ایجاد زبان و مفاهیم مشترک

اگر اعضا نتوانند باهم ارتباط برقرار کنند و همدیگر را درک کنند تعریف گروه غیرممکن است، یعنی تشخیص روش‌های ارتباط و ایجاد معانی مشترک برای مفاهیم مهم و ضروری است

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

تعریف حدود و ملاک‌های برای دخالت و ممانعت

گروه باید بتواند خودش را تعریف و مشخص کند و کسی که در داخل یا بیرون آن قرار دارد و هم‌چنین تعیین ملاک‌های برای عضویت شخص در گروه

توزیع خدمات و منزلت

تبین قواعد و ملاک‌های برای کسب و نگهداری قدرت پایگاه و حفظ از دست دادن آن‌ها

توسعه دادن هنجارهای صمیمیت، دوستی و محبت

اجماع در این حوزه برای کمک به اداره کردن احساسات دوستی، مهر و محبت حیاتی است.

تعریف و تعیین پاداش

گروه باید رفتارهای خوب و بد را بداند و بایستی آنچه پاداش برانگیز است یا آنچه موجب تنبیه می‌شود را بداند. از طریق نظام‌های تشویق رفتارهای مطلوب و منع و تنبیه رفتارهای نامطلوب.

۱۰-۱-۱-۷- کارکردهای فرهنگ‌سازمانی
۱- اعطای هویت و شخصیت به اعضای سازمان: هویت‌سازمانی با تخصیص پاداش‌ها تقویت می‌گردد که درنتیجه باعث تقویت خلاقیت می‌شود.
۲- ایجاد تعهد گروهی: کارکنانی که فرهنگ‌سازمانی را پذیرفته‌اند تمایل دارند تا مدت‌زمان حضور و فعالیتشان در سازمان طولانی باشد و از اینکه عضوی از سازمان محسوب می‌شوند افتخار می‌کنند.
۳- افزایش ثبات سیستم اجتماعی: ثبات سیستم اجتماعی نشانگر یک محیط کاری مثبت و تقویت‌کننده است که در چنین محیطی پدیده تغییر و تعارض به‌طور اثربخش اداره و کنترل می‌شود.
۴-کمک به تثبیت رفتار کارکنان از طریق درک محیط در سازمان: این کارکرد به کارکنان کمک می‌کند تا علت فعالیت‌های سازمانی و نیز نحوه ایجاد و دست‌یابی سازمان به اهداف بلندمدت را دریابند. (فرهنگی و صفر زاده، ۱۳۹۰).
مروری بر ادبیات فرهنگ‌سازمانی نشان می‌دهد اصطلاح دیگری به‌عنوان جوسازمانی وجود دارد که بیشتر توسط محققین به‌جای همدیگر مورداستفاده قرار می‌گیرند؛ و مطالعاتی در جهت وجوه تمایز بین این دو انجام‌شده است. جوسازمانی و فرهنگ‌سازمانی در معنا وجوه مشترکی دارند. هر دو الزاماً به‌صورت جمعی مطرح می‌شوند و هر دو در طول زمان کوتاه پایدار هستند، ولی فرهنگ‌سازمانی در طول زمان از جوسازمانی پایدارتر است. این دو مفهوم، وجوه افتراق نیز دارند. جو به‌صورت احساس مشترک مشاهده می‌شود حال اینکه فرهنگ به‌صورت باورها یا فرضیات مشترک قابل توصیف است.
شاین[۸۷] (۱۹۸۵) در تعریف فرهنگ بیان می‌دارد که: اگرچه جو و فرهنگ مفاهیم مشابهی هستند ولی فرهنگ‌سازمانی مربوط به مفروضات ناخودآگاه و عمیقی است که منجر به هدایت و راهنمایی اعضای سازمان می‌گردد. اشنایدر[۸۸] (۱۹۸۳)، هنجارها و ارزش‌های سازمانی را به سه سطح طبقه‌بندی می‌کند: سطح یک شامل هنجارهایی است که اغلب قابل‌مشاهده بوده، ولی اندازه‌گیری آن‌ها مشکل است؛ مانند انتظارات غیررسمی اعضای یک سازمان. سطح دو شامل ارزش‌هاست. ارزش‌ها ادراکات مشترک امور به‌صورت مطلوب است و در ضمیر انسان قابل‌تشخیص است. سطح سه شامل فرضیات اساسی فرهنگ است. در این سطح، دید مشترک اعضای سازمان نسبت به جهان پیرامون، ماهیت روابط انسان همراه با واقعیت و حقیقت مطرح می‌شود. موران و ولکوین (۱۹۹۲) در مورد وجوه افتراق و اشتراک جو و فرهنگ معتقدند، جو در سطح یک و قسمتی از سطح دو خودنمایی می‌کند؛ حال اینکه فرهنگ بیشتر در سطوح دو و سه ظهور می‌کند. جوسازمانی پاسخی نوسانات کوتاه‌مدت درون‌سازمانی و بیرون سازمانی است و برحسب مقتضای موقعیتی و تعاملات گروهی آشکار می‌شود. جوسازمانی کم‌عمق‌تر و سطحی‌تر از فرهنگ‌سازمانی است (جمشیدیان و همکاران ۱۳۷۶). شاین (۱۹۸۵) و اشنایدر (۱۹۹۰) معتقدند که می‌توان جو را به‌عنوان تجلی بیرونی فرهنگ در نظر گرفت.
محققان در این حوزه، ارتباطات مختلفی را میان فرهنگ و جوسازمانی، نشان داده‌اند. حداقل می‌توان گفت که این دو سازه[۸۹] مکمل هم بوده (اشنایدر، ۱۹۸۷) و تفسیرهای متفاوتی را از یک پدیده یکسان ارائه کرده‌اند (دنیسون، ۱۹۹۶). شاین (۱۹۸۵) پیشنهاد می‌کند که جوسازمانی می‌تواند به دقیق‌ترین شکل به‌عنوان نمودی از فرهنگ درک شود. بدین طریق، یک فرهنگ مثبت توسط یک جوسازمانی مثبت می‌تواند ارتقا یافته و حفظ گردد و برعکس. فرهنگ و جوسازمانی می‌توانند به‌عنوان فرایندهای رفت و برگشتی در یک حلقه دیده شود.
دنیسون (۱۹۹۶)، یک‌راه مفید جهت توجه به تفاوت‌های مفهومی و روش تحقیقی میان فرهنگ و جوسازمانی پیشنهاد می‌کند. وی بیان می‌کند که این اصطلاحات اغلب به‌طور جایگزین توسط بسیاری از محققان مورداستفاده قرار می‌گیرند. مشکلات مربوط به ارزیابی و تعریف این مفاهیم زمانی به اوج می‌رسد که به دنبال فهم هرگونه ارتباط میان فرهنگ و عملکرد سازمانی باشیم.
۲-۱-۲- جوسازمانی
ازجمله مباحثی که در ادبیات مدیریت به میزان زیادی موردبحث و جدل بوده و در حد محدودی مورد شناخت قرارگرفته جوسازمانی است. گرچه پژوهش‌های مرتبط با جوسازمانی و تلاش برای تدوین و تبیین قابل‌قبول از حداقل ۵۰ سال قبل آغازشده است.
ادبیات ناظر بر جوسازمانی، به اعتقاد دنیسون[۹۰] (۱۹۹۶)، ریشه در نظریه میدانی کرت لوین (۱۹۵۱) دارد. این نظریه به شکل تحلیلی فرد را از محیط جدا ساخته است. بعدها به افراد و زمینه‌های فکری آن‌ها بیش از ساختار توجه شد؛ و همچنان در اواسط دهه ۱۹۷۰ برخی اختلافات موجود پیرامون مسائل همچون تداخل میان جوسازمانی و مفاهیم نظیر رضایت و ساختار سازمانی را برطرف ساختند. این مقالات به اعتقاد دنیسون باعث بسترسازی برای رسیدن به‌اتفاق نظر در مورد دو رویکرد متفاوت به جوسازمانی شدند. این رویکردها عبارت بودند از: الف) اندازه‌گیری دیدگاه‌های فردی؛ ب) اندازه‌گیری چندگانه دیدگاه‌ها برای تلفیق دیدگاه‌های ادراکی و معیارهای عینی‌تر که رویکرد اولی به‌عنوان جو روانی و رویکرد دوم به‌عنوان جوسازمانی شناخته شدند. در دهه ۱۹۸۰ پژوهشگران توجه بیشتری به مسائل مرتبط با جو، ازجمله چگونگی شکل‌گیری جوسازمانی معطوف داشتند. فرایند «جذب، انتخاب و ابقا» پویایی شکل‌گیری جو بر اساس تغیر اعضاء همراه با رویکرد اجتماعی شدن به تصویر می‌کشد. رویکرد ساختار اجتماعی جو را به‌عنوان یکی از نتایج نظام ارزشی سازمان قلمداد می‌کند. مورگان و ولکوین[۹۱] (۱۹۹۲) رویکردهای ناظر بر شکل‌گیری جوسازمانی را تحت عناوین ساختاری، ادراکی، تعاملی و فرهنگی طبقه‌بندی کردند.
از سوی صاحب‌نظران، تعاریف و دیدگاه‌های گوناگونی در مورد جوسازمانی ارائه‌شده است. ویژگی‌های درونی نسبتاً پایدار و احساس و ادراک جمعی افراد از آن ویژگی‌ها و خصوصیاتی هستند که موجب شده است که برخی از صاحب‌نظران، جوسازمانی و شخصیت سازمانی را یکی تصور کنند (هوی و میسکل، ترجمه: عباس زاده، ۱۳۷۱). جوسازمانی به تصورات، احساسات و ارزش‌های کارکنان در محیط کارشان اطلاق می‌شود. همین‌طور احساس تعهد نسبت به سازمان، حس اعتماد و تعلق، اعتمادبه‌نفس و وفاداری را نیز شامل می‌شود که تحت تأثیر عوامل مختلفی مانند فضای فیزیکی، قوانین سازمانی حاکم و ویژگی‌های رفتاری افراد در محیط کار قرار می‌گیرد (آلیس[۹۲]، ۲۰۰۰).
۲-۱-۲-۱- تعاریف جوسازمانی:
در فرهنگ آکسفورد[۹۳] (۲۰۰۵) واژه‌ی جو از حیث لغوی به نگرش یا احساس عمومی، وضع و حالت در یک مکان خاص اشاره دارد. ازجمله مباحثی که در ادبیات مدیریت به میزان زیادی محل بحث‌وجدل بوده و در حد محدودی مورد شناخت قرارگرفته جوسازمانی است. ازاین‌رو گرچه تحقیقات مرتبط با جوسازمانی و تلاش برای تدوین تعریفی قابل‌قبول از دهه‌ های پیش آغازشده، ولی هنوز تعریف واحدی که موردپذیرش همگان باشد ارائه نشده است به‌عبارت‌دیگر تعاریف ارائه‌شده‌ از مفهوم جوسازمانی باهم سازگاری ندارند (گلیک[۹۴]، ۱۹۸۵، منوریان ۱۳۷۷).
مفهوم جو سازمان به‌عنوان یک استعاره مجازی که معرف یک یا چند ویژگی متمایز سازمانی است بکار برده می‌شود. به‌طورکلی مفهوم جوسازمانی که در اواخر دهه شصت متداول و رایج شد، مقدم بر فرهنگ‌سازمانی است که در اواخر دهه هشتاد رشد و تکامل یافت. «ریچارد و اشنایدر[۹۵]» معتقدند که جوسازمانی به دیدگاه‌های سازمانی، اقدامات و روش‌های رسمی و غیررسمی اطلاق می‌گردد.
مجموعه‌ای از خصوصیات داخلی که موجب تمایز مدارس از یکدیگر شده و در رفتار اعضای آن‌ها تأثیر دارد، جوسازمانی نامیده می‌شود. جوّ عبارت است از کیفیت نسبتاً پایدار محیط مدرسه که معلمان آن را تجربه کرده و بر رفتار آنان تأثیر گذاشته و مبتنی بر ادراک عملی رفتار در مدرسه است. مجموعه‌ای از خصائص و ویژگی‌هایی که موجب تمایز یک سازمان از دیگر سازمان‌ها می‌گردد، اطلاق می‌شود (هوی و میسکل، ۲۰۰۰). در حقیقت جوسازمانی اغلب به‌عنوان شخصیت سازمان معرفی می‌گردد. همان‌طور که شخصیت به خصائص ثابتی از افراد اشاره دارد، جوّ نیز خصائص و خواص ثابت سازمان‌ها اشاره می‌کند (دیوید، ۱۹۸۹). سبک رهبری مدیریت عالی و هنجارها، ارزش‌ها و اعتقادات اعضای سازمان باهم ترکیب می‌شوند تا جوسازمان را شکل دهند (دونالد، ۱۹۸۸). چاندان[۹۶] (۱۹۹۵)، معتقد است جوّ مجموعه‌ای از ویژگی‌ها و عواملی است که به‌وسیله کارکنان درباره سازمانشان ادراک می‌شود و می‌تواند به‌عنوان شکل‌دهنده رفتارشان عمل کند. این عوامل ممکن است شامل توصیف‌های شغل، چارچوب ساختار سازمانی، معیارهای عملکرد و ارزشیابی، سبک رهبری، نوآوری‌ها، ارزش‌ها، فرهنگ‌سازمانی و غیره باشد. جوسازمانی در بر گیرنده‌ای ویژگی‌های محیط کاری است و بیان‌کننده‌ای چگونگی محیطی است که نیروی انسانی در آن مشغول به فعالیت است.(آرنوس و ساویتزکی[۹۷]، ۲۰۰۶؛ گیلسون و گرین[۹۸]، ۲۰۱۱). جوسازمانی بیان کننده‌ای درک کارکنان از بسترسازمانی است (هانتر[۹۹]، پری و کورال[۱۰۰]، ۲۰۰۱). در این راستا، زوهار و لوریا[۱۰۱] (۲۰۰۵) معتقدند جوسازمانی درک مشترکی است که افراد دارند و احساس آن‌ها را از سازمان شکل می‌دهد و هنجارهای اجتماعی، خط و مشی‌ها و رویه‌های سازمانی اطلاعاتی ارزشمندی را به کارکنان در مورد انتظارات رفتاری از نقش آن‌ها بیان می‌دارد، که این امر خود موجب شکل‌گیری محیطی ویژه با عنوان جوسازمانی می‌شود. جوسازمانی زمانی ارتقا می‌یابد که کارکنان سازمان در همان محیط رفتاری را از خود بروز می‌دهند(مک کی و همکاران[۱۰۲]، ۲۰۰۷).
با توجه به تعاریف ارائه‌شده، جوسازمانی را می‌توان چنین تعریف کرد: جوسازمانی هنجارها، ارزش‌ها و نگرش‌های غالب در فرهنگ سازمان را منعکس می‌سازد و به‌عنوان منبعی که شکل‌دهی رفتار را تحت تأثیر قرار می‌دهد، عمل می کند؛ یعنی ادراک جمعی افراد از فرهنگ‌سازمانی که موقتی و نسبت به فرهنگ‌سازمانی از پایداری کمتری برخوردار است.
۲-۱-۲-۲- انواع جوسازمانی
هالپین و کرافت[۱۰۳]، براثر پژوهش‌های خودروی هفتادویک مدرسه ابتدایی در امریکا، توانستند شش نوع جوسازمانی را مورد شناسایی قرار دهند.

  • جّوباز: در این جوّ، معلمان از روحیه بالایی برخوردارند و بدون پرخاشگری و درگیری به‌خوبی باهم کار می‌کنند. خط‌مشی‌های مدیریت انجام‌وظیفه و امور را تسهیل می‌کند و افراد مزاحمتی برای هم ندارند.
  • جوّ خودگردان: معلمین در این جوّ، از آزادی نسبتاً کاملی برخوردارند. معلمان سرگرم کار خود هستند و به‌آسانی و با سرعت می‌توانند به اهداف خود دست یابند.
  • جوّ کنترل‌شده: در این جوّ، معلمان سخت کار می‌کنند و وقت کمی برای ارتباطات دوستانه با یکدیگر دارند. در این جوّ، بیشتر روی انجام‌وظیفه تأکید می‌شود.
  • جّوآشنا: در این جوّ، مدیر اعتقاد دارد که همه اعضای یک خانواده هستند. آن‌ها از انجام کارهایی که به احساسات اعضای خانواده آسیب می‌رساند اجتناب می‌کند.
  • جّوپدرانه: در این جوّ، معلمان با یکدیگر خوب کار نمی‌کنند و همین امر سبب بروز عدم هماهنگی در بین آن‌ها می‌شود. معلمان از روابط دوستانه برخوردار نیستند. روحیه آن‌ها به‌طور محسوسی پایین است و ازنظر تأمین نیازهای اجتماعی ناراضی هستند. مدیر در هر جا که باشد به نظارت و کنترل رفتار معلمان می‌پردازد.
  • جّوبسته: در این جوّ، معلمان خود را در امور مدرسه درگیر نمی‌سازند. رضایت شغلی معلمان در سطح پایینی است. معلمان سعی می‌کنند از طریق برقراری روابط انسانی با یکدیگر و روابط خصوصی خود را راضی سازند. غیر از آن‌ها که سنشان بالاست و توان تغییر شغل و ترک مدرسه را ندارند، اکثر معلمان علاقه‌مند به ترک شغل خود هستند (هالپین و کرافت،۱۹۶۳).

۲-۱-۲-۳- ابعاد جوسازمانی

  • طراحی سازمانی: وضوح و روشنی اهداف و مقاصد سازمان و روشنی رسالت‌ها و مامؤریت سازمان برای کارکنان، همچنان داشتن ساختار گزارش دهی مشخص و مجموعه مهارت‌های موردنیاز برای اجرای وظایف که کارکنان مستلزم داشتن آن‌ها است.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...