفس، توانایی برنامه ریزی و…. در دانش آموزان می‌شود. یکی از ویژگی‌های بارز این دوره گرایش به گروه‌های دوستی و همسالان است که این گروه ها جای خانواده را می‌گیرند و از طریق شرکت در این گروه ها و ایفای نقش در نهایت نوجوان به هویت اجتماعی دست می‌یابد، ارتباط انسانی و روابط بین فردی (دوست یابی، مشارکت و همکاری، برقرای ارتباط متقابل) از جمله آموزش‌های مهارت زندگی در این دوره به شمار می‌رود.
در جدول ۲-۱ ویژگی‌های بارز رشدی نوجوانان که تقریبا مقارن با دوره متوسطه است به همراه دلالت‌های آنها بر آموزش و یادگیری مهارت‌های زندگی ارائه گردیده و لازم است که در برنامه‌های آموزش نوجوانان این دلالت‌ها مورد توجه قرار بگیرد:
جدول ۲- ۱ ویژگی‌های دوره نوجوانی و آموزش مهارت‌های زندگی

ویژگی‌های بارز رشد نوجوانی

دلالت برآموزش مهارت‌های زندگی

نوجوان به تفکر صوری می‌رسد آگاهی از زندگی – پیش بینی آینده، تصمیم گیری، جستجوی راه حل مسائل، توجه به ممکنات و آزمون فرضیه‌ها از مشخصه‌ های تفکر صوری است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...