به طور کلی هدف از توصیه در دین رساندن انسان به یک رشد معنوی است و رشد و تعالی نیز در گرو ایمان به خدا،ایمان به رسول اکرم(ص) ایمان به قرآن و دستورات و توصیه های دین است.

بخشی از علل بزهکاری مربوط به عوامل بیرونی می‌باشد. تحریک،خود یکی از عوامل مؤثر در وقوع بزهکاری است.زدن حرف نامربوط توسط دیگری،توهین،یا عملی که باعث تحرک قوه خشم و انتقام شود،همه را می توان با صبر و گذشت از دیگران به راحتی نادیده گرفت.در علم جرمشناسی رفتار یا گفتار تحریک آمیز خود بزه دیده می‌تواند یکی از عوامل تشکیل دهنده جرم باشد که با یک صبر و با یک گذشت کوچک می‌توانست به وجود نیاید.[۲۰۴] باید روح تربیت شود،عادت کند به امور مثبت،و این جز با تمرین و توصیه و پر رنگ تر کردن امور معنوی با روح انسان عجین نخواهد شد.

در دوران گذشته همان‌ طور که می‌دانیم انتقام به شدت در میان مردم رواج داشت و کسی که عمل خلافی را انجام می‌داد نه تنها خود او بلکه خانواده و یا حتی جامعه محلی او نیز تاوان این عمل را می‌دادند.در بررسی تحولات دوران های مختلف حقوق جزا نیز ما به دوره هایی مانند انتقام خصوصی تا تعدیل نسبی و در نهایت تعدیل کلی آن بر می خوریم.اما امروزه همه می دانند که اگر کسی عمل مجرمانه ای در مقام تضییع حق فردی انجام دهد بر مبنای اصل شخص بودن مجازات ها تنها خود او پاسخگو است و خانواده و اطرافیان او نقشی ندارند.حتی امروزه با دستاوردهای علم جرم شناسی ما دیگر حتی خود مجرم را در بسیاری از موارد یک مقصّر صرف و کسی که عامدانه هنجارها و قوانین را زیر پا گذاشته و یک شری که باید از جامعه دفع شود نمی دانیم.در خیلی از این موارد مجرم محصول شرایطی است که خود همان جامعه یا حتی خود شخص بزه دیده برای او رقم زده است.شرایطی از قبیل فقر،سرخوردگی های اجتماعی،توهین،تحقیر،عدم بروز شخصیت فردی،وراثت،محیط آلوده فرهنگی،تحریکات شخص بزه دیده،انگیزه های شرافتمندانه،عدم آگاهی و آموزش و…هزاران مسئله در به وجود آمدن شخصی به نام مجرم دخالت دارد.حال آیا ما در برخورد با این فرد این مسائل را در نظر می گیریم؟آیا وقتی ما با چنین شخصی مواجه می‌شویم که حقی از ما ضایع ‌کرده‌است نمی خواهیم که به اشّد مجازات برسد؟آیا خود ما در آن لحظه محصولی از خشم و نفرت و کینه خود نیستیم؟در دین اسلام مکرر به گذشت و بردباری سفارش شده است.یکی از اصلی ترین شاخصه های پیامبر گرامی اسلام (ص) و ائمه طاهرین(ع) همین بردباری و گذشت از دیگران است.گذشت از دیگران نقش پیشگیری مؤثری نیز از ارتکاب جرائم آینده دارد و در تربیت فردی و اجتماعی افراد نیز مؤثر خواهد بود. به علاوه اینکه ترویج روح گذشت در جامعه باعث می شود روان اجتماع آرامش یابد و مردم دائم به دنبال انتقام و گرفتن حق از یکدیگر و تنبیه و تنبه دیگران نباشند.چه اینکه همگان می‌گویند فلانی که از ما نگذشت چرا ما از او بگذریم؟!

یکی از توصیه های دینی صبر،صبر بر معصیت است که اثرات فردی و اجتماعی را به همراه خود دارد.کسی که بر معاصی یا گرفتار شدن در عمل خلافی صبر پیشه می‌کند هر چند که سخت اما در بلند مدت هم باعث شکوفایی استعدادها و توانایی‌های خود و هم باعث اثرات مثبت بر اجتماع می‌گردد.صبر بر معاصی و گناه دیگران یکی از عوامل مؤثر در پیشگیری از جرم است که می توان آن را در زیرمجموعه پیشگیری اجتماعی قرار داد.صبر از بسیاری کینه ها و عقده ها و تجسس های بی ثمر،انتقام و بسیاری از عوامل زمینه ساز جرم جلوگیری کرده و جامعه ای سالم و با نشاط همراه با محیطی سالم را منجر می شود.[۲۰۵]

گفتار دوم: توصیه به عفت

عفت به معنای برتافتن،نهفتگی و پاکدامنی،پرهیزکاری و پارسایی و احتراز از محرمات خصوصاً از شهوات حرام است.[۲۰۶] یکی از موکدترین تاکیداتی که در دین مبین اسلام بدان سفارش شده است عفت پیشه کردن و پرداختن به تزکیه و تهذیب نفس است.در احادیث و روایات تأکید زیادی بر نگهداری چشم و گوش و زبان و دیگر اعضاء و جوارح از پرداختن به باطل و نگهداری آن ها از در معرض خطر قرار گرفتن فعل حرام مورد توجه و توصیه بوده است. تمامی اعضاء بدن نیز به همین نسبت در مقابل اعمال خود مسئولند.«إنَّ السَّمعَ وَالبَصَرَ وَالفُُوادِ کُلُّ اُولئِکَ کانَ عَنهُ مَسئولا: گوش و چشم و دل همه مسئولند.»[۲۰۷] امام (ره) ‌در مورد تزکیه می فرمایند:«تزکیه قبل از تعلیم ‌و تعلم است.یزکیهم.پیغمبر آمده است این ها را تزکیه بکند،نفوس را پرورش بدهد،نفوس را مهیا کند و بعد یُعَلِّمُه الکِتابِ وَالحِکمَه بعد تعلیم کتاب و حکمت بکند.»[۲۰۸]

از تزکیه به عنوان پالایش درون از شوائب و در نهایت رسیدن به رشد و تعالی انسانی یاد می شود.تزکیه به عنوان بخش اصلی مقصد انبیا الهی و به عبارت دیگر مقصود اساسی تعلیم و تربیت به حساب می‌آید.تهذیب و عفت پیشگی و تقوا مفاهیمی است که در جای جای تعالیم اسلامی به آن ها بر می خوریم. حضرت امام (ره) می فرمایند:«انگیزه بعثت این است که ما را از این طغیان ها نجات دهد و ما تزکیه کنیم خودمان را، نفوس خودمان را مصفا کنیم و نفوس را از این ظلمات نجات دهیم.اگر این توفیق برای همگان حاصل شود،دنیا یک نوری می شود نظیر نور قرآن و جلوه حق.» [۲۰۹]

این که به انسان سفارش می شود که از هوای نفس پیروی نکنید و به دنبال گام های شیطان نباشید و اینکه گرامی ترین شما نزد پروردگارتان باتقواترین شما است همه و همه نشان از اهمیت خودسازی و اجتناب از پیروی هوی و هوس دارد.دلیل آن هم این است که هواپرستی ابزار شناخت را از کار می اندارد.نه چشم حقیقت را می بیند و نه گوش حق را می شنود و نه دل درک صحیح دارد.دلیل هواپرستی گرایش به مادیات است و راه رهایی از بند مادیات عفت پیشگی و تقوای الهی است.[۲۱۰]

امام (ره) انسان را دارای دو نشئه و ساحت می دانند که انسان می‌تواند بنابر اراده و تربیت و تزکیه نفس در هر یک از این ساحت ها قرار بگیرد.ساحت اول نشئه ظاهریه ملکیه دنیویه که بدن و جسم و هر چه که مربوط به عالم مادی و ماده است را شامل می شود و نشئه باطنیه غیبیه ملکوتیه که از عالم دیگر است و نفس او هم مربوط به عالم غیب و ملکوت و دارای درجاتی است به قول مثنوی شریف:

نیمیم ز آب و گل نیمیم زجان و دل نیمیم ز ترکستان نیمیم زفرغانه

ایشان همچنین میل انسان را گاهی بسوی این نشئه و گاهی بسوی آن نشئه می دانند.بسیاری از عوامل در سوق دادن افراد به هریک از این دو ساحت مؤثر است.اگر انسان مشغول امور اولیه زندگی شود و در دنیاپرستی و وابستگی به دنیا کوشش کند دائم ‌در ساحت اول می ماند و پا را از عالم ملکیه دنیویه فراتر نمی گذارد ولی با پرداختن به تربیت نفس و تزکیه روح و عفت و تقواست که انسان به آن ساحت باطنیه سوق پیدا می‌کند.انسان از دیدگاه حضرت امام (ره) اعجوبه ای است که هم می‌تواند از او یک موجود الهی ملکوتی،یا یک موجود جهنمی و شیطانی ساخته شود.همه چیز در درون انسان وجود دارد،از این موجود پیغمبر اکرم (ص) و سایر پیغمبرها محقق شده است و ابوجهل و سایر ابوجهل ها هم هست.حسن و قبح و صلاح و فسادش بستگی به جهات روحی او دارد.[۲۱۱] به هر صورت این انسان است که با اعمال و انتخاب هایی که در زندگی می‌کند می‌تواند به موجودی خوب و اسوه و یا یک شریر و شیطان صفت تبدیل گردد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...