کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

شهریور 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


آخرین مطالب


 



هر چه از ما به یک عتاب ببرد
داستانی نه تازه کرد آری آن ز نغمای ما به ره شادان
رفت و دیگر نه بر قفاش نگاه از خرابی ماش آبادان
دلی از ما ولی خراب ببرد (راهنمای اذبیات معاصر ، ۱۳۸۳ : ۱۳۶)
شعر زیبا و دلنشینی است و به سبب غیر متعارف و هنجارگریز بودن و نیز مبهم بودنش (دریدا یکی از ویژگی‌های مهم ادبیات و زبان ادبی را ابهام می‌داند) قابل تأمّل و درنگ.
در آن جایی که فندق پیر [از درختان بوی شمال ایران] سایه هایش را در زمین گسترده بود، هنگامی که آب جوی از جریان بازماند [آب رفته به جوی باز نمی گردد] تنها شاخه یی خشک ماند و برگی زرد. آن گاه باد آمد و آن برگ را هم برد[۲۴] [گذشت عمر]. نگارین چربدست آمد و در را گشود و شمعی افروخت و شروع به نواختن چنگ کرد. که یادآور ابیات بس بلند “پیر ایران و جاودانه جوان” یعنی حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی در آغاز داستان بیژن و منیژه[۲۵] است که بت مهربان فردوسی برای او داستانی از ایران باستان می‌گوید و ذهن خاطره اندیش نیما، داستانی نه تازه از عشقی کهن را:

