۲-۲- بخش دوم : درگیری در کار[۱۲۰]

۲-۲-۱- مفاهیم درگیری در کار

واژه (engagement) در فرهنگ لغت به معانی مختلفی همچون ، نامزدی ،تعهد، التزام، ،اشتغال،استخدام و درگیری ترجمه شده است . در ادبیات علوم اجتماعی ریشه این مفهوم به تئوری نقش و به طور خاص کارهای اروین کافمن (۱۹۶۰)در این زمینه باز می‌گردد. کافمن معتقد است که افراد در جامعه نقشهای مختلفی را می‌پذیرند که درگیری در یک نقش را “دلبستگی خود انگیخته[۱۲۱] به نقش و صرف توجه و تلاش فراوان برای انجام آن ” تعریف می‌کند. (ملو و ویلدرورث و پاکن[۱۲۲] ،۲۰۰۸،۲۱۰)

از جمله نقشهایی که افراد در جامعه ایفاگر آن می‌باشند نقش هایی است که در سازمان و محیط کاری می‌پذیرند. ولبورن[۱۲۳] (۲۰۰۷) معتقد است که اعضای سازمان معمولا ایفا گر پنج نقش کلیدی در سازمان می‌باشند که یک نقش آن محوری[۱۲۴] و چهار نقش غیر محوری [۱۲۵] است . نقش محوری همان شغل تعریف شده فرد در سازمان است که دارای استاندارد و وظایف مشخص و تعریف شده می‌باشد چهار نقش دیگر معمولا تعریف نشده بوده و جزو وظایف و مسئولیت‌های رسمی فرد نمی باشند .نقش فرد به عنوان عضو سازمان ، به عنوان عضو یک تیم ، عضویت ‌در کار راهه و نقش وی به عنوان کار آفرین یا نو آور در سازمان چهار نقش کلیدی غیر محوری هستند به نظر ولبورن[۱۲۶]( ۲۰۰۷ ) مهمترین مسئله برای سازمان و رهبران آن ها درگیر کردن افراد در نقشهای غیر محوری است . ساکز (۲۰۰۶) دو نقش را به عنوان مهمترین نقشی که افراد در سازمان ایفا می‌کند ذکر می کند که اصلی ترین آن ها نقش وی به عنوان متصدی یک شغل یا پست سازمانی و همینطور نقشی است که به عنوان عضو یک سازمان ایفا می‌کند .

درادبیات سازمانی و آنچه که منظور ما در این نوشتار می‌باشد ؛ واژه درگیری با ترکیباتی همچون درگیری شخصی[۱۲۷] (کان،۱۹۹۰)، درگیری /تحلیل رفتگی[۱۲۸] ( مسلچ و لیتر[۱۲۹]،۱۹۹۷)، درگیری در کار یا شغل[۱۳۰] (شوفلی و دیگران [۱۳۱] ،۲۰۰۲، ۸۱)، و درگیری کارمند[۱۳۲] (هارتر، اشمیت و هایز[۱۳۳]، ۲۰۰۲ ، ۲۷۲)به کار رفته است. (سیمپسون[۱۳۴]، ۲۰۰۸ ،۷) .

اصطلاح بکارگرفته شده
تعریف
ابزار سنجش
درگیری شخصی

به استخدام درآورن و بیان کردن یک فرد خودش رادر راستای عملکرد کاریش (کان ،۱۹۹۰)

شاخص سوالی ساخته شده توسط می که سه بعد فیزیکی ، شناختی ، عاطفی ، درگیر ی را اندازه گیری می‌کند

تحلیل رفتگی / درگیری

تحلیل رفتگی سندرومی روانشناختی است که به وسیله فرسوگی عاطفی ،بدبینی ،و احساس عدم شایستگی مشخص می گرد براین اساس تحلیل رفتگی زوال در گیر ی بوده و این دو وجه مخالف همدیگر می‌باشند . ( مسلچ و لیتر،۱۹۹۷)

شاخص تحلیل رفتگی مسلچ [۱۳۵]
درگیری در کار/ شغل

حالت مثبت ذهنی برای بر آوردن و اتمام کار که توسط سه بعد شور و حرارت در کار ،وقف شدن در کار و غرق شدن در کار مشخص می‌گردد.شور و حرارت ‌در کار به معنی سطح بالای انرژی و تحرک ذهنی فرد در هنگام کار است ؛ وقف شدن یعنی پیوستگی عمیق با شغل و احساسی از اهمیت ، اشتیاق و الهام در هنگام کار و غرق شدن به معنی تمرکز شدید و اشتغال به کار با رضایت خاطر و شادکامی است. (شوفلی و دیگران ،۲۰۰۲)

شاخص درگیر ی در کار یوترش[۱۳۶]
درگیری کارمند

دلبستگی و رضایت به همراه اشتیاق برای انجام کار (هارتر، اشمیت و هیز، ۲۰۰۲)

ممیزی محیط کار گالوپ[۱۳۷]

