راهنمای نگارش مقاله با موضوع ارتباط بین مدیریت سود ... - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
به نظر میرسد تمام نظریههای مدیریت سود در سه چیز اشتراک دارند:
۱)تمام آنها میکوشند رابطه بین مدیران شرکتها و گروه با گروههای استفاده کنندگان یا ذینفعان را نسبت به مدیریت سود تبیین کنند،
۲)به این دلیل و به دلیل استفاده از دو مقدمه منطقی «انسان عقلایی» و« نفع شخصی» و محصول این دو، یعنی”بیشینه سازی مطلوبیت”. همهی این نظریهها میکوشند رابطه مدیریت سود و ارزش را تبیین کنند،
۳)تمام این نظریهها در عصر یکه تازی حسابداری اثباتی پرداخته شدهاند و بنابراین طبیعت اثباتی و استقرایی دارند و ازمشاهده و تجربه استفاده شده اند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
رانن و یاری[۸](۲۰۰۸) نظریهی شرکت را به عنوان یک نظریهی مسلط میپذیرند و آن را در صدر نظریههای دیگر مینشانند. همهی نظریههای مدیریت سود میکوشند رابطه درون شرکتیها و برون شرکتیها را نسبت به پدیدهی مدیریت سود تبیین کنند. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که نسبت پارادایمی بین نظریهی شرکت رقبایش وجود دارد و از این رو نظریههای رقیب هر کدام در قالب رویکردهای نظریهی شرکت قرار میگیرند.
هرکدام از نظریهها بصورت خلاصه در زیر شرح داده شده اند:
نظریه چشم داشت- دو رویکرد به این نظریه وجود دارد: ۱- نظریهی چشم داشت اطلاعاتی و ۲-نظریهی چشم داشت ارزشی. هردو رویکرد ریشه در نظریهی چشم داشت روانشناسی دارند.
برای اولین بار نظریهی چشم داشت در حوزهی حسابداری با رویکرد چشم داشت اطلاعاتی وام گرفته شد. اما سپس رویکرد ارزشی به این نظریه در کانون پژوهشهای مدیریت سود قرارگرفت.
اسچیپر[۹] چشم انداز اطلاعاتی را در مقام عنصر کلیدی زیربنای مطالعهی پدیدهی مدیریت سود قرار میدهد. بر این اساس چشم داشت اطلاعاتی در اثر عدم تقارن اطلاعاتی که در ساختارهای شرکتهای سهامی پیچیده بین مدیریت مسلط و گروه ذینفعان دور افتادهتر وجود دارد ایجاد میشود. وی معتقد است چشم داشت اطلاعاتی فرض میکند که افشاهای حسابداری دارای یک درونه یا باراطلاعاتی است که علائم فایده مندی را به ذینفعان استفاده میکنند.
بورگستیلر و دیچاو[۱۰] رویکرد ارزشی را به نظریهی چشم داشت اتخاذ میکنند. طبق این رویکرد، تصمیم گیران یا ذینفعان ارزش را با توجه به یک مبلغ مرجع مانند سود استخراج میکنند تا سطوح مطلق ثروت. یعنی توابع ارزش گذاری افراد در دامنهی زیان، محدب و در دامنهی سود، مقعر است. این تلویحاً این مفهوم را میرساند که زیانها ناخوشایندتر از سودها هستند. از این رو، ذینفعان بالاترین ارزش را وقتی بدست میآورند که ثروت از یک زیان به یک سود به نسبت یک نقطهی مرجع حرکت میکند. مخلص کلام این است که اگر همه چیز ثابت بماند، سرمایه گذاران ترجیح میدهند در شرکت هایی سرمایه گذاری کنند که سود کوچکتر را گزارش میکنند تا شرکت هایی که دارای سود نوسانپذیر هستند. بنابراین تغییر در سود و سطح صفر سود دو نقطه مرجع گزارش کنند بنابراین پاداش دریافت خواهند کرد. به عبارتی سود در مقایسه با زیان و تغییر مثبت
در مقایسه با تغییر منفی به عنوان مرجع پاداش محسوب میشوند. این نظریه همچنین گزینهی مناسبی برای نظریهی مطلوبیت مورد انتظار است (کونس و مرسر[۱۱]، ۲۰۰۵، ۱۸۵).
