دانلود منابع پایان نامه ها | قسمت 9 – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
مطالعات دیگری نیز که در زمینه رابطه بین ساختار مالکیت و نقدشوندگی بازار صورت گرفته است نشان میدهد که تمرکز مالکیت هم با فاصله قیمتهای پیشنهادی خرید و فروش و هم با هزینه های اطلاعات[۴۴] رابطه منفی دارد. رابطه منفی نسبتاً ضعیفتری نیز بین فاصله قیمتهای پیشنهادی خرید وفروش و مالکیت دارندگان اطلاعات نهانی مشاهده میشود اما رابطهای قوی بین نقدشوندگی و مالکیت نهادی دیده نمیشود (نا،۲۰۰۲).
ترکیب مالکیت و سهام شناور آزاد
سهام شناور آزاد[۴۵] درصدی از کل سرمایه شرکت است که جهت معامله در بازار سهام در دسترس باشد. به عبارت دیگر، قسمتی از سهام یک شرکت است که بدون هیچ گونه محدودیت قابل معامله باشد و عددی است که از نتیجه کسر تعداد سهام غیرقابل معامله از کل سهام شرکت به دست میآید. سهام شناور آزاد مقدار سهمی است که انتظار میرود در آینده نزدیک قابل معامله باشد یعنی در صورت پیشنهاد قیمت مناسب، دارنده آن را برای فروش ارائه میکنند.برای محاسبه سهام شناور آزاد باید ترکیب سهامداران بررسی و سهامداران راهبردی مشخص شوند. سهامداران راهبردی، سهامدارانی هستند که در کوتاه مدت قصد واگذاری سهام خود را نداشته و معمولاً میخواهند برای اعمال مدیریت خود این سهام را حفظ نمایند. با این فرض، در محاسبه سهام شناور آزاد تعداد سهام متعلق به دارندگان سهام راهبردی از تعداد کل سهام موجود کسر میشود(عباسی، مارزلو،۱۳۹۰: ۱۵۰).
مؤسسه مورگان استانلی سهام شناور آزاد را به شکل زیر تعریف کردهاست:
“نسبتی از سهام یک شرکت که در بازار قابل معامله بوده و با اهداف مدیریتی توسط سهامداران استراتژیک نگهداری نشود.”
سهامداران استراتژیک سهامدارانی هستند که معمولاً با اهداف مدیریتی و بلندمدت در سهام شرکتها سرمایهگذاری کردهاند و سهام متعلق به آن ها جزء سهام شناور آزاد محاسبه نمیشود. معمولاً این سهامداران عبارتند از: دولت، شرکتهای وابسته به دولت، صندوقهای سرمایهگذاری دولتی، مدیران و اعضاء هیئت مدیره شرکت و بستگان آن ها، مؤسسین شرکت، کارکنان شرکت (که به آن ها سهام وکالتی غیرقابل فروش اعطا شده باشد) و شرکتهای زیرمجموعه (در صورتی که سهام شرکت اصلی را خریداری نموده باشند).
سهامداران غیراستراتژیک شامل سهامدارانی است که هدف اصلی آن ها از خرید و فروش سهام کسب سود بوده و اهداف مدیریتی از خرید سهام یک شرکت نداشته باشند. معمولاً این سهامداران عبارتند از: اشخاص حقیقی، صندوقهای سرمایهگذاری، صندوقهای سرمایهگذاری مشترک، صندوقهای بازنشستگی، شرکتهای بیمه، صندوقهای تأمین اجتماعی و…….
میتوان گفت سهامی که متعلق به سهامداران استراتژیک نباشد سهام شناور آزاد محسوب میشود. گروههای اصلی سهامداران استراتژیک با کمی تفاوت در شاخصهای مختلف عبارتند از:
دولتها: سهام شرکتها و آژانسهای دولتی؛
شرکتها: سهام شرکتهایی که توسط خودشان نگهداری میشود یعنی عمدتاًً سهام خزانه؛
سهام سایرین: شامل سهام اعضای هیئت مدیره و مدیران و اعضای خانواده هایی که در شرکت نقش مدیریتی دارند و یا افراد و مدیرانی که به آن وابستهاند؛
سهام کارمندی و کارگری؛
سهام در اختیار بنیادها؛
سهام در اختیار صندوقهای بازنشستگی (گاهی در تعاریف سهام شناور آزاد در نظر گرفته میشود)؛
سهام در اختیار بانکها (گاهی در تعاریف سهام شناور آزاد در نظر گرفته میشود)؛
سهام در اختیار شرکتهای بیمه (گاهی در تعاریف سهام شناور آزاد در نظر گرفته میشود)؛
سهامداران ضربدری.