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

شبی چون شبه روی شسته به قیر نه بهرام گیدا نه کیوان نه تیر
سپاه شب تیره بردشت و راغ یکی فرش گسترده از پّر زاغ
هر آن گه که برزد یکی باد سرد چو زنگی برانگیخت انگشت گرد
نه آوای مرغ و نه هّرای دد زمانه زبان بسته از نیک و بد
بند هیچ گیدا نشیب از فراز دلم تنگ شد زان شب دیریاز
بدان تنگی اندر بجستم زجای یکی مهربان بودم اندر سرای
خروشیدم و خواستم زو چراغ برفت آن بت مهربانم ز باغ
بیاورد شمع و بیامد به باغ برافروخت رخشنده شمع و چراغ
گهی می‌گسارید و گه چنگ ساخت تو گفتی که هاروت نیرنگ ساخت
بدان سرو بن گفتم ای ماهروی یکی داستان امشبم باز گوی
بپیمای می‌ تا یکی داستان بگویمت از گفته‌ی باستان
(شاهنامه،مسکو،ج۵،آغازداستان بیژن و منیژه )[۲۶]
می‌بینیم که یک واحد فکری که مضمون آن مشترک است نیما با چه استادی و چرب‌دستی سروده است.
حافظ هم فرموده است:
سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد به دست مرحمت یادم در امیدواران زد
نگارم دوش در مجلس به عزم رقص چون برخاست گره بگشود از ابرو و بر دل‌های یاران زد
سخن نیما هم همین است منتهی در قالبی دیگر و به قول فرمالیستها در فرمی و شکلی دیگر.
«گره از ابروگشادان» یعنی شادمان شدن. «بر دل‌های یاران زدن» یعنی آنها را غمگین ساختن. یعنی معشوق خود شادمان شد امّا ما را غمگین کرد. نیما هم می‌گوید: آری آنکه از یغمای دل من شادمان بود داستانی قدیمی گفت برفت و به پشتش هم نگاه نکرد. از خرابی ما آباد بود. دلی از من برد که دیگر خراب بود (و به درد نمی خورد). (شمیسا،۱۳۸۳: ۱۳۷)
داریوش آشوری درباره‌ی این شعر نیما می‌نویسد: «این قدرت تصویر گری و داشتن چشمی باز برای دیدن چشم اندازهایی دور از آنچه چشم هزارساله‌ی شعر ما دیده است، و این زبان وحشی که چندان دربندِ شکل دستوری و دقّت معنایی واژه‌های خود نیست، همان چیز است که نیما را به صورت یک ویرانگر بزرگ در می‌آورد که خواب آسوده دیرینهه‌ی شاعران ما را بر هم می‌زند. امّا این ویرانگری بزرگ سازندگی بزرگی نیز از پی دارد. نیما با گشودن چشمی تازه و زبانی تازه شعر فارسی را به راه های آفرینندگی تازه ای انداخت که درخور این زمانه و نیاز آن بود.» (آشوری،۱۳۸۷: ۱۱۱)
۲-۸- نظر فرمالیست‌های روسی درباره زبان روزمره و زبان ادبی
تمامی سخن فرمالیست‌های روسی دهه ۱۹۲۰ که مهم ترین تئوریسین هایش عبارت بودند از: شکلوفسکی و تینیانف و یاکوبسون همین نکته است که زبان ادبی (و نه فقط شعر) با زبان هرروزه، زبان معیار و زبان چنان که در گفتمان‌های علمی و فلسفی به کارمی رود، تفاوتی بنیادین دارد. زبان ادبی رمزگان رایج و مورد قبول همگان را در هم می‌شکند، معیارهای ارتباطی زبان را نادیده می‌گیرد، و به سوی زبانی تازه و شاید بتوان گفت زبانی شخصی پیش می‌رود. به بیان مشهور یاکوبسون زبان ادبی ویران کنندهه‌ی زبان معمولی است. از کار برندگان قاعده‌های زبان می‌طلبد که به خود زبان بیندیشند، آن را ابزاری شفاف درنظر نگیرند که باید معناهایی را منتقل کند، بل معناهای نوشته‌های ادبی را در پیوند با ساز و کار دگرسانی زبانی مطرح کنند. متن‌های ادبی دارای منش ادبی یا عناصر ادبّیت هستند و این از همان روش زبانی نا متعارف و نو آورانه ناشی می‌شود و البته در مساحت‌های دیگر نشانه شناسانه هم پیش می‌رود. از نظر فرمالیستها متن ادبی قاعده‌های رایج، کهنه، جزئی، و تکراری را نفی می‌کند، و در هم می‌شکند و به آن چه عادت مردم است پایان می‌دهد و به اصطلاح آشنایی زدایی می‌کند.»
(احمدی،۱۳۸۴: ۴۶۸)
فصل سوم
نگاهی به زندگی و آثار مسعود سعد خاقانی
۳-۱- مسعود سعد و چند سرنوشت مشابه
وقتی دیوان مسعود را به دست می‌گیرم وبه خواندن ان شروع می‌کنم چند سرنوشت مشابه مسعود در ذهنم تداعی می‌شود. یکی از این سرنوشت‌ها، سرنوشت کریستوست. ادموند دانتس[۲۷] قهرمان کتاب کنت دمونت کریستو در سال ۱۸۱۵ به تهمت توطئه‌گری به نفع بناپارت به زندان می‌افتد و سال‌ها در شاتودیف[۲۸] زندانی می‌شود و بعد از چندی از مجلس فرار می‌کند و گنجی به دست می‌آورد و به نام کنت دمونت معروف می‌شود. از جمله وقایع احوال وی در دوران حبس برخورد اوست با “فاریا” نام که در زندان او را تعلیم می‌دهد و صبر و همّت می‌آموزد و او را به گنجی در جزیرل مونته کریستور همنون می‌شود. در زندان مسعود، بهرامی نام منجّمی است که مثل این فاریا شاعر زندانی را تعلیم می‌دهد.
(زرین کوب، ۱۳۸۴: ۱۲-۴۱۱)
دیگر از سرنوشت‌های مشابه مسعود غیر از سرنوشت زندانی «تیگ که آکنده از درد و تنهایی است و اسکاروایلد[۲۹]در منظومه ای ان را توصیف کرده است؛ سرنوشت زندانی قلعه‌ی شیلان است که سیار پر تأثیر است. سال ها پیش که ترجمه‌ی کامل زندانی شیلان را در مجموعل دریای گوهر دکتر مهدی حمیدی مطالعه می‌کردم سخت در من تأثیر گذاشت و حال و روز زندانی شیلان، حال و روز زندانی نای را در ذهن من تداعی کرد. این منظومه زیبا و مؤثر را لرد بایرون [۳۰] (۱۸۲۴-۱۷۸۸) شاعر شهیر انگلستان در سال ۱۸۱۶ در ژنو سرود.