نظریهی کارگزاری– دو رویکرد به این نظریه در نوشتههای مدیریت سود مطرح است:
۱)رویکرد سهامداران و ۲) رویکرد ذینفعان.
طبق رویکرد سهامداران یا رویکرد سنتی به نظریهی کارگزاری، تضاد منافعی بالقوه بین سهامداران و مدیران وجود دارد. مدیران میکوشند ثروت خود را بیشینه کنند. این ثروت با افزایش پاداش، افزایش ارزش اختیارنامههای سهام یا ارزش سهام، یا کسب موقعیت شغلی بهتر افزایش مییابد. تاکید بر سود کوتاه مدت و فدا کردن سود بلندمدت بهترین و کوتاه ترین افزایش ثروت است. بر این اساس مدیران، مشوق لازم را برای مدیریت سود دارند.
طبق رویکرد ذینفعان به نظریهی کارگزاری، تضاد منافع به تمام گروههای ذینفعان تعمیم داده میشود. پرایور، ساروکإ و تریبو (۲۰۰۶) معتقدند بر اساس این رویکرد مدیران نه تنها با سهامداران، بلکه با دیگر گروههای ذینفعان شرکت رابطه دارند. آنان رابطهی مثبتی را بین مدیریت سود و مسئولیت پذیری اجتماعی شرکت یافتند.
نظریهی حسابشویی– جوردن و کلارک میگویند: نظریهی حسابشویی یا استحمام یعنی اگر شرکتی در یک سال سود پایین را تجربه کند ممکن است سود آن سال را با شستن یا استحمام داراییها(تبدیل آنها به هزینه) کاهش دهد. بر این اساس اگر حساب شویی در چارچوب اصول حسابداری همگانی باشد مدیران بعداً از بابت حساب شویی هایی که قبلاً انجام دادهاند جریمه و توبیخ نمیشوند. بعضی دیگر مانند زاروین[۱۲] معتقدند حساب شویی زمانی رخ میدهد که مدیران جدید جایگزین مدیران قبلی میشوند و برای اینکه بعداً عملکرد خوبی از خود نشان دهند حسابشویی اساسی راه میاندازند. مهمترین ضعف این نظریه این است که فقط بخشی از فعالیتهای مدیریت سود را تبیین میکند (جوردن و کلارک،[۱۳]۲۰۰۴، ۵۴).
نظریهی پذیرایی- نظریهی پذیرایی را برای تبیین مدیریت سود از ادبیات تأمین مالی وام گرفته اند.
راج گوپال و سیمپسون[۱۴] معتقدند مدیران با متورم کردن اقلام تعهدی از خوش بینی سرمایه گذاران نسبت به سود پذیرایی میکنند. براساس این نظریه سرمایه گذاران اشتهای بسیار زیادی برای سود غافلگیرکننده یا سورپرایز نشان میدهند ومدیران با متورم کردن اقلام تعهدی از این اشتها پذیرایی میکنند.به نظر آنان سه مقدمه و پیش فرض براساس این نظریه وجود دارد: ۱) یک تقاضای غیرارادی برای شرکتها وجود دارد که به سودهای شگفت انگیز و غافلگیرکننده برای ارزشگذاری وزن بیشتری میدهند، ۲)محدودههای تفاضل گیری سرمایه گذاران نیز نمیتواند این تقاضا را پس براند، ۳)مدیران به مزایای کوتاه مدت پذیرایی، وزن بیشتری در مقابل هزینههای بلندمدت مربوط میدهند.
نظریهی شرکت- مباحث این بخش عمدتا مبتنی برکار رانن ویاری است. این نظریه درمقایسه با نظریههای دیگر مسلط وعام است. از منظر دیگر میتوان گفت چون شرکتها تولیدکنندگان و گزارشگران اطلاعات حسابداری هستند طبیعی است اهمیت سود از منظر نظریهی شرکت پژوهیده یا کند و کاو سه نظریهی شرکت عبارتنداز:
۱)رویکرد هزینهی قراردادها، ۲)رویکرد تصمیم گیری و ۳)رویکرد سیاسی-قانونی.
رویکرد هزینهی قراردادها اهمیت قراردادهای مدون و صوری را برجسته میکند. سود و دیگر اعداد حسابداری آمارههای خلاصه ای به دست میدهند که برای طراحی قراردادهای اثربخش با ارزش اند. اما قرار دادها در شناسایی ومشخص کردن رویدادهای آینده ناتوان هستند. وقتی یک رویداد پیش بینی نشده رخ میدهند طرفهای قراردادها ممکن است با قراردادهای قدیمی و تعدیل نشده با مشکل برخورد کنند و به دردسر بیفتند. در چنین وضیتی سود از وسیله، به هدف تبدیل میشود و شرکتها ممکن است سود را برای تبعیت از ارقام مشخص شده در قراردادشان مدیریت کنند.
رویکرد تصمیم گیری سودها را به عنوان اطلاعات با ارزش برای تصمیم گیرندگان درنظر میگیرند. اگر همهی ذینفعان کاملا منطقی باشند مدیریت سود نمیتواند بدون اجازهی صریح یا تلویحی سرمایه گذاران انجام شود. ازاین رو، یا مدیریت سود بی خطر است چون گزارش مدیریت شده حقیقت را برملا میکند، یاحقیقت رامخدوش میکند، اماخرابی حاصل، کمتراز هزینهی استنباط و بیرون کشیدن حقیقت است.
رویکرد سیاسی-قانونی اذعان میکند که سهامداران ابزاری را برای کنترل اثربخش مدیران ندارند. اعداد سوداندازهی عملکرد باارزشی هستند که فعالیتهای شرکت را خلاصه میکنند و به سهامداران اجازه میدهند استفادهی بهتری ازمجموعهی ابزارهای محدودشان بکنند. مدیریت سود درمعنی خوب، فراهم اوردن نشانه ای برای ارزش اینده، ابزاری اثربخش برای پل زدن و برچیدن عدم تقارن اطلاعات بین مدیریت و سهامداران بدون ورود به جزئیات است. مدیریت سود به معنی بد، تخریب حقیقت، نتیجهی حاکمیت ضعیف است (ثقفی و پوریانسب، ۱۳۸۵، ۳).
۲-۱-۵) تعریف مدیریت سود
مدیریت در راستای دستیابی به سود مستمر و پایدار، سعی میکند نوسانهای دوره ای سود را حذف نموده، اقدام به برنامه ریزی سود با یک نرخ رشد ثابت نماید. این موضوع سبب به این میشود که دور نمای آتی شرکت، مطلوب به نظر آمده، عملکرد آن قابل قبول ارزیابی شود. اینگونه عملکرد از سوی مدیران در عبارتی ساده به عنوان “مدیریت سود” یاد میشود (مشکی و نوردیده، ۱۳۹۱، ۱۰۵).
با بررسیهای انجام شده در ادبیات دانشگاهی و حرفه ای از مدیرت سود تاکنون تعریف واحدی صورت نپذیرفته است و از دیدگاههای مختلف تعاریف متعددی از آنها بیان شده است. در اینجا به چند تعریف مهم از مدیریت سود به شرح ذیل اشاره میگردد:
الف) از دیدگاه شیپر[۱۵](۱۹۸۹) مدیریت سود عبارتست از گزارشگری مالی جانبدارانه و همراه با سوء گیری که براساس آن مدیران از روی تعمد و با تصمیم قبلی، در فرایند تصمیم گیری مالی مداخله میکنند تا برخی منافع خاص را عاید خود سازند (نوروش وهمکاران، ۱۳۸۴، ۱۶۸ ).
