کارکرد نقشجسمی زنان ازدواج مجددکرده و ازدواج نکرده شاهد متفاوت است.
درد بدنی زنان ازدواج مجددکرده و ازدواج نکرده شاهد متفاوت است.
سلامت عمومی زنان ازدواج مجددکرده و ازدواج نکرده شاهد متفاوت است.
سرزندگی زنان ازدواج مجددکرده و ازدواج نکرده شاهد متفاوت است.
عملکرد اجتماعی زنان ازدواج مجددکرده و ازدواج نکرده شاهد متفاوت است.
کارکردد نقشهیجانی زنان ازدواج مجددکرده و ازدواج نکرده شاهد متفاوت است.
سلامت روانی زنان ازدواج مجددکرده و ازدواج نکرده شاهد متفاوت است.
تعریف نظری و عملیاتی متغیرها
تعریف نظری کیفیت زندگی
احساس رفاه فردی که از رضایت یا عدم رضایت وی از ابعاد مهم زندگی فرد منشأ میگیرد و این ابعاد شامل سلامت، عملکرد اقتصادی، اجتماعی، روانی، مذهبی، خانوادگی و رفاهی است( مقدم طالمی به نقل از فرانز، ۱۳۸۳).
زنان ازدواج مجددکرده: منظور زنانی که همسران خود را در جنگ از دست دادهاند و با وجود داشتن فرزند ازدواج کردهاند .
زنان ازدواج نکرده: منظور زنانی که همسران خود را در جنگ از دست دادهاند و با وجود داشتن فرزند ازدواج نکردهاند .
تعریف عملیاتی کیفیت زندگی
کیفیت زندگی: منظور نمرهای است که هر آزمودنی ازپرسشنامه کیفیت زندگی۳۶ SF- به دست میآورد.
فصل دوم
پیشینه پژوهش
الف)مرور مبانی نظری
روان شناسی مثبت نگر
چگونه میتوان بهتر زندگی کرد؟ با چه ساز وکارهایی میتوان از این دنیا لذت برد؟راز بهکامی و خوشبختی چیست؟انسان از دیرباز به دنبال پاسخگویی به این سوالات بود. متخصصین علوم اجتماعی و رفتاری در پی یافتن پاسخ و رسیدن به این غایات نهایت سعی خود را میکنند. بهکامی، مثبت اندیشی، رضایت از کار، تولید و بهره وری و در نهایت جامعه کامیاب نیز از جمله این غایات هستند که همگی در قالب روانشناسی مثبت نگر[۱۷] قابل تحقق است. روانشناسی مثبتنگر در حقیقت چیزی جزمطالعه علمی نقاط قوت و کمالات معمولی انسان نیست (سلیگمن و چیکسنمیهالای،[۱۸]۲۰۰۰).
نقش روانشناسی در پیشگیری، اداره وارتقای سلامت، به عنوان یکی ازمهیجترین و چالش برانگیزترین کارهای قرن بیستم مطرح شد. تأسیس «روانشناسی سلامت »[۱۹]به عنوان بخش ۳۸ در «انجمن روانشناسی آمریکا »در سال ۱۹۷۸ و به تازگی، تعیین بخشی در«انجمن روانشناسی بریتانیا[۲۰] » نیاز و ارزش روزافزون کاربرد دیدگاه های روانشناسی را به سلامت و پیامدهای مراقبت بهداشتی منعکس میکند(ماتارازو[۲۱]، ۱۹۹۴).
طی ده سال گذشته، روانشناسی سلامت به شناسایی رفتارها و سبکهای زندگی فردی که برسلامت جسمی فردتاثیر میگذارند، پیشگیری ودرمان بیماری، شناسایی عوامل خطرزایی که بابیماری مرتبط است، بهبود بخشیدن به نظامهای مراقبت بهداشتی، ازطریق شناسایی تمرینهای خوب و شکل دادن به افکارعمومی در جهت سلامت مردم کمک کرده است (آشتیانی و آشتیانی ،۱۳۸۲).
هدف روانشناسی مثبت نگر تبلور یک تغییر در روانشناسی، از صرف پرداختن به ترمیم آسیبها به سمت بهینه کردن کیفیت زندگی میباشد (اشنایدر و لوپز[۲۲]، ۲۰۰۲).این جنبش در پی آن است که از نقاط قوت انسانها به عنوان سپری علیه بیماری روانی استفاده نماید. توجه تقریبا انحصاری به آسیب شناسی موجب غفلت از تکامل انسانها و شکوفایی جوامع (سلیگمن و چیکسنمیهالای، ۲۰۰۲) و غفلت از این امکان که نقاط قوت بشری موثرترین سلاح درمان هستند، شده است(اشنایدر و لوپز ،۲۰۰۲ ). آن چه پیش زمینه رویکرد روانشناسی مثبتنگر است مسئله پیشگیری است. مسئله پیشگیری در طی دهه گذشته، موضوع محوری انجمن روانشناسی بر شایسته سازی نظام مند (و نه تصحیح ضعف ها ) میباشد (سلیگمن و چیکسنمیهالای، ۲۰۰۰) .روانشناسی دیگر فقط مطالعه آسیب شناسی، ضعف و صدمه نیست بلکه مطالعه نقاط قوت و فضیلت را نیزدر بر میگیرد. روانشناسی صرفاً یک شاخه پزشکی علاقمند به بیماری یا بهداشت نیست بلکه گسترده تر است و مطالعه نقاط قوت و فضیلت را نیز در بر میگیرد. و موضوعاتی از قبیل کار، تحصیلات، بینش، عشق، رشد و بازی رانیز در بر میگیرد.
پیشگیری و سالمزیستی
گرچه به ویژه درباره حرفههای بهداشت روانی صحیح است که بگوییم “یک مثقال پیشگیری بهتر از یککیلو درمان است”، اما حقیقت این است که تا همین اواخر به پیشگیری در اینگونه حرفهها و ازجمله حرفههای بهداشت روانی کمی بیشتر از ادعا اهمیت داده میشد. درهرحال، نسلهای اخیر شاهد دنبالکردن سالمزیستی[۲۳] توسط میلیونها آمریکایی در حد یک شوق انقلابی بودهاند. در رشته بهداشت روانی، شاهد افزایش قابل توجه گزارشهای مربوط به فعالیتها و تحقیقات پیشگیری و آثار تخصصی متناسب برای مشاوران هستیم.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

الگوی پیشگیری مورد استفاده مشاوران و سایر بهداشتکاران روانی، تا حد زیادی همان الگوی پیشگیری مورد استفاده در روانشناسی است که آن هم به نوبه خود از رشته بهداشت عمومی گرفته شده است. در این چارچوب، چنین مقرر شد که برنامههای پیشگیری در صورتی موفق خواهند بود که (الف) مربوط به آن دسته از دردها و آسیبهای اجتماعی باشد که میتواند عواقب فاجعهآمیز داشته باشد؛ (ب) به آسیبهایی مربوط باشد که شمار کثیری از مردم جامعه را تهدید میکند؛ (ج) مربوط به این آسیبها قبل از بروز آنها باشد؛ (د) جمعیت کثیری را ترجیحاً با اجبار یا ممنوعیت نجات دهد؛ و (ه) خصوصیاتی را مشخص کند که اشخاص یا گروه ها را در “خطر” قرار میدهد (گیبسون و میشل؛ ترجمه ثنائی و همکاران، ۱۳۸۶).
پیشگیری را میتوان تلاشی دانست که در صدد اجتناب از وقوع امور نامطلوب است. با این تعریف، پیشگیری را با سه سطح اولین، دومین و سومین مشخص میکنند. پیشگیری اولین[۲۴] مربوط است به برنامههای هدفمند برای گروه های خاص و نسبتاً بزرگی از مردم است که در حال حاضر دچار اختلال نیستند، با این هدف که آنها را از دچارشدن به اختلال دور نگه داریم. مشخصه تلاشهای پیشگیری دومین[۲۵]، سعی در تشخیص و مداخله مشاورهای درباره اشخاصی است که دچار مراحل اولیه اختلال شده اند، چون بدیهی است که درمان در مراحل اولیه مؤثرتر از بعدهاست که اختلال قویاً ریشه کرده باشد. پیشگیری سومین[۲۶] فقط به این معنا پیشگیرانه است که سعی میکند از پیشرفت اختلال پیشگیری کند، اثرات آن را کاهش دهد و فرد آسیبدیده را توانبخشی کند (گیبسون و میشل؛ ترجمه ثنائی و همکاران، ۱۳۸۶).
با وجود اینکه پیشگیری تلاشی است برای اجتناب از عوامل نامطلوب، ما میدانیم که اولویت پیشگیری در هر جامعهای عبارت است از پیشگیری از آنچه که زندگی یا زندگی سالم[۲۷] را تهدید میکند. پیشگیری در حیطه بهداشت جسمی را همواره عموم و حرفههای پزشکی به عنوان باارزشترین روش پذیرفته اند. میلیونها دلار صرف ساختن و بهترکردن واکسنها و سایر اقدامات پیشگیرانه شده است. با این حال، درزمینه بهداشت روانی، عموم مردم (و دربسیاری موارد حتی حرفههای خود این رشته هم) تا همین اواخر اولویت بیشتری به التیام و درمان میدادند. بهعنوان مثال، به نظر میرسد که عامه مردم همواره از ساختن زندانهای بزرگتر و بهتر، برنامههای درمان اعتیاد، و مراکز بحران تجاوز جنسی حمایت کنند؛ و در همینحال، دربسیاری از مراکز، با تلاشهای پیشگیرانه مدارس برای آموزش جنسی و کاربرد فنون تصریح ارزشها[۲۸] مقابله شده است (گیبسون و میشل؛ ترجمه ثنائی و همکاران، ۱۳۸۶).
کیفیت زندگی
کیفیت زندگی یکی از بنیادیترین مفاهیم مطرح در روانشناسی مثبت نگر است. تغییر عقیده از اینکه تنها پیشرفتهای علمی، پزشکی و تکنولوژی میتواند منجر به بهبود زندگی شود، به این باور که بهزیستی فردی، خانوادگی، اجتماعی و جامعه از ترکیب این پیشرفتها به همراه ارزش ها و ادراکات فرد از بهزیستی و شرایط محیطی به وجود میآید، از منابع اولیه گرایش به کیفیت زندگی است (اسکالاک، براون، براون، کامینز، فلس، ماتیکا، کیت، پارمنتر[۲۹]، ۲۰۰۲).
تاریخچه کیفیت زندگی
از نظر تاریخی کیفیت زندگی به عنوان مفهومی در فلسفه یونان مطرح شد. ارسطو اظهار کرد که شادی از فعالیتهای شرافتمندانه و با ارزش فرد ناشی میشود و انسان را به سمت زندگی خوب[۳۰] هدایت میکند. واژه کیفیت زندگی نخستین بار توسط پیگو[۳۱] در سال ۱۹۲۰ در کتابی در مورد اقتصاد و رفاه مورد استفاده قرار گرفت. وی در آن کتاب در مورد حمایت دولت از اقشار پایین و تاثیر آن بر زندگی آنها و سرمایه های ملی به بحث پرداخته بود. البته این مطلب تا بعد از جنگ جهانی مسکوت ماند. همچنین در آن سال ها تعریف سازمان جهانی بهداشت (WHO) از سلامت که آن را سلامت جسمی [۳۲]،روانی و اجتماعی نامید، باعث بحث زیادی درباره ی اندازه پذیر بودن سلامت شد و نیز در اواسط دهه ۱۹۶۰، واژه کیفیت زندگی تحت عنوان «گزارش کار ریاست جمهوری در مورد اهداف ملی در آمریکا »مورد استفاده قرار گرفت. در حال حاضر نیزکیفیت زندگی یکی از نگرانیهای عمده سیاستمداران و دانشمندان و متخصصین بهداشت عمومی است و به عنوان شاخصی برای اندازه گیری وضعیت سلامت در تحقیقات، شناخته شده و به کار میرود .به دلیل اهمیتی که مفهوم کیفیت زندگی پیدا کرده است، سازمان جهانی بهداشت یکی از اهداف عمده خود راتا سال ۲۰۱۰ افزایش کیفیت زندگی ذکر میکند(سایت سازمان جهانی بهداشت، ۲۰۰۵). اما با وجود تلاشهای فراوانی که برای توسعه این مفهوم شده ماهیت آن همچنان مبهم است. در نتیجه تعداد زیادی تعریف از آن بر اساس دیدگاه ها و از جنبه های مختلف وجود دارد( اسکات[۳۳]،۲۰۰۰ ). به مرور توجه به این واژه و مفهوم، آن را مورد توجه مردمان قرار داد، به طوریکه بررسیهای به عمل آمده در تحقیقات پزشکی در پایگاه اطلاعاتی مدلاین[۳۴] نشان میدهد که مقالات موجود تحت عنوان کیفیت زندگی و کیفیت زندگی مربوط به سلامت بین سالهای ۱۹۸۵تا ۱۹۹۴از ۲۱% کل مقالات به ۷۶% افزایش داشته است. همین طور پس از ارائه ی هرم نیازها توسط مزلو[۳۵] (‌۱۹۵۴) که سلسه مراتبی از نیازها را ارئه کرده، توجه از نیازهای صرفاً مادی و اقتصادی به نیازهای شناختی که در این هرم در سطوح بالاتر قرار دارد معطوف شد. در این موقع روانشناسان معتقد شدند که احساس رضایت وبرداشت شخص از رفاه مادی عامل اصلی برای رسیدن به یک کیفیت زندگی خوب میباشد. در حال حاضر مفهوم کیفیت زندگی توجه به معنویات واحساسات فردی و تمامی سطوح نیازها از نیازهای فیزیولوژیک تا نیاز به عزت نفس و خود شکوفایی را در بر میگیرد ( نیس، ۱۹۹۹).