۳-۲- درباره منظومه‌ی شیلان اثر لرد بایرون
«موهایم سفید شده است، امّا نه بر اثر ترس‌های ناگهانی آن چنان که موی مردان را یکشبه سفید می‌کند.»[۳۱] (ترجمه دکتر شمیسا)
بایرون برخلاف مسعود سعد خود زندان را تجربه نکرده است و لذا تجربه‌ی او از زندان بیرونی است، امّا در شاعری از نبوغی برخوردار بوده است که تمام جزئیات عاطفی و احساسی یک زندانی را در نظر گرفته و آن را به بهترین وجهی محاکه نموده است. مخّیله‌ی او در وصف محیط زندان و حال و روز زندانی چنان حقیقت نماست که خواننده اصلاً تصوّر نمی‌کند که این توصیفات بیرونی است، بلکه چنان باور می‌کند که تجربه‌های شخص بایرون است که سالیانی را در زندان سر کرده است. درحالی که بایرون این منظومه‌ی نسبتاً بلند و طولانی (چهارده بند) را از مشاهده‌ی قلعه‌ی شیلان الهام گرفته است و در آن سه روزی که به سبب هوای بارانی نتوانسته است از هتل آنکر بیرون بیاید این منظومه‌ی عالی را سروده است. امّا مسعود سعد هیجده یا نوزده سال از عمر مردی و جوانی خود را در زندان‌های مختلف به دلایل متعدد بر باد داده و «از خلال اشعار شکایت آمیزی که شاعر در بیان سرگذشت خویش گفته است _و حبسیّات مسعود خوانده می‌شود_ می‌توان سایه‌ی او را در پشت دیوارهای بلند محزون زندان در حرکت دید و از آن زندان‌های خاموش که اکنون به فراموشی و ویرانی محکوم شده است تصویری روشن درست کرد. این زندان‌ها عبارت از قلعه‌هایی نظامی بوده است_در بین غزنه و هند_ و بیشتر آنها نیز در کوه‌ها و گردنه‌های وحشی و بی‌نام جای داشته است. از آن جمله شاعر هفت سال در دو قلعه‌ی سو و دهک زندانی بوده است و سال‌ها نیز در حصار نای و قلعه‌ی مرنج مرارت حبس کشیده است و روی هم رفته، چنانکه از گفته‌ی خودش برمی‌آید، نوزده یا بیست سالی دربند بوده است. امّا وصف این قلعه‌ها و داستان عمری که در پشت دیوارهای سنگین و خاموش این زندان‌ها گذشته است حبسیّات او را چیزی شبیه به یک مرثیه کرده است: مرثیه‌یی بی‌پایان بر عمری که بیهوده قربانی ترس و هوس بیجای خودکامگان و ستمکاران شده است.»(زرین کوب،۱۳۸۴: ۱۱۸)
صاحب چهار مقالۀ[۳۲] را باید نخستین نویسنده‌ای قلمداد کرد که درباره‌ی حبس مسعود و علّت زندانی شدنش سخن گفته است؛ نظامی عروضی درباره‌ی حبس مسعود می‌نویسد: «در شهور سنۀ‌اثنتین و سبعین و خمسمائه[۳۳] (ارعمائه‌ی –صعّ) صاحب غرضی قصّه بسلطان ابراهیم برداشت که پسر او سیف‌الدّوله امیر محمود نیّت آن دارد که بجانب عراق برود بخدمت ملکشاه. سلطان را غیرت کرد و چنان ساخت که او را ناگاه بگرفت و ببست و بحصار فرستاد، و ندیمان او را بند کردند و به حصارها فرستاد؛ از جمله یکی مسعود سلمان بود، و او را بوجیرستان به قلعه‌ی نای فرستادند، از قلعه‌ی نای دوبیتی بسلطان فرستاد: (مسعود سعد سلمان فرماید:)
دربند تو ای شاه ملکشه باید تا بند تو پای تا جداری ساید.
آنکس که زپشت سعد سلمان آید گرز هر شود ملک ترا نگزاید.»
این دو بیتی علیّ خاص بر سلطان برد، برو هیچ اثری نکرد. وارباب خرد و اصحاب انصاف دانند که حبسیّات مسعود در علوّ بچه درجه رسیده است و در فصالت بچه پایه بود؟ وقت باشد که من از اشعار او می‌خوانم، موی بر اندام من بر پای خیزد و جای ان بود که آب از چشم من برود…»
(نظامی عروضی، ۱۳۸۲: ۷۴)
۳-۳- درباره‌ی خاقانی و اشعار حبسیّه او
شاعران و سخنوران زیادی در پهنه‌ی ادب فارسی به دلایل اعّم از سیاسی و غیر سیاسی گرفتار بند گردیده اند[۳۴] که اشعار همه‌ی آنان را نمی توان با اشعار مسعود سعد در ترازوی نقد سنجید اِلَّا خاقانی شروانی را.
خاقانی مدت کوتاهی از عمر خود را در زندان سپری کرده است. به قصد زیارت کعبه، بدون اجازه‌ی اخستان شروانشاه از شروان بیرون رفت. ولذا به مدت هشت ماه در سال ۵۶۹ یا ۵۷۰ به زندان افتاد. در مدّت حبس پنج قصیده‌ی غرّا سرود که «دردها و شکنجه هایی را که شاعر در زندان کشیده است توصیف می‌کند وقطعاً چنین عقوبتی بیش از یک بار بر او وارد نگشته است. (زرین کوب،۱۳۷۸: ۴۹)
خاقانی این قصیده‌ی غرّا را که آکنده از اصطلاحات مسیحی و با مطلع زیر آغاز می‌شود:
فلک کژ روترست از خط ترسا مرا دارد مسلسل راهب آسا
به آندرونیکوس کومننوس که به شروان آمده بود اهدا کرد. طبق قول دولتشاه سبب این مصیبت، فرار خاقانی از دربار ممدوح اخستان بن منوچهر بوده است. همان کسی که به خاقانی ستم رانده و
«جامه‌ی جاه وی در دیده چنانک دل امید رفو نمی دارد»
در این قصیده‌ی مشهور از جهت لحن طنز آمیزی که در آن مضمر است، قابل ملاحضه می‌باشد. خاقانی باوجود مدح و ستایش که در لفافه‌ی الفاظ از پادشاه مسیحی می‌کند از دل سخن نمی گوید. وی امکان دخول خویش را در مسلک راهبان نصاری فقط به زبان می‌گوید لیکن این سخنان را برای آن به زبان می‌آورد که «آخر، ثبات و وفای خود را نسبت به آیین اسلام، آیینی که در آن به دنیا آمده است، اعلام دارد.»(زرین کوب، ۱۳۷۸: ۴۹)
دشتی می‌نویسد:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-04-14] [ 07:14:00 ب.ظ ]




۵- صبا
حافظ :
صبا ز حال دل تنگ ما چه شرح دهد که چون شکنج ورقهای غنچه تو برتوست
(۵۸-۳)
بنفشه طرّۀ مفتول خود گره میزد صبا حکایت زلف تو در میان انداخت
( ۱۶- ۶)
محوی :
غونضه دهمی له باسی دهمی تؤوه دا، سهبا مشتیَکی دا له دهمی، دهم قسهی زلی شکا
(۲۱-۲ )

ترجمه :
غنچه در مورد تنگی دهان تو صحبت می کرد،باد صبااز غیرت مشتی بردهان اوزدو غنچه سخنش ناتمام ماند.
از صبا یک پرسشی کن که این همه شام و سحر بی قرار از بوی زلف مشکبار کیستی
(۵۲۸-۱)
۶- فلک
حافظ :
سرود مجلست اکنون فلک به رقص آرد که شعر حافظ شیرین سخن ترانۀ تست
(۳۴- ۹ )
محوی :
فهلهک ههرطا کهسیَکی ههلَبرِی، وهقتی هیلاکهتیه
که سهر بؤ طهینه ثهت بآ، ثآ له کؤرسی و ئهسکهمل ضبکا؟
(۱۵-۲)

ترجمه:
:فلک هر زمانی کسی را عزّت بخشید،بدانید که زمان هلاکت آن شخص فرا رسیده است همانگونه که برای اعدام کردن افراد،زیر پای آنان تخت و کرسی قرار می دهند.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

نتیجه :
محوی در خلق استعارات به دیوان حافظ نظر داشته و از او تأثیر پذیرفته و خود نیزبه عنوان شاعری مستقل، استعاراتی آفریده است ؛اشتراکات فرهنگی در عنایت محوی به حافظ و افتراقات فرهنگی در مستقل بودن استعارات محوی دخیل اند،در فرهنگ هردو، ارزش ها و ضد ارزش ها معلوم هستند،معشوق دارای خصوصیّات مشخص است،طبیعت و موجودات بی جان، جاندار تصوّر می شود، همۀ این موارد و عوامل دیگر مانند قدرت خلاقیّت شاعر ،توان هنری او،اقتضای زمان ومکان،و… در اشتراک واژه و مضمون به طور مستیم دخالت دارد.
۲-۱-۳) کنایه :
کنایه به معنی پوشیده سخن گفتن است ، “امّا در زبان هنر ، عبارت است از ایراد لفظ و اراده معنی غیر حقیقی آن گونه که بتوان معنی حقیقی آن را نیز اراده کرد و آن را چهار قسم دانسته اند: ۱- تلویح ۲- رمز ۳- ایماء ۴- تعریض[۹۵]
و در تعریف دیگر آمده است ” کنایه در اصطلاح سخنی است که دارای دو معنی قریب وبعید باشد ،و این دو معنی لازم و ملزوم یکدیگر باشند و آن جمله را چنان ترکیب کند و به کار برد که ذهن شنونده از معنی نزدیک به معنی دور منتقل گردد[۹۶]“.
درابیات انتخابی حافظ و محوی به ترتیب ۵/۶و۵/۴ درصد ابیات شاهد دارای آرایۀ کنایه هستند که دراینجا نمونه هایی ازآن ها ذکر می شود :
حافظ :
من همان دم که وضو ساختم از چشمۀ عشق چار تکبیر زدم یکسره بر هرچه که هست
(۲۴-۲)
بازی چرخ بشکندش بیضه درکلاه زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد
(۱۳۳-۲)
محوی :
( بین الدول ) چوروسیه رو زرد شد به جنگ شخص قضا به گوش قدر گفت بی درنگ
اعجاز سرخ رویی دین محمّدی است بعد از سیاهی اینکه دگر گونه است رنگ
(۵۳۶ -۲و۱)
نتیجه :
حافظ از این ابزار بیانی به خوبی بهره می گیرد ،گاهی آن را با هنر طنزمی آمیزد،زمانی درشت ترین سخن را با آن بیان می کندامّا محوی کمتر از این صورت خیالی استفاده می کند زیرا با زبان مستقیم از شیخ و واعظ و صوفی انتقاد می کند،ضمناً مخالفان محوی همانند مخالفان حافظ دارای قدرت نیستند ،محوی به طور مستقیم از آنان انتقاد کند.
۲-۱-۴) مجاز :
مجاز در اصطلاح فنّ بیان کاربرد لفظ در غیر معنی نخستین خود است با غیر علاقۀ مشابهت و با قرینه ای که مانع از ارادۀ معنی حقیقی شود[۹۷]
علاقه وقرینه در این کاربرد وظیفه اصلی را برعهده دارند زیرا “علاقه در اصلاح علمای ادب مناسبت مابین معنی حقیقی و مجازی[۹۸] ” است و قرینه نیز” عبارت ازلفظ یا حالتی که دلالت کند براینکه مقصود گوینده، معنی اصلی حقیقی کلمه نیست[۹۹] “. و همین لفظ ذهن مخاطب را از اراده معنی حقیقی منصرف می کند و بسوی مفهوم مجازی سوق می دهد .
در بیان تفاوت کنایه و مجاز نوشته اند : ” در مجاز قرینۀ صارفه وجود دارد که ذهن شنونده را از توجّه به معنی اصلی کلمه باز می دارد یعنی درمجاز نمی توان ،معنی اصلی کلمه را اراده کرد ،امّا درکنایه ارادۀ معنی اصلی نیز جایز و ممکن است [۱۰۰]
حافظ و محوی مجاز را هم چون سایر ابزار های بیانی با درصد کمتر بکار گرفته اند . و در این بخش از شگرد های شاعرانه خود جهت ادای مطلوب مطلب استفاده کرده اند. ( حافظ۵/۳ و محوی۵/۱ درصد)
حافظ :
در حکمت سلیمان هرکس که شک نماید بر عقل و دانش او خندندمرغ و ماهی
(۴۸۹-۴)
ذکر جزء ( مرغ وماهی ) اراده کل ( جهانیان)
روی نگار در نظرم جلوه می نمود وز دور بوسه بر رخ مهتاب میزدم
(۳۲۰-۴)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:14:00 ب.ظ ]




پیغامبر صلوات الله علیه گفت: خجسته ترین و ببرکت ترین زن آنست که زاینده بود و بر روی نیکوتر بود و بکابین ‏سبکتر بود. ص۲۶۱ نصیحه الملوک غزالی، تصحیح همائی
‏۱۰- ‏حال :
البتگین بنشابور بود بر سپاه سالاری سامانیان با حشمتی بزرگ. ص۲۰۳تاریخ بیهقی، تصحیح دکتر فیاض
۱۱-‏ سوی و جانب :
اگر این محمد پیغمبر آخر الزمان بودی که ما نعت او در توریه خوانده ایم نبایستی که بر بیت المقدس بایستاد. ‏ ص۲۲۴ج۱تفسیر ابو الفتوح رازی، تصحیح طباطبائی
‏۱۲- ‏ظرفیت :
‌أ.‏ مکانی :
اگر از لحسا سوی جنوب بروند بعمان رسند و عمان بر زمین عرب است. ص۱۶۴ سفرنامۀ ناصر خسرو
‏‌ب.‏ زمانی :
بر دگر روز غلام به بازار آمد. ص۱۴۱ج۱تفسیر ابو الفتوح، تصحیح طباطبائی
‏‌ج.‏ مجازی :
شگفتی نگه کن به کار جهان وزو گیر بر کار خویش اعتبار ص۱۹۹دیوان ناصر خسرو
۱۳-‏ عوض و بدل :
خیانت بر امانت گزیند…. و با خدای و خدایگان دلیری کند. ص۳۲ سیاست نامه
‏۱۴-‏ عهده و ذمه :
فرمودم تا شما را سلاح تمام بدهند، سلاح بر من و حرب بر شما ص۳۵۴تاریخ بلعمی، تصحیح بهار
‏۱۵-‏مترادف (از)‏ :
اورا بگرفت … و اندر ساعت فرمانداد تا بر میان دو نیم کردند ص۳۷۰تاریخ سیستان
خدای است که ازو یاری خواهند و برو استعانت کنند ص۳۵۴ ج۶ تفسیر ابو الفتوح، تصحیح شعرانی
‏۱۶-‏ مترادف (به)‏ :
شیر بر آن رضا داد. ص۷۴منتخب کلیله و دمنه
۱۷-‏ مترادف (با)‏ :
و اگر مهمی بودی یا نبودی، بر من خالی کردی و گفتی: دوش چه کردی؟ ص۳۳۲تاریخ بیهقی، تصحیح دکتر ‏فیاض
‏۱۸- ‏مترادف (برای) :

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

چون کار بر او مستقیم شد بصره و خراسان و سیستان حارث بن عبد الله ابی ربیعه المخزومی را داد تاریخ ‏سیستان
‏۱۹-‏ مترادف (درباره)‏ :
امیر فرمود تا دوات آوردند و بدست خویش ملطفه نبشت … که با خواجه ما را کاریست مهم بر شغل مملکت. ‏ ص۳۶۸تاریخ بیهقی، تصحیح دکتر فیاض
‏۲۰- ‏مترادف کسرۀ اضافه :
برای آنکه گناه بر او بزرگ باشد. ص۹۲ج۴تفسیر ابو الفتوح، تصحیح قمشه
‏۲۱-‏ مجاورت :
مقرر کرد که فضل ربیع را در آن صفه بنشانند پیش از بار و از این صفه بر سرای دیگر ببایست گذشت.
ص۳۲تاریخ بیهقی، تصحیح دکتر فیاض
‏۲۲-‏ محاذات :
کمر بر کمر تا جداران دهر بپیش جان جوی پیروز بهر ۲۹۷ شرفنامه نظامی
۲۳-‏ مصاحبت و معیت :
چون دو شغل یک مرد را فرمایند همیشه از دو شغل یکی بر خلل باشد. ص۱۹۸ سیاست نامه
۲۴- ‏مضادت :
مفسران گفتند آیت در بنی قریظه آمد که با رسول علیه السلام عهد کردند که با او قتال نکنند و کس را برو یاری ندهند و ‏عهد او بشکستند. ص۴۳۰ج۵تفسیر ابو الفتوح، تصحیح شعرانی
‏۲۵- ‏مقابله :
پس چون اسلام بسیستان آوردند و لشکر اسلام قوی گشت و جهانیان را معلوم شد که کسی را بر فرمان سمای تاب نباشد. ‏ ص۸تاریخ سیستان
۲۶-‏ مقدار و اندازه :
این پادشاه را شروان شاه … خوانند و او بلشکر گاهی نشیند از شماخی بر فرسنگی. ص۹۴حدود العالم
‏۲۷- ‏موافقت و مطابقت :
جهان بر سلاطین گردد. ص۱۳۹ تاریخ بیهقی، تصحیح دکتر فیاض
‏۲-۲-۱-۷-ب.از انوری و احمدی گیوی (ص۲۶۰ در دستور زبان فارسی۲) «بر» در معانی زیر کاربرد دارد:
‌أ.‏ برای استعلا، یعنی بالا بودن چیزی را میرساند : ‏
کلاه بر سر گذاشت و از خانه بیرون رفت.‏
گاه دسته های کلاغهای گرسنه دیده می شد که بر لاشۀ حیوان سقط شده ای افتاده… جمال زاده (یکی بود یکی ‏نبود)‏
‏‌ب. ‏در معنی وجوب و الزام : ‏

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:14:00 ب.ظ ]




آن است که دو واژه تنها در حرف روی یکسان باشند[۶۸]
حافظ:
شادی مجلسیان در قدم و مقدم تست جای غم باد مر آن دل که نخواهد شادت
(۱۸-۴)
محوی :
به ههموو دهم له سهدهد باس و قسهی ئهو دهمهدام
که دهمآ باسی بکهم، کهس نیه، ههمدهم بوه قات
(۶۳-۱)

ترجمه :
به هر بهانه ای می خواهم اسمی از یار ببرم ،متأسفانه کسی نیست که به سخنم گوش دهد مونس نایاب شده است.
(ده م :دهان هه مده م:مونس)
۱۰-تکرار
“آن است که واژه ای چندین بار در سخن بکار برده شود ، به گونه ای که مایۀ زیبایی و نگارینی فزونتر آن گردد [۶۹]. “
حافظ :
دل و دینم ، دل و دینم ببرده ست برو دوشـش برو دوشـش برو دوش
(۲۸۲-۶)
محوی :
ئیلاهی بآ بهلآ بی نهخلی بالآت بهرِی بؤ من بهلآ بوو، ههر بهلآبهس
(۱۴۵-۳)

ترجمه :
امیدوارم قد مانند نخلت از هر بلایی محفوظ باشد،ثمر ونتیجه آن برای من بلا و مصیبت بود. ( بهلآ : بلا ومصیبت )

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۱۱- قلب بعض
“‌آن است که باشگونگی در پاره ای از آوا ها و حروف رخ داده باشد.[۷۰]
حافظ ” گناه و نگاه ” را در دوبیت به کار برده است امّا محوی آن ها را در یک بیت آورده است .
حافظ :
بیاد شخص نزارم که غرق خون دلست هلال را زکنار افق کنید نگاه
منم که بی تو نفس میکشم زهی خجلت مگر تو عفو کنی ورنه چیست عذر گناه
(۴۱۶-۳و۲)
محوی :
از دور بر جنازه ام افکن یکی نگاه پاکم نما بیک نظر پاکت از گناه
(۵۲۵-۲)
“شباهت”
از دیوان اشعار هر یک از آنان یکصدو پنجاه بیت که دارای صنعت لفظی بودند جهت بررسی “بسامدی” انتخاب گردید که نتایج آن به این شرح است:
۱) ” از میان صناعات شعری ، آنچه بیشتر طرف توجّه حافظ بوده ، صناعاتی است که جنبه موسیقایی دارد مثل انواع جناس های لفظی که در ساخت موسیقی شعر عاملی مؤثر است . امّا نمی توان از توجّه به جناس خطّی هم غافل بود و این را هم باید یکی از معیارهای تشخیص کلام او به شمار آورد[۷۱]” .
جبین و چهره حافظ خدا جدا مکناد زخاک بارگه کبریای شاه شجاع
(۲۹۲-۷)
زهی خجسته زمانی که یار بازآید به کام غمزدگان غمگسار آید
(۲۳۵-۱)
محوی نیزبه جناس خطّی توجّه داشته است.(واژه های،فه صل و فه ضل و واژه های حرام و خرام)در ابیات زیر:
فهزیلهی ئهسلَ و فهسلَ ئینسانی ثآ نابآ به صاحیب فهزلَ
که تؤ کؤسهی، به تؤ ضآ مامه رِیشی باب و باثیرت
(۶۷-۴ )

ترجمه :
افتخارنیاکان تراراصاحب فضل نخواهدکردو قتی بی ریشی ،ریش درازپدروپدربزرگت به توربطی ندارد.
ز خرام تو شد آرام ، حرام از دل و جان هر نظر زان قد و بالا ببلایی برسم
(۵۱۷-۱۰)
۲) تغییر در تصدیر:”زیرا در تصدیر لفظی که در اوّل بیت آمده است همان رابه عینه در آخر بیت بازآرند[۷۲]
حافظ : (تصدیر )
آدمی در عالم خاکی نمی آید بدست عالمی دیگر بباید ساخت و زنو آدمی
(۴۷۰-۷)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:14:00 ب.ظ ]




حافظ :
عاشق از قاضی نترسد می بیار بلکه از یرغوی سلطان نیز هم
(۳۶۳-۸)
زلف خاتون ظفر شیفتۀ پرچم تست دیده فتح ابد عاشق جولان تو باد
(۱۰۸-۲)
خان بن خان شهنشاهِ شهنشاه نژاد آنکه می زیبد ، اگر جان جهانش خوانی
(۴۷۲-۲)
یکی چو باده پرستان، صراحی اندر دست یکی چو ساقیِ مستان، بکف گرفته ایاغ
(۲۹۵-۶)
فغان کاین لولیانِ شوخِ شیرین کارِ شهر آشوب چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را
(۳-۳)
آشنایی شاعران کرد با زبان ترکی طبیعی به نظر می رسد ، زیرا آنان با کردستان ترکیه در ارتباط بودند و ترکان نیز به کردستان رفت و آمد می کردند ، امّا دیدار محوی از ترکیه در سال ۱۸۸۳ بعد از زیارت خانه خدا در تکمیل این آشنایی تاثیر گذار بودو تقریظ او بر شرح مثنوی والی عابدین نشان تسلّط محوی بر ترکی است . (دیوان،ص۵۳۱)
تورکی کوشتار خانهی عاشقانی دی، وتی: من (برنجی بر یزید) ئیَره (ایکنجی کربلا)
(۲۹-۲)

ترجمه :
یار محل شهادت عاشق خود را دید و گفت :من یزید اولم و اینجا کربلای ثانی است.
ب: ترکیبات
حافظ آن گونه ترکیبات را جالب و جذّاب می آفریند که ” اولاً خواننده به ابتکار شاعر پی نمی برد یعنی تصوّر می کند که همان زبان عادی را می خواند ، ثانیاً ترکیبات نام برده به نظرش ساده جلوه می کند به عبارت دیگر در این نوع ترکیب روش سهل ممتنع به کار برده شده است.[۸۰]” با ابداع و خلق ترکیبات زیبا خواننده را به تحسین وا می دارد . شواهدی از هردو شاعر در ذیل می آید:
ترکیب های وصفی:
حافظ:
به عزمِ توبه سحر گفتم استخاره کنم بهار ِتوبه شکن می رسد چه چاره کنم
(۳۵۰-۱)
دوش می گفت به مژگانِ درازت بکشم یا رب از خاطرش اندیشۀ بیداد ببر
(۲۵۰-۸)
ترکیب های وصفی حافظ زمینۀ ترسیم صور خیال و آفرینش زبان شعری ویژه را فراهم کرده است.
ترکیب های وصفی معمولاً از اسم و صفت تشکیل می شوند امّا “محوی”برای جاودانگی شعر خویش از صفات ساده و مرکبی که عینی و ملموس اند استفاده کرده است .

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

صفات مرکب او از صفات ساده زیباتر و مناسب ترند.
رِیَی خسته خهستهخانه که یاری خوجهسته ثی
جیَی ضاوهزاره “مهحوی”! ئهم ئهسراره دهرنهخهی
(۳۵۷-۳)

ترجمه :
محوی مریض است و دوستِ خجسته پی برای دیدار او آمده‌است ،برای اینکه چشم زخم نخوری ،به کسی نگوکه یار در خانه ماست. (یارِ خجسته پی:موصوف وصفت مرکب)
۲) ترکیب های اضافی :
اضافه تشبیهی : ( مشبّه به + مشبّه )
حافظ:
صبا بگو که چه ها بر سرم در این غم عشق زآتش دل سوزان و دود آه رسید
(۲۴۲-۷)
غبار خط بپوشانید خورشید رخش یا رب بقای جاودانش ده که حسن جاودان دارد
(۱۲۰-۲)
محوی:
وای بر عالم ز خورشید رخش واشد نقاب محشری بر پا شده تا غرب را بنمود شرق
(۵۱۲-۲)
چه شد خیمه زد دود آهم به چرخ شه عشقم و بایدم بارگاه
(۵۲۴-۴)
اضافه استعاری : ( یکی از اجزا یا ملایمات مشبّه به + مشبّه )
حافظ:
کس چو حافظ نگشاداز رخ اندیشه نقاب تا سر زلف سخن را بقلم شانه زدند.
(۱۸۴-۷)
ما آبروی فقر وقناعت نمی بریم با پادشه بگوی که روزی مقدّر است
( ۳۹-۹ )
محوی:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:14:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم