اخلاق جمع خُلق است. خُلق در لغت به معنی:عادت ،رویه،سجیه و… ترجمه شده است.(سازمان امور اداری و استخدامی کشوری،اخلاق کارگزاران،۱۳۷۷).

اخلاق عبارت است از رفتار ارتباطی پایدار مبتنی بر رعایت حقوق و منافع طرف ارتباط است.(قراملکی،۱۳۸۰: ۲۳) .

اخلاق مجموعه ای از صفات روحی و باطنی انسان تعریف می شود که به صورت اعمال و رفتاری که از خلقیات درونی انسان ناشی می شود،بروز ظاهری پیدا می‌کند و بدین سبب اخلاق را از طریق آثارش می توان تعریف کرد.(استوارت،۲۰۰۰: ۱۷۷)[۸]

عموماً دامنه اخلاق را در حد رفتار های فردی تلقی می‌کنند،اما رفتارهای فردی وقتی که در سطح جامعه یا نهاد های اجتماعی تسری پیدا می‌کنند و شیوع می‌یابند به نوعی اخلاق جمعی یا اجتماعی بدل می شود که ریشه در فرهنگ آن جامعه می دواند که خود نوعی وجه غالب می‌یابد که جامعه را با آن می توان شناخت. (قراملکی،۱۳۸۸: ۶۲) .

اخلاق، به طور ساده و خلاصه، شامل شناخت صحیح از ناصحیح و آنگاه انجام صحیح و ترک ناصحیح است. تشخیص درست از غلط همیشه ساده نیست. بسیاری از دانشمندان علم اخلاق ادعا می‌کنند که با توجه به اصول اخلاقی در مقام عمل همیشه یک راهکار درست وجود دارد و برخی دیگر معتقدند که راهکار درست بستگی به موقعیت و شرایط دارد و تشخیص اینکه کدام راهکار درست است درنهایت به عهده خود فرد است.(ساکنی،۱۹۹۹: ۱۹۰)[۹]

اخلاق یک اصطلاحی کلی است که برای اشاره به راه‌های گوناگون درک و بررسی چگونگی بهتر زیستن و یا به عبارتی اخلاقی بودن زندگی به کار می‌رود. اخلاق در مفهوم خاص خود، متضمن یک فعالیت فکری انتقادی است که به بررسی نظام‌مند زندگی و رفتار اخلاقی می‌پردازد. با بررسی و بازبینی اعمال خود می‌توانیم ‌در مورد آنچه باید انجام دهیم، قضاوت کنیم[۱۰].

برای مثال، ممکن است یک پرستار چنین قضاوت کند که سقط جنین عملی نادرست است و نباید برای آن اقدام کرد. اما اینکه آیا باید به مخالفت وجدانی وی احترام گذاشته شود یا خیر، مستلزم بررسی انتقادی مبانی و اصولی است که پرستار ‌بر اساس آن قضاوت نموده است. همچنین لزم است توجیهات وی در حمایت از موضعی که اتخاذ نموده، مورد بررسی قرار گیرد. ریشه اخلاق را می‌توان در آثار متنفذ فیلسوفان یونان باستان، از جمله سقراط، افلاطون و ارسطو دنبال کرد. آثار این فیلسوفان به ویژه در ملاحظه ثبات اخلاقی به عنوان شاخه‌ای از پژوهش فلسفی بسیار مؤثر بودند. آنان در تلاش برای توضیح و توجیه عاقلانه و بی‌طرفانه عقاید، فرضیه‌ها و رفتارهایی بودند که مردم آن‌ ها را از لحاظ اخلاقی درست یا نادرست می‌دانستند. در نتیجه اخلاق به عنوان یک شیوه پژوهش فلسفی (مشهور به فلسفه اخلاقی) تکامل یافت که از مردم می‌خواست تا بپرسند چرا آن‌ ها فعل خاصی را درست یا نادرست می‌دانند؟ دلایل (توجیهات ) قضاوت آن ها چیست؟ آیا قضاوت‌های آن‌ ها صحیح است؟ این دیدگاه، دیدگاهی متنفذ باقی ماند و اگر چه موضوع جنجال برانگیزی طی دو دهه گذشته بوده، اما جریان قابل توجهی را در جنبش اصلی ادبیات اخلاقی حفظ نموده است (عباسی ودیگران،۱۳۸۹: ۱۲۷).