با توجه به تقسیمبندیهای فوق درصد سهام شناور آزاد هر شرکت بر اساس اطلاعات موجود در ترکیب سهامداران در آخرین مجمع عمومی سالیانه محاسبه میگردد.
هدف از لزوم رعایت حداقل میزان سهام شناور آزاد کارایی کارکردهای بازار است. در واقع بورس کشورهایی که از میزان سهام شناور کمتری برخوردار است از عمق کمتری برخوردار و بسیار شکننده میباشند. برای توسعه عرض بازار باید از تمرکز شرکت و صنعت خاص پرهیز شود و عمق بازار نیز در شرایطی به دست میآید که با عرضه و معاملهکردن سهام انبوه تعادل قیمتی بازار به هم نخورد که از جمله دلایل کمعمق بودن بازار کوچک بودن آن و تعداد اندک بازیگران و کم بودن سهام شناور آزاد است.
ترکیب سرمایهگذاران نیز بر نقدشوندگی سهام تأثیر دارد. نبود تنوع در بین سرمایهگذاران موجب میشود آن ها قادر به اتخاذ موقعیتهای متقابل در معاملات نباشند. در چارچوب ترکیب مالکیت، رابطه میزان شناور آزاد شرکتها با متغیرهای گوناگونی میتواند موردتوجه قرار گیرد. عاملی که به طور مستقیم در میزان نقدشوندگی سهام یک شرکت مؤثر است، “سهام شناور آزاد” میباشد. از آنجا که میزان کم سهام شناور موجب کاهش نقدشوندگی و افزایش ریسک نقدشوندگی سهام و لذا باعث افزایش نرخ بازده مورد انتظار سهامداران میگردد، این انتظار وجود دارد که شرکتهایی که سهام شناور کمتری دارند، از بازدهی بیشتری برخوردار شوند.
درون زایی مالکیت
دمستز (۱۹۸۳) دمستز و لهن (۱۹۸۵) دمستز و ویلالونگا (۲۰۰۱) و سایر مطالعات که پس از آنان انجام شد، نشان دادند که ساختار مالکیت درونزاست. مالکان شرکت تمایل دارند که همه داده ها را بد ون دردسر و حتی بدون هزینه به دست آورند. مسأله اصلی آن است که آیا مدیریت حرف های و ساختار مالکیت پراکنده ،مزایای کافی برای شرکت دارد که بتواند زیانهای احتمالی آن را جبران کند؟ اگر مزایای جبرانی داشته باشد ،هیچ رابطه سیستماتیک بین سهامداران مدیریتی و عملکرد شرکت وجود ندارد و اگر مزایا را کاملا جبران نکند، رابطه سیستماتیک باید وجود داشته باشد، اما سؤالی که پیش میآید، این است که چرا ساختار مالکیت پراکنده هنوز هم وجود دارد؟ علاوه بر این، به منظور توجه به اطلاعات داخلی و عملکرد بر اساس جبران، عملکرد شرکت ها احتمالا بر ساختار مالکیت تأثیر میگذارد، همان طور که ساختار مالکیت بر عملکرد تأثیر میگذارد. امکان واگرایی بین انتظارات داخل شرکتی و انتظارات بر اساس بازار عملکرد شرکت برای مدیران انگیزه ایجاد میکند که دارایی سهام خود را متناسب با انتظاراتشان از عملکرد آتی شرکت تغییر دهند. خرید سهام در دست سرمایه گذاران غیر مدیریتی به وسیله مدیران ، مثالی است از اینکه چطور عملکرد انتظاری میتواند ساختار مالکیت را تغییر دهد. جبران های مدیریتی به شکل انتخاب انواع سهام امکان دیگری است برای
اینکه عملکرد بتواند بر ساختار مالکیت تأثیر بگذارد(صادقی،رحیمی،۱۳۹۱: ۹۲).
فرضیه ثبات مدیریتی و همگرایی منافع:
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-09-25] [ 04:10:00 ب.ظ ]
|