همچنین ایشان درسال ۱۹۹۹ در کنفرانسی مدیریت سود را اقدامی از سوی مدیران واحد تجاری میدانند که انجام آن باعث تضعیف سودمندی گزارشهای مالی در تصمیم گیری میشود.
ب) از دیدگاه هیلی ووالن[۱۶] (۱۹۹۹) مدیریت سود زمانی اتفاق میافتد که مدیران از قضاوتهای شخصی خود برای گزارشگری مالی استفاده میکنند و درنتیجه در ساختار مالی تغییراتی بوجود میآید. این تغییرات در گزارشگری مالی موجب گمراهی افراد ذینفع درباره عملکرد بنگاه اقتصادی میگردد و یا روی پیامدهای ناشی از قراردادهای واحد تجاری که به ارقام حسابداری گزارش شده وابسته است، اثر میگذارد (چی فونگ[۱۷]، ۲۰۰۹، ۷۱ و۸۴).
ج) مدیریت سود یعنی اینکه مدیر میتواند رویه ای از حسابداری را انتخاب نماید که به هدف خاصی دست یابد (ویلیام اسکات، ۲۰۰۳).
د) فرن و همکاران[۱۸] دستکاری سود توسط مدیر به منظور دستیابی به قسمتی از پیش داوریهای مربوط به “سود مورد انتظار” (مانند پیش بینیهای تحلیل گران، برآوردهای قبلی مدیریت و یا کاهش پراکندگیهای سودها) را بعنوان مدیریت سود، تعریف میکند (دی جووج[۱۹]، ۱۹۹۹، ۳۷).
ر) از نظر وایلد[۲۰] (۲۰۰۱) مدیریت سود به مداخله عمومی مدیریت در فرایند تعیین سود که غالباً در راستای اهداف دلخواه مدیریت میباشد، اطلاق میگردد (چانگ و همکاران[۲۱]،۲۰۰۹، ۱۵۳).
ز) از دیدگاه واتز و زیمرمن مدیریت سود یعنی اینکه مدیر، آزادی عمل خود بر روی ارقام حسابداری را با فرض وجود یا عدم وجود محدودیتهای موجود در یک زمینه بکار گیرد (فضل جو، ۱۳۸۷، ۲۲).
س) گای و همکاران(۱۹۹۶) فرض اندازه گیری عملکرد را مطرح کردند که بر اساس آن، مدیران با بهره گرفتن از مدیریت سود تلاش میکنند اثر رویدادهای اقتصادی جاری را در سودهای گزارش شده جاری به دقت منعکس کنند. در مقابل، آنها “فرض مدیریت فرصت طلبانه اقلام تعهدی” راتعریف کردهاند که بر اساس آن مدیران با بکارگیری مدیریت سود، صحت و دقت گزارشگری سود را کاهش میدهند (بهارمقدم و کوهی، ۱۳۸۹، ۷۶).
۲-۱-۶) حدود و دامنه مدیریت سود
به اعتقاد جیراکس[۲۲] (۲۰۰۴) مدیریت سود شامل طیف وسیعی است که از حسابداری محافظه کارانه[۲۳] شروع میشود و با هموارسازی سود[۲۴] و سپس تا حسابداری از نوع تخطی از اصول و قواعد و میثاقها (یا حسابداری متهورانه[۲۵]) ادامه مییابد و در نهایت به حسابداری متقلبانه[۲۶] منتهی میشود. لذا حوزه و محدوده بسیار وسیعی برای قضاوت شخصی در حسابداری بوجود میآید که این امر موجب اغوای مدیران شده و در آنان ایجاد انگیزه میکند تا به دستکاری سود مبادرت ورزند (جیراکس، ۲۰۰۴، ۱۰). هر کدام از این موارد مباحث وسیعی را میطلبد، اما از آنجا که عمده، موضوع تحقیق ما مدیریت سود است، فقط به توضیح مختصری از آنها اکتفا میکنیم.