جدول ۲-۲: تعریف و اندازه گیری در گیر ی از دیدگاهای مختلف(سیمپسون، ۲۰۰۸ ،۷)

۲-۲-۱-۱- درگیری شخصی[۱۳۸]

در ادبیات آکادمیک سازمان مفهوم درگیر ی در کار ابتدا توسط کان(۱۹۹۰) مطرح شد. وی از اصطلاح درگیری شخصی برای نامگذاری این حالت استفاده کرده وآن را اینگونه تعریف می‌کند:

درگیری وضعیتی روانشناختی است که در آن فرد خود را مطیع و تحت امر نقش کاری اش در سازمان در می آورد” (کان،۱۹۹۰،۶۰۴)

در درگیری فرد خود را به طور فیزیکی ، شناختی و عاطفی به استخدام نقش کاریش در سازمان درآورده و خود را در راستای عملکرد نقشش بیان می‌کند.به نظرکان فرد و نقش دارای تعاملات متقابل هستند به طوری که اولا فرد انرژی خود را برای رفتار های در نقش صرف کرده (استخدام شخصی[۱۳۹]) ، ثانیاً خود را درون نقش بیان می‌کند (بیان شخصی[۱۴۰])آنقدر که درگیری باعث می‌گردد که کارکنان دارای روحیه و جسارت در کار باشند ، عدم درگیری باعث می‌گردد که کارکنان ‌از نقش خود جدا افتاده رفتار های کناره جویانه از خود نشان داده و در برابرنقش کاریشان موضعی دفاعی به خود بگیرند. (می[۱۴۱]،۲۰۰۴،۱۲)

کارکنان غیردرگیر خود را از انجام نقش کاریشان کنار کشیده ، به طور عاطفی و شناختی عقب می نشینند. آن ها وظایف کاری خود را به طور ناقص انجام می‌دهند ،رفتار آن ها فاقد تلاش و کوشش لازم بوده و تبدیل به آدمواره های بی روح با حرکاتی ساعت وار و غیر ارادی می‌گردند. (لوتوس و پترسون[۱۴۲] ،۲۰۰۲،۲۷۸)

۲-۲-۱-۲- درگیری و تحلیل رفتگی[۱۴۳]

مفهوم سازی بعدی از درگیری توسط مسلچ ولیتر (۱۹۹۷) صورت گرفته است . او از اصطلاح تحلیل رفتگی[۱۴۴] برای توصیف عدم درگیری در کار استفاده می‌کند . تحلیل رفتگی استعاره ای است که به طور رایج در توصیف حالت در ماندگی روحی یا فرسودگی شدید به کار می رود به نظر مسلچ تحلیل رفتگی دارای سه بعد فرسودگی[۱۴۵]، بی تفاوتی[۱۴۶] (یا بی شخصیتی) و احساس عدم کارایی[۱۴۷] است. فرسودگی ، احساس خستگی و درماندگی شدید در اثر کار زیاد می‌باشد ، بی تفاوتی نگرش سرد و منفعلانه به کار بوده به طوری که فرد علاقه خود را نسبت به کار از دست داده و روز به روز کار برای او بی معنی می‌گردد .در عدم کارایی فرد احساس می‌کند شایستگی لازم برای انجام کارهایش را نداشته و نمی تواند کار های خود را در سازمان به درستی به اتمام برساند . به نظرمسلچ تحلیل رفتگی در اصل کاهش درگیری در کار است و این دو ، دو سر یک پیوستار می‌باشند بر این اساس درگیری دارای سه بعد انرژی[۱۴۸] ، پیوستگی[۱۴۹] و کارایی [۱۵۰] است که هرکدام به ترتیب وجه مخالف سه بعد تحلیل رفتگی یعنی فرسودگی،بی تفاوتی و عدم کارایی می‌باشند .(شوفلی و بیکر ، ۲۰۰۴، ۲۹۴)

۲-۲-۱-۳- درگیری در کار[۱۵۱]

در این میان شوفلی و همکاران (۲۰۰۲) با مطالعات خود ‌به این نتیجه دست یافتند که درگیری و تحلیل رفتگی اگرچه دارای ارتباط نزدیکی با یکدیگر بوده اما دو مفهوم متمایز از هم می‌باشند. به نظر آنان این دو مفهوم وجه مخالف یک پیوستار نبوده بلکه مفاهیم مستقلی هستند که باید با ابزارهای متفاوتی اندازه گیری شوند. بر این اساس فردی که تحلیل رفته نیست الزاماً نمی توان گفت که دارای سطح بالایی از درگیری در کار می‌باشد. آن ها از اصطلاح درگیری در کار درمدل خود استفاده کرده و آن را “حالت مثبت ذهنی برای بر آوردن و اتمام کار ” تعریف می‌کنند از این منظر درگیری در کار دارای سه بعد به صورت زیر است:

    1. شور و حرارت در کار[۱۵۲]؛

    1. وقف شدن در کار[۱۵۳]؛

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...