1. خودسنجی : ارزیابی فرد از توانایی‌ها، ‌استعداد و مهارت، موقعیت‌های آسیب‌زا و آسیب‌پذیر خود و درجه خویش در میان دیگران( بکر[۳۰]، ویگنولز[۳۱]، اووی[۳۲]، استربروک[۳۳]، بروان[۳۴] و همکاران، ۲۰۱۴).

 

      1. تاب‌آوری: تاب آوری ظرفیت فرد برای مواجهه کارآمد با استرس و فشار، کنار آمدن با چالش های روزمره و توانایی رویارویی درایت‌مندانه، مطمئن، هدفمند، مسئولیت پذیرانه، همدلانه
        و امیدوارانه با چالش هاست(بروکس[۳۵]، ۲۰۱۰).

 

    1. توانمندی اجتماعی: به مهارت‌های شناختی، اجتماعی، هیجانی و رفتاری اطلاق می‌شود
      که افراد جهت انطباق اجتماعی موفق و رشد سالم و سازنده به آن ها نیاز دارند مثل توانایی برقراری ارتباط مناسب، گشودگی، انتقادپذیری، رهبری کردن(فریسو[۳۶] و کالدین[۳۷]، ۲۰۱۴).

 

    1. خودتنظیمی هیجانی: توانایی به کار بردن راهبردهای مقابله ای مثبت و انطباقی
      در مواجهه با تجارب استرس زا مثل فاصله گرفتن، ارزیابی مجدد، پذیرش مسئولیت و نظایرآن
      (بات وینیک[۳۸] و براور[۳۹]، ۲۰۱۵).

 

    1. مسئولیت‌پذیری: توانایی فرد در مراقبت از خود، و آنچه که متعلق به اوست، و قابلیت پذیرش، به­عهده گرفتن و پاسخگو بودن فرد در تکلیفی که از او انتظار می‌رود(هریس[۴۰]، ۲۰۱۱).

 

  1. همدلی: توانایی برقراری اشتراک عاطفی و درک احساس فرد مقابل و در عین حال، متمایز نگه داشتن خود، یا به­عبارتی از آنچه دیگران احساس ‌می‌کنند ادراک و اشتراک دارد اما این اشتراک فقط در احساس و ادراک است(ریف[۴۱]، کتلار[۴۲] و وایفرینگ[۴۳]، ۲۰۱۰).

 

۱ـ۵ـ۲تعریف‌های عملیاتی

 

    1. خودکنترلی: در این پ‍‍‍ژوهش، منظور از خودکنترلی و زیرمقیاس‌های آن، نمره ای است
      که شرکت کننده از اجرای پرسشنامه خودکنترلی هامفری[۴۴] (۲۰۰۰) به دست می‌آورد. نمره وی شامل خودکنترلی کلی، خودکنترلی درون‌فردی، خودکنترلی میان‌فردی، و خودسنجی می‌باشد که نمره‌ای بین ۱۱-۰ خواهد بود.

 

  1. تاب‌آوری: در این پ‍‍‍ژوهش، منظور از تاب‌آوری و زیرمقیاس‌های آن، نمره‌ای است که شرکت کننده از اجرای پرسشنامه تاب‌آوری مرل (۲۰۱۱) به دست می‌آورد. نمره وی شامل تاب‌آوری کلی، خودتنظیمی هیجانی، توانمندی اجتماعی، مسئولیت‌پذیری، و همدلی می‌باشد که نمره‌ای بین ۱۵۶-۰ خواهد بود.

فصل دوم:

 

پیشینه و ادبیات پژوهش

 

مقدمه

 

خانواده اولین و بنیادی ترین نهاد موجود در جامعه است که از سویی شخصیت فرزندان را ساخته
و آنان را منطبق و سازگار با الگوهای جامعه بار ‌می‌آورد و از سویی، نظامهای اجتماعی دیگر را.

 

اما گاهی این نظام مهم و سرنوشت ساز، آسیب زا می­ شود. طلاق یکی از آسیب زا ترین و استرس زاترین رویدادهای زندگی خانواده ها است. طلاق والدین تاثیر منفی بر فرایندهای فرزندپروری
و ساختار خانواده دارد و جنبه‌های مختلف زندگی را تحت تاثیر قرار می­دهد که منجر به انزوای اجتماعی، مشکلات اقتصادی، مشکلات فرزندپروری و مشکلات روانی می شود (ونگ[۴۵] و آماتو، ۲۰۰۰) . به­ طور کل ‌می‌توان گفت این پدیده یک رویداد پیچیده است و باعث دگرگونی های عمده ای در مسیر زندگی می­ شود و اثرات شخصی و اجتماعی کوتاه و بلند مدت زیادی دارد. این مسئله الگوهای رابطه­ای جدیدی را می­طلبد (آماتو،۲۰۰۰؛ هترینگتون و کلی[۴۶]، ۲۰۰۲).

یکی از الگوهای مخرب طلاق والدین، آسیب به خودکنترلی کودکان این خانواده هاست. بسیاری
از مسائل کودکان در تطابق با محیط، ثمره خودکنترلی، خودتنظیمی هیجانی و نوع خودپنداره[۴۷] آنان است. بسیاری از آنچه فرد انجام می­دهد به میزان خودکنترلی او بستگی دارد(کرهرودی، کیانی، ایزدی و علوی مجد، ۱۳۸۹). پریش[۴۸] و تایلور[۴۹] (۱۹۸۷) دریافتند که خودکنترلی آسیب دیده در خانواده های طلاق بیشتر است.

 

همچنین محتمل است که واقعه طلاق بر پدیده تاب آوری کودکان تاثیرگذار باشد.
ولچیک[۵۰]، اسچنک[۵۱] و ساندلر[۵۲] (۲۰۰۹)تاب آوری را رسیدن به نتایج مثبت در بافت آسیب­زا تعریف
کرده‌اند.

 

در تعامل تاب آوری و خودکنترلی، ‌می‌توان افزایش یا کاهش و مهار مشکلات درونی­سازی
و برونی­سازی شده کودکان طلاق را انتظار داشت، به­گونه‌ای که سطوح پایین تاب‌آوری، خودکنترلی، عزت‌نفس و خودپنداره حاصل از ناسازگاری یا جدایی والدین، پیش‌بینی کننده سطوح بالایی
از مشکلات درونی یا بیرونی کودک خواهد بود و برعکس(ادورجیک[۵۳]، مالتی[۵۴]، ایسنر[۵۵] و ریبود[۵۶]، ۲۰۱۲).

 

برای جلوگیری از پیامدهای ناخوشایند طلاق و برای کاهش آسیب‌پذیری افراد و ارتقای سازگاری آن ها برنامه های مداخله‌ای پیشگیرانه‌ای ترتیب داده شده است. بررسی مطالعات انجام شده درباره اثربخشی برنامه های گروهی برای کودکان طلاق نشان می­دهد که برخی مداخلات می ­توانند منجر به بهبودهای قابل توجهی در عملکرد کودکان در زمینه‌های مختلف شوند. از بین همه مداخلات برنامه CODIP توانسته است بیشترین پیشینه و حمایت تجربی را از آن خود کند(گریچ و فینچام، ۲۰۰۸). این فصل به پیشینه پژوهشی و مبانی نظری پدیده‌های شناختی-رفتاری کودکان خانواده های طلاق
و برنامه های حمایتی مداخله‌ای می‌پردازد.

 

بخش اول: پایگاه نظری موضوع( بنیادها، دیدگاه‌ها و مفاهیم)

 

۲ـ۱ تبیین پدیده طلاق

 

خانواده یک نهاد و نظام اجتماعی است که به­ طور رسمی در همه ی جوامع پذیرفته شده و توسعه یافته است، شواهد گوناگون نشان می­ دهند در هر زمان که این نهاد دستخوش ضعف و عدم استواری شده بنیان های اخلاقی و اجتماعی کل جامعه نیز متزلزل گشته و آن جامعه رو به اضمحلال سوق داده شده است(کاملی، ۱۳۸۶). ازدواج برای هر شخص، دقیق ترین، اساسی ترین و مهم ترین حادثه ی دوران زندگی است که وجود ضابطه و رعایت آن در زندگی زناشویی بیش از سایر حوادث زندگی محسوس می­ شود و تخلف از این ضابطه، آثار و عوارض ناگواری در بر خواهد داشت. بدون شک یکی از عوارض نامطلوب این تخلف، طلاق می‌باشد؛ که مهم ترین عامل از هم گسیختگی ساختار خانواده است (ستوده، ۱۳۸۶).

 

طلاق یکی از دشوارترین رویدادهای زندگی هر انسانی است. اتمام یک رابطه، به دلیل
وابستگی های موجود، بسیار تلخ و ناگوار است. برخی از روانشناسان معتقدند که طلاق برای عده ای حتی از مرگ نزدیکانشان نیز دشوارتر است. زیرا مرگ، واقعیت مطلق است و انسان بعد از دوران سوگواری به پذیرش نسبی می‌رسند. اما طلاق چنین نیست، فرد تا مدت‌ها با مسائل و مشکلات عاطفی، مادیو قانونی درگیر است. مراحل هیجانی بعد از طلاق شباهت بسیار زیادی به مراحل سوگواری دارد. هیچ زوجی تجربه یکسانی از طلاق ندارند( استکول[۵۷] ، ۲۰۱۱). مک کی(۱۳۸۷) مراحل هیجانی بعد از طلاق را اینگونه تقسیم‌بندی می‌کنذ : انکار، خشم، افسردگی و پذیرش که هر کدام به اختصار در ادامه توضیح داده خواهد شد.

۲-۱-۱ مراحل شناختی-هیجانی بعد از طلاق

 

مرحله اول: انکار رایج ترین واکنش افراد بعد از جدائی ، وحشت ناگهانی از طرد شدن و تنهائی است. بهت ناشی از طلاق و جدائی ممکن است چند روز و یا حتی چند ماه به طول بینجامد. بعد
از بی­حسی و کرختی ناشی از طلاق، فرد احساس امنیت و آرامش می‌کند. اما این شادی و خوشبینی گذر است و بار دیگر احساس اضطراب و کرختی به سراغ فرد خواهد آمد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...