تعریف کیفیت زندگی
توافق کلی بر تعریف کیفیت زندگی وجود ندارد عده ای از محققان آن را مفهومی بدیهی وروشن میدانند و عده ای دیگر آن را پیچیده تر از آن میدانند که بتوان آن را در یک یا چند جمله توصیف کرد. این واژه اصطلاحی است که در زمینه های مختلف سیاسی،‌ اجتماعی، اقتصادی و مذهبی به کار میرود، اگر چه بیشترین کاربرد در مطالعات پزشکی می باشد لازم به ذکر است که کیفیت زندگی ای که در پزشکی به کار می رود به عنوان« کیفیت زندگی وابسته به سلامت » شناخته میشود. عده ای معتقدند که وقتی تنها یک بعد از کیفیت زندگی را در نظر میگیریم (مثل سلامت ) نباید از واژه کلی کیفیت زندگی استفاده کرد به عبارتی کیفیت زندگی مفهوم وسیعی است که شامل همه ابعاد زندگی میگردد این ابعادهم شامل سلامت میشود اما تنها محدود به آن نمیگردد. شکل زیر این ارتباط را به خوبی نشان میدهد(کینگ،‌ هیندز[۳۶]، ۱۹۹۸).
شکل ۱-۲ ارتباط کیفیت زندگی مربوط به سلامت و کیفیت زندگی
تعریف گوناگون از کیفیت زندگی تحت تأثیر موضوع و نوع مطالعه انجام شده میباشد ولی میتوان این تعاریف را به طور کلی به دو گروه تعریف کلی و تعریف اختصاصی تقسیم بندی نمود.
تعاریف کلی از کیفیت زندگی
از نظر دانان جایا[۳۷] (۲۰۰۴ ) کیفیت زندگی مجموعه ای چند بعدی از رفاه اقتصادی،‌ شرایط محیطی، وضعیت سلامتی است که بوسیله شخص یا گروهی از افراد درک می شود،‌ بنا به اظهار وی، WHO کیفیت زندگی را به عنوان درک فرد از موقعیت خود در زندگی ودر متن فرهنگ وسیستم ارزشی جامعه میداند که با اهداف،‌ انتظارات و استانداردهای وی در ارتباط است.
سالیوان [۳۸](۱۹۹۲( ابعاد اصلی کیفیت زندگی را این گونه بیان میکند: ۱- شکایات و ناخوشیهای جسمی،‌ احساس خوب بودن‌۲ – فشار روانی ۳- وضعیت عملکرد ۴- عملکرد نقش ۵- عملکرد اجتماعی ۶- سلامتی.
از طرفی ونتگوت،‌ آدرسن، مریک[۳۹] (۲۰۰۳) کیفیت زندگی را حس خوب بودن تعریف میکنند که ابعادی از جمله ابعاد جسمانی، ‌روانی، ‌اجتماعی و معنوی و روحی فرد را شامل میشود. فرل[۴۰]( ۱۹۹۷)کیفیت زندگی را در چهار بعد خوب بودن جسمانی، خوب بودن روانی، استرس عاطفی و خوب بودن اجتماعی تعریف میکند.
مرکز ارتقاء سلامت دانشگاه تورونتو(۲۰۰۰) کیفیت زندگی را امکانات،‌ فرصتها و محدود یتهایی که هر فرد در زندگی خود دارد ونشان دهنده تعامل عوامل انسانی و محیطی میباشد تعریف مینماید. کیفیت زندگی، سازهی بی نهایت ارزشمند برای سنجش اینکه فرد چه احساسی در مورد وضعیت و شرایط سلامت خود دارد، می باشد (آشتیانی و آشتیانی،۱۳۸۲).
تعریف اختصاصی (مربوط به کیفیت زندگی وابسته به سلامت)
کیفیت زندگی مربوط به سلامت به ارزیابی ذهنی فرد از وضعیت سلامت کنونیاش، مراقبتهای بهداشتی و فعالیتهای ارتقاء دهنده سلامتی که موجب سطحی از فعالیت کلی میشود به فرد اجازه میدهد که اهداف ارزشمندی را دنبال کند در بر دارد.
تعریف دیگری از کیفیت زندگی وابسته به سلامت
دانان جایا ( ۲۰۰۴‌) کیفیت زندگی وابسته به سلامت را جزیی از بعد جسمانی کیفیت زندگی میداند که اغلب به جای هم قابل استفاده هستند و ابعاد کلیدی کیفیت زندگی وابسته به سلامت را شامل عملکرد جسمانی احساسات، میزان مراقبت از خود، عملکرد شناختی،‌ درد، سلامت روانی و عاطفی بر میشمارد. همچنین فایرز و ماچین[۴۱] (۲۰۰۰) کیفیت زندگی وابسته به سلامت را جزء ابعاد وضعیت سلامت کیفیت زندگی میدانند که تمرکز بر آزمایشات کلینیکی استراتژیهای پیشرفت عملکرد کلینکی و تحقیق و ارزیابی سرویسهای مراقبت بهداشت میباشد. از طرفی هم تستا و سیمونسون[۴۲]( ۱۹۹۶)آن را نگرشی به جنبه های جسمی،‌ روانی و اجتماعی و سلامتی به عنوان ابعاد مجزا از یکدیگر که تحت تأثیر انتظارات، اعتقادات،‌ تجربیات و تصورات فرد هستند عنوان مینماید. همچنین گروه کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت[۴۳] ( ۱۹۹۶)آن را پندارهای فرد از وضعیت زندگیاش و با توجه به فرهنگ و نظام ارزشی که در آن زندگی میکنند و ارتباط این در یافته ها با اهداف، انتظارات،‌ استانداردها،‌ و اولویت مورد نظر فرد بر میشمارند.
ویژگی های کیفیت زندگی
اطلاع از ویژگی های کیفیت زندگی، میتواند ما را در شناسایی مقیاسهای آن یاری نماید این ویژگیها عبارتند از: چند بعدی بودن،‌ ذهنی بودن، پویا بودن (‌رستمی،‌۱۳۸۰).
الف) چند بعدی بودن
کیفیت زندگی بر پایه ابعادی که ارتباط نزدیکی با یکدیگر دارند بنا شده است. از این رو میتواند کیفیت زندگی را در ابعاد زیادی اندازه گیری کرد به طورکلی سه بعد اساسی کیفیت زندگی مربوط به سلامت، ابعاد جسمی، روانی و اجتماعی میباشد که هر یک از آن به مجموعه های دیگری تقسیم میشوند.
بعد جسمی : به دریافت فرد از تواناییهایش درانجام فعالیتها و وظایف روزانه که نیاز به صرف انرژی دارد اشاره میکند و میتواند در بردارنده مقیاس هایی مثل تحرک،‌ توان و انرژی، درد و ناراحتی خواب استراحت و ظرفیت توان کاری باشد.
بعد روانی: جنبه های روحی و احساس سلامت را مانند افسردگی، ترس،‌ عصبانیت،‌ خوشحالی و آرامش را در بر میگیرد. بعضی زیررده ها ی این بعد عبارتند از تصویر از خود،‌ احساس مثبت،‌ احساس منفی ،‌ اعتقادات مذهبی،‌ فکر کردن،‌ و یادگیری،‌ حافظه و تمرکز حواس .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...