اخلاق، سه حوزه فرعی متمایز دارد؛ اخلاق توصیفی، اخلاق استدلالی و اخلاق هنجاری، اخلاق توصیفی به بررسی تجربی و توصیف ارزش‌ها و عقاید اخلاقی مردم می‌پردازد. اخلاق استدلالی مربوط به اخلاق است. برای مثال، به معانی اصطلاحات اخلاق همچون حقوق، تکالیف و غیره توجه دارد. اخلاق هنجاری به ایجاد موازین و معیارهای اخلاقی به وسیله تشخیص و تجویز برخی اصول و قواعد رفتاری و توسعه نظریه هایی برای توجیه هنجارها مرتبط است. اخلاق هنجاری شباهتی به اخلاق توصیفی و اخلاق استدلالی نداشته و ماهیتاً سنجشی و تکلیفی است. در اخلاق هنجاری، بحث بر سر این مسئله نیست که جهان چگونه است، بلکه ‌به این نکته می‌پردازد که چگونه باید باشد. در این جا هر سه حوزه فرعی اخلاق را برای شناخت و درک مسائل اخلاقی در پرستاری و مراقبت‌های بهداشتی مورد بررسی قرار می‌دهیم. (عباسی ودیگران،۱۳۸۹: ۱۴۳).

دروغ گفتن غلط است. روابط ما با یکدیگر، تنها در صورتی خوب است که این فرض وجود داشته باشد که آنچه ما به یکدیگر می‌گوییم، حقیقت دارد. اعتماد، در روابط انسانی و در زندگی عمومی ضروری است. یکی از فرزندانشان به آن‌ ها دروغ گفته است. به طور مشابه، اگر والدین به فرزندان خود دروغ بگویند، اطمینان و اعتماد فرزندان به آن ها خدشه دار می‌شود. معمولاً هنگامی که سیاستمداران اعتماد رأی دهندگان را از دست می‌دهند، در واقع انتخابات را از دست داده‌اند. اما آیا دروغ گفتن، همیشه غلط است؟ فرض کنید که یک آلمانی در جنگ جهانی دوم یک خانواده یهودی را در زیرزمین خانه‌اش پنهان کرده باشد. پلیس از او می‌پرسد: آیا هیچ یهودی این اطراف هست؟ و او پاسخ می‌دهد خیر. در این جا مشاهده می‌کنیم که این فرد برای حمایت از دیگران مجبور به دروغ گویی شده است. حال با این که ما می‌دانیم دروغ گفتن درست نیست، ولی می‌پذیریم که فرد مذبور تحت شرایط خاصی دروغ گفته است.

اخلاق درباره بایدها، نبایدها و اولویت‌های رفتاری است و همیشه درباره چیزی نیست که مطلقاً درست یا غلط، پذیرفته یا مردود، مطلوب یا نامطلوب است. اخلاق همچنین بهترین تصمیم در شرایط خاصی است، یعنی تعادل بین انجام کار خوب و ایجاد آسیب. ‌بنابرین‏، اخلاق درباره تنظیم اصولی است که ‌بر اساس آن ها تصمیم می‌گیریم . ما این اصول اخلاقی را ‌در مورد تحولات پیچیده و مهیجی که به سرعت در علم زیست‌شناسی و زیست پزشکی در حال رخ دادن است، به کار می‌بریم.

درک رابطه بین حقوق و اخلاق مهم است. اخلاق، بینائی را تشکیل می‌دهد که حقوق بر مبنای آن ساخته می‌شود، اما تمام اخلاق در حقوق گنجانده نشده است. قتل، خطا و خلاف قانون است و شخصی که مرتکب قتل شود، مجازات می‌شود. در اینجا، اصل اخلاقی ارزشمندی که همان حق بر حیات است، در حقوق گنجانده شده است. اما، حقوق می‌پذیرد که اگر تحت شرایط خاصی فرد مجبور به قتل دیگری شود، مجازات او تعدیل گردد. جاده‌ای را که بر روی آن رانندگی می‌کنیم در نظر بگیرید. اگر ما شخصاً یک طرف جاده را برای رانندگی انتخاب کنیم، خطر جدی آسیب و یا حتی مرگ ممکن است خود ما و دیگران را تهدید کند. لذا قانون تصمیم می‌گیرد که ما در طرف راست یا چپ رانندگی کنیم. قانون همچنین در جایی که بین اشخاص درباره منافع دیگران، اختلاف نظر وجود داشته باشد، دخالت می‌کند.

دادگاه‌ها اغلب ناچارند هنگام جدایی یک زوج، تصمیم بگیرند که حق حضانت اطفال، با کدامیک از والدین باشد. ممکن است والدین و پزشکان درباره نوع درمان پزشکی کودک اختلاف نظر داشته باشند. برای جلوگیری از وقوع چنین مواردی از دادگاه‌ها خواسته می‌شود که اصول اخلاقی را در هر مورد بررسی نموده، آنچه را قانون می‌گوید. مشخص کرده و آنچه را بیش از همه به نفع کودک حکم نمایند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...