مقاله-پروژه و پایان نامه | