-انجام مقلیسات زوجی بین شاخصها
-انجام مقایسات زوجی بین گزینه ها به ازای هر شاخص
– به هنجار کردن ماتریس مقایسات زوجی
-بدست اوردن میانگین حسابی هر سطر ماتریس به هنجار شده مقایسات زوجی
-ضرب وزن های نسبی شاخصها در میانگین حسابی گزینه ها
-سنجش نرخ ناسازگاری
این روش توسط فردی عراقی الاصل به نام ساعتی در دهه ۱۹۷۰ پیشنهاد شد. این روش مانند آنچه در مغز انسان انجام می شود، به تجزیه و تحلیل مسایل می پردازد. این روش تصمیم گیرندگان را قادر می سازد، اثرات متقابل و همزمان بسیاری از وضعیتهای پیچیده و نامعین را تعیین کنند. این فرایند، تصمیم گیرندگان را قادر می سازد تا اولویتها را بر اساس اهداف و دانش و تجربه خود تنظیم کند، به نحوی که احساسات و قضاوتهای خود را بطور کامل در نظر بگیرد.
برای حل مسایل تصمیم گیری از طریق AHP می بایست مسأله را به دقت و با همه جزئیات، تعیین و تبیین کرد و جزئیات آنرا به صورت ساختارسلسله مراتبی ترسیم نمود. AHP در سه اصل درخت سلسله مراتبی، تعیین اولویت، و سازگاری منطقی قضاوتها استوار می باشد.

(آریا نژاد،۱۳۸۲،ص۱۲۲)
۲-۳-۴- ۱-۶ ارزیابی مدلهای امتیازی
مزیتهای مدلهای امتیازی:
این مدلها می توانند از معیار های چندگانه برلی ارزیابی و تصمیم گیری استفاده کنند.
آنها از نظر ساختاری ساده بوده و بنابراین درک و استفاده آنها آسان است.
آنها خط مشی های مدیریتی را به خوبی منعکس می کنند.
این مدلها امکان تحلیل حساسیت را به آسانی می دهند و تعامل بین معیارها در آن به آسانی قابل مشاهده می باشد.
نارسایی های این مدلها عبارتند از:
خروجی این مدلها بصورت مقیاس نسبی است. در این مدلها امتیازهای پروژه در واقع ارزش یا تسهیلات تخصیص داده شده به پروژه را نشان نمی دهند.
سهولت استفاده ازچنین مدلهایی منجر به شمول تعداد زیادی از معیار ها می شود، که باعث می شود که اکثر این معیار ها وزن کمی داشت باشند و در نتیجه تأثیر آنها بر روی امتیاز پروژه ناچیز است.
مدلهای امتیازی به شکل خطی می باشند و عناصر چنین مدلهایی به صورت مستقل فرض می شوند.
۲-۳-۴-۱-۷ مدلهای برنا مه ریزی ریاضی
این دسته از مدلها در پی انتخاب مجموعه ای از پروژه های نامزد شده می باشند، به طوری که منافع حداکثری را با توجه به محدودیتهای مربوطه در پی داشته باشند.
این مدلها اساسا” بر پایه بعضی از اشکال برنامه ریزی ریاضی استوار هستند، که نه تنها فرایند یافتن ترکیب بهینه را حمایت می کنند، بلکه اثر متقابل بین پروژه ها را مانند وابستگی منابع، محدودیتهای بودجه ای و بازار مابین گزینه ها را لحاظ می کنند. این مدلها همچنین از تجزیه و تحلیل حساسیت حمایت می کنند که این جنبه در تصمیم گیری نهایی در مورد ترکیب پروژه ها می تواند بسیار حائز اهمیت باشد. (آرچر و قاسم زاده،۱۹۹۹،ص۳۲۴)
اگرچه به نظر می رسد که این مدلها در عمل بطور گسترده مورد استفاده قرار نمی گیرند، ولی دلیل عمده این امر احتمالا” نیاز این مدلها به جمع آوری حجم وسیعی از داده های ورودی یا ناتوانی آنها در لحاظ کردن ملاحظات ریسک و در بعضی از موارد پیچیدگی آنها می باشد. انواع محختلف این مدلها شامل مدل برنامه ریزی عدد صحیح ( خطی – غیر خطی) ، مدل برنامه ریزی صف و یک ( خطی – غیر خطی)، مدل برنامه ریزی هدف(صفر و یک و خطی – غیر خطی)، می باشد که این مدلها را می توان همراه با دیگر روشها نیز بکار برد.در ادامه بعضی از این مدلها به اختصار توضیح داده شده اند.
الف) مدل برنامه ریزی صفر و یک
برنامه ریزی ۰-۱یک روش بهینه یاب برای انتخاب پورتفولیوی پروژه می باشد. این روش سعی در یافتن بهترین ترکیب و بیشترین سودمندی در محدوده منطقه موجه را دارد و تابع هدف این روش می تواند بصورت چندین تابع وزن داده شده اهداف یا معیارهای فرعی باشد. این مدلها به دلیل ماهیت صفر و یک بودن آنها و با توجه به اینکه متغیرهای ما فقط مقدار صفر یا یک را اختیار می کنند متناسب با موقعیتهایی است که با انتخاب گزینه ها مواجه باشیم.
ب) مدل برنامه ریزی هدف
برای یک مسأله تخصیص یا تصمیم گیری در انتخاب پروژه، برنامه ریزی هدف ابزار مناسبی جهت یافتن جواب بهینه می باشد. این مدل به منظور بررسی یا حل مسائلی با چندین هدف متضاد طراحی شده است. با این مدل می توان چندین معیار را با هم درآویخت و مشکل تک معیاره بودن را حل کرد. دو اشکال عمده در این مدلها وجود دارد؛ که اولی در تعیین اهداف و اولویت بندی آنها توسط تصمیم گیرندگان می باشد و اشکال دوم فقدان روشی سیستماتیک برای تعیین اولویت اهداف و مصالحه بین مقصودها و معیارها می باشد و این مشکل زمانی حاد می شود که معیارهای کمی و کیفی بطور ملموس در انتخاب وجود داشته باشد.
ارزیابی مدلهای برنامه ریزی ریاضی
مزایا:
– روش های برنامه ریزی ریاضی به حداکثر کردن تمامی اهداف سبد پروژه می پردازند.
-این روشها در لحاظ کردن وابستگی ها بین پروژه ها و محدودیتهای دیگر کارا هستند.
-مدل می تواند در بر گیرنده تجزیه و تحلیل حساسیت و ایجاد کننده فرصت برای تجزیه و تحلیل اثر تغییر در عرضه یک منبع باشد.
معایب:
-به طور کل ساختار این مدل نیازمند جمع آوری حجم زیادی از داده های ورودی می باشند.
-ساختار این مدلها اکثرا” پیچیده بوده و به آسانی برای مدیران شرکت قابل لمس نیست.
-به طور کلی نمی توانند در برگیرنده ملاحظات مربوط به ریسک باشند. (سودر ،۱۹۹۸،ص۱۶۲)
۲-۳-۴- ۱- ۸مدل BCG(گروه مشاوران بوستون)
این مدل جزء اولین مدلهای تدوین استرانژی در عرصه اقتصاد و برنامه ریزی توسعه جوامع به شمار می رود. در این مدل ساده‌ترین راه شناسایی وضعیت سرمایه‌‌گذاری معرفی شده است. مدل BCG براساس محور مختصات یک جدول چهارخانه‌ای (شکل زیر) زیر را تشکیل می‌دهد که روی محورx ها موقعیت رقابتی نسبی و روی محور yها نرخ رشد صنعت نشان داده می‌شود. هر یک از خطوط تولید یا واحدهای کسب و کار براساس نرخ رشد صنعت و نیز سهم نسبی آن در بازارهای مربوط روی این ماتریس ترسیم می‌شوند. موقعیت رقابت نسبی شرکت عبارت است از سهمی که آن واحد در بازار صنعت دارد تقسیم بر سهم بازار واحد مشابه که به بزرگترین رقیب تعلق دارد. نرخ رشد صنعت عبارت است از درصد رشد بازار یعنی درصد افزایش فروش محصولات یک واحد تجاری خاص. در این ماتریس فرض بر جذابیت بازار تحت بررسی است. براساس موقعیت شرکت مورد بررسی در یکی از چهارخانه (۱ـ رشد بالاــ سهم بالا ۲ـ رشد بالا ــ سهم پائین ۳ـ رشد پائین ــ سهم بالا ۴ـ رشد پائین ــ سهم پائین) قرار می‌گیرد که به ترتیب:
۱ـ خانه ستاره‌ها ۲ـ خانه سوال‌ها ۳ـ خانه گاوهای شیرده ۴ـ خانه سگ‌های هار نام می‌گیرند. (هانگر و ویلن، ۱۳۸۱،ص۱۷۰ )
(شکل ۲-۲۵) مدل گروه مشاوران بوستون
مدل BCG یکی از سه مدلی است که در چارچوب پورتفولیوی یا مجموعه دارایی‌های شرکت جای گرفته است. همانگونه که ملاحظه شد، این مدل در سطح استراتژی‌های کسب و کار طرح شده و سازمانها را یاری می‌رساند که دریابند در کدام نوع محصول یا خدمات سرمایه‌گذاری کنند. با وجود اینکه BCG مدلی است که به دلیل کمی و سادگی از مقبولیت خاصی برخوردار است اما انتقاداتی نیز به آن وارد است از جمله:
ساده‌نگری ناشی از معیارهای “بالا و پائین بودن موقعیت” (سهم بازار ــ رشد صنعت) برای طبقه‌بندی محصولات و خدمات در حالیکه در این رابطه وجود یک طیف وسیع قابل تعریف است.
بالا بودن سهم بازار الزاماً معیار مناسبی برای میزان سود آور بودن آن نیست چه بسا سهم یک محصول و خدمات از بازار بالا باشد اما سوددهی آن کم و یا بالعکس باشد.
نرخ رشد صرفاً یکی از ویژگی‌های جذابیت صنعت است و نمی‌تواند به عنوان تنها شاخص مطرح باشد.
ماتریس BCG خط تولید یک محصول یا واحد کسب و کار را صرفاً در مقایسه با یک رقیب می‌سنجد و آن ‌هم پیشگام بازار است و به رقبای کوچکتر توجه نمی‌شود، در حالیکه توجه به همه رقبای صاحب سهم ضرورت دارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...