به ‌عنوان مثال، مردمانی که یک نوع بخصوصی از یک خودرو را خریداری نموده اند، ناخودآگاه به سمت خواندن و دیدن تبلیغات این خودرو کشیده می‌شوند و تبلیغات خودروهای رقیب را عمدتاً نمی خوانند. شیوه های فروشی که بر اساس اطلاعات شادی بخش بنا شده اند، عموما کاهش تاثیرات ناسازگاری ادراکی را سعی دارند تقویت نمایند. تاسف پیش بینانه یک عکس العمل روانشناختی به راه حل هاست. تصمیم گیر، پشیمانی‌هایی را پیش‌بینی می‌کند که ممکن است پس از اتخاذ یک تصمیم معین رخ دهد. تاسف پیش بینانه، تصمیم گیر را از اینکه یک تصمیم را بدون توجه به عواقب آن بگیرد، باز می‌دارد.

تاسف و حداقل نمودن بیشترین آن، یکی از روش های ریاضی حل مسئله تصمیم گیری از گذشته بوده است. این تئوری همچنین می‌تواند به ‌عنوان یک ابزار برای کم کردن پشیمانی پس از تصمیم با توجه دادن به نتایج تصمیم به کار رود. این امر باعث کاهش پیامدهای روانشناختی مسئله پس از اجرا می‌گردد. (Moghadam&Tehrani, 2008,47)

۲ –۳۱ – انجام راه حل

تصمیمات خوب اغلب بخاطر اجرای ضعیف بجایی نمی رسند. ‌بنابرین‏ ما نیازمند آن هستیم که علاوه بر آنکه بدانیم که یک تصمیم صحیح چگونه اتخاذ می شود، بدانیم که چگونه اجرا می شود. مدل عقلایی تصمیم گیری ‌در مورد اجرا کمتر صحبت می‌کند. اما در عالم واقع، سه مجموعه از متغیرهاست که اجرای یک تصمیم را مشخص می‌سازد و آن ها عبارتند از رهبری، ارتباطات و پشتیبانی سیاسی. رهبری، حق انتخاب آن را دارد که چگونه تصمیم را به منصه ظهور برساند. علت این که در سال‌های اخیر به تصمیم گیری های مشارکتی و گروهی بیشتر پرداخته می شود، آن است که مردم بیشتر از تصمیماتی که خودشان در ساختن آن دخیل بوده اند، حمایت می نمایند . همچنین انسان‌ها مایلند که ‌در مورد دلایل تصمیماتی که بر روی آن ها تاثیر دارد، بیشتر بدانند. تغییرات سریع ناشی از یک تصمیم ممکن است که تاثیر مخرب بر روی کارکنان داشته باشد. تغییرات همراه با عدم اطمینان و ابهام است. باز بودن راه های ارتباطات و تشریح علل تصمیم گیری و تاثیرات آن، مخالفت را در درون سازمان کم و پشتیبانی را افزایش می‌دهد. شکست در یافتن پشتیبانی سیاسی اغلب به شکست آن تصمیم می‌ انجامد . اجرای موفق تصمیم نیاز به پشتیبانی افراد و ‌گروه‌های صاحب نفوذ که می‌توانند آن را عقیم بگذارند، دارد. یکی از روش هایی که افراد درمقابله با تصمیمی که به نفع آن ها نیست، اتخاذ می نمایند، آن است که هیچ کاری نمی کنند. یعنی نه مخالفت و نه موافقت با آن می‌کنند و در نتیجه تصمیم به تدریج می میرد.

تفاوت های فردی:

برخی افراد در تصمیم گیری کندتر از بقیه هستند و برخی دیگر تصمیمات ریسک دار را بیشتر می پسندند. این تفاوت ها نشان از تصمیم گیری هر فرد به روش خودش دارد که لزوماً بدتر و یا بهتر از دیگر روش ها نیست. در این زمینه و بخصوص در تصمیم گیری سازمانی که بیشتر موردتوجه ماست، دو مسئله مهم وجود دارد و آن سطح تصمیم گیری است.(امیدیان ، ۱۳۸۰ . ۶ – ۱۸).

۲ –۳۲ – مدل سبک تصمیم گیری

مدل سبک تصمیم گیری چهار رهیافت متفاوت فردی را برای تصمیم گیری معرفی می کند . اساس این مدل بر مبنای شناخت این موضوع قرار گرفته است که افراد از لحاظ دو جنبه با یکدیگر متفاوتند. اولین جنبه، روش فکر کردن آن ها‌ است. برخی از افرادمنطقی و عقلایی فکر می‌کنند و اطلاعات واصله را به صورت مرتب مورد مداخله قرار می‌دهند. در برابر، برخی از افراد، به صورت شهودی و خلاق فکر می‌کنند. آن ها درکی کلی از موضوعات دارند. این نکته نیز خاطر نشان می شود که این تفاوت ها ماورای مشخصات انسانی عمومی انسان‌ها که قبلا در بحث عقلایی محدود و تئوری پندار بدانان پرداختیم می‌باشد. جنبه دیگر، تحمل ابهام است. برخی از افراد، نیاز زیادی احساس می نمایند تا اطلاعات صحیح را بصورتی فراهم آورند تا ابهام در آن کمترین باشد، در حالی که برخی دیگر می‌توانند در یک زمان چندین اندیشه را به نتیجه برسانند. وقتی که این دو جنبه با یکدیگر در یک جدول ترکیب می‌گردد، به چهار سبک در تصمیم گیری مواجه می‌شویم: سبک های امری، تحلیلی، مفهومی و رفتاری. افرادی سبک امری را به کار می‌برند که که تحمل ابهام کمتری داشته و روش های عقلایی را پی گیری می نمایند. همچنین آنان منطقی کارا هستند. اما کارایی آنان همواره تحت تاثیر تصمیم گیری بر اساس اطلاعات کم و ارزیابی تعداد محدودی از بدیل هاست. این سبک از تصمیم گیری، تصمیم گیری را سریعتر نموده و تصمیم گیران متوجه امور کوتاه مدت هستند. سبک تحلیلی تحمل ابهام بیشتری از سبک گذشته داشته و این ویژگی به نیاز به اطلاعات بیشتر و همچنین توجه به بدیل های زیادتر ما را راهنمایی می کند. مدیران علاقمند ‌به این سبک را می توان مدیران بادقت و توانا در تطبیق با شرایط نو دانست. افرادی که به سبک مفهومی تصمیم می گیرند، کسانی هستند که به دورنما توجه داشته، مسائل را کلی دیده و آلترناتیوهای متعددی را در نظر می گیرند. تمرکز آنان بر مسائل دراز مدت بوده و برای استفاده از خلاقیت جهت حل مشکلات، این مدیران مناسب‌ترین افراد هستند.

آخرین سبک یعنی سبک رفتاری، مدیرانی را توصیف می کند که با دیگران به صورت عالی کار می‌کنند. آن ها نگران دستاوردهای همتایان و زیردستان خود هستند. آن ها حاضر به قبول پیشنهادات دیگران هستند و به صورت عمده ای به جلسات برای ایجاد ارتباط با دیگران توجه اتکا دارند. این قبیل مدیران، از مناقشه اجتناب کرده و سعی در رسیدن به توافق دارند. اگر چه این چهار مقوله مجزا و واضح هستند، اما اکثر مدیران مشخصاتی دارند که به لحاظ آن در بیشتر از یک مقوله جای می گیرند. ‌بنابرین‏ احتمالا بهترین راه آن است که مشخصه مسلط مدیر را انتخاب و در یکی از این چهار مقوله آن را جای دهیم. دانشجویان رشته مدیریت، مدیران سطح عملیاتی و همچنین مدیران اجرایی عالی، بیشترین گرایش را به سبک تحلیلی دارند. شاید دلیل آن این باشد که دروس رسمی مدیریت و بازرگانی در دانشگاه ها، تفکر عقلایی را توسعه می‌دهند.

به ‌عنوان مثال، دروس حسابداری، آمار و امور مالی، همگی تحلیل های عقلایی ارائه می‌دهند. علاوه بر تمهید یک چارچوب برای توجه به تفاوت های فردی، تمرکز بر سبک تصمیم گیری برای کمک به فهم این واقعیت نیز مفید است. این واقعیت که چگونه دو نفر با هوش و استعداد معادل، با دستیابی مساوی به اطلاعات، می‌توانند در تصمیم گیری کاملا متفاوت می‌باشند. (امیدیان ، ۱۳۸۰، ۶ – ۱۸).

۲ –۳۳ – تصمیم گیری شهودی چندوجهی

واژه تصمیم گیری شهودی چند وجهی به معنای چند راه میانبر است که مکانیزم های معرفتی در اختیار تصمیم گیران برای ساده نمودن تصمیم های پیچیده قرار می‌دهد . زمینه اصلی این تئوری دو رشته علوم سیاسی و روانشناختی معرفتی است که تصمیم گیری را به عهده دارند. از روانشناختی معرفتی، عناصر کلیدی مانند این سئوال که چگونه تصمیم گیران یک راه حل را با توجه به عنصر زمان، محدودیت های متعدد، نامعلومی، ریسک و پیچیدگی‌های شغلی انتخاب و یا رد می نمایند، مطمح نظر این تئوری قرار گرفته است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...