حسابداری محافظه کارانه: محافظه کاری یکی از مشخصات اصلی گزارشگری مالی است. از دیدگاه تهیه کنندگان صورتهای مالی، محافظه کاری کوششی است برای انتخاب روشی از روشهای پذیرفته شده حسابداری که به یکی از موارد زیر منتج میشود (شباهنگ، ۱۳۸۷، ۵۴):
-
- شناخت کندتر درآمد فروش،
-
- شناخت سریعتر هزینه ها،
-
- ارزشیابی کمتر داراییها،
-
- ارزشیابی بیشتر بدهیها .
در واقع هدف از محافظه کاری جلوگیری از تصمیم گیریهای نادرست از سوی سرمایه گذاران بر استفاده کنندگان صورتهای مالی است. از دیدگاه تئوری نمایندگی که حقوق و مزایای مدیران به سود گزارش شده مرتبط میداند، مدیران انگیزههای قوی برای پنهان کردن اخبار بدی که موجب کم شدن سود میشود، دارند. بنابراین میتوان محافظه کاری را سازوکاری برای کنترل انگیزههای مدیران به منظور گزینش بیش از واقع سود تلقی کرد، محافظه کاری از رفتار فرصت طلبانه مدیران (برای مدیریت سود شرکت) جلوگیری میکند و خطر اخلاقی را کاهش میدهد. رویههای حسابداری محافظه کارانه، مدیران را از خوش بینی بیش از حد در ارائه سود باز میدارد و طبعاً از پرداختهای اضافی (پاداشهای اضافی) به مدیران جلوگیری میکند (مهرانی و همکاران، ۱۳۸۹، ۴۹).
هموارسازی سود: عبارت از اقداماتی که مدیریت برای کاهش نوسانات سودهای گزارش شده حسابداری انجام میدهد. هموارسازی سود را میتوان عمل آگاهانه مدیریت، به منظور تنظیم نوسانات سود شرکت تعریف کرد. مدیران با هموارسازی سود قادرند برای بازده سهام تأثیرگذاشته و با این روش به اهدافی نظیر امنیت شغلی، پاداش و افزایش ثروت سهامداران دست یابند. کم بودن نوسانات سود وضعیت مطلوب تری را در سرمایه گذاران جهت سرمایه گذاری در شرکتها ایجاد میکند. مدیریت برخی از شرکتها جهت با ثبات جلوه دادن سودآوری دست به دستکاری آگاهانه در اقلام صورتهای مالی میزنند تا توجه سرمایه گذارن را به سمت خود جلب نمایند. در واقع هموارسازی سود یکی از ابزارهای، موضوعی بزرگتر، تحت عنوان مدیریت سود است، به این مفهوم که مدیریت سود از روشهای مختلفی بهره میگیرد که یکی از آنها هموارسازی سود است (آقایی و کوچکی، ۱۳۷۵، ۳۲).
سودهای هموار به دو صورت میباشند:
۱)سودهایی که به منظور طبیعی هموار است: این نوع از سودهای هموار به جریانهای سودی اطلاق میشود که از فرآیندهای عملیاتی ذاتاً هموار بدست میآید. مثل صنایع آب و برق که معمولاً قیمت ثابتی دارد و با نرخی ثابت رشد میکنند.
۲) سودهایی که به طور طبیعی هموار نیستند و عمداً هموار شده اند: این نوع سودها در نتیجه اقدامات و تصمیمهای مدیریت هموار شدهاند و به دو صورت میباشند:
الف- هموار سازی واقعی[۲۷]: توسط مدیریت صورت میپذیرد و مدیریت برخی از رویدادها و صنایع اقتصادی را کنترل میکند و روی آن تأثیر میگذارد، به عبارتی تحت کنترل مدیریت است.
ب-هموارسازی مصنوعی[۲۸]: ناشی از رویدادهای اقتصادی نمیباشد، بلکه از اقدام هایی است که اصلاحاً دست کاری حسابداری نامیده میشود و تأثیری بر جریانهای نقدی ندارد (نورانی، ۱۳۸۶، ۴).
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-04-14] [ 05:27:00 ب.ظ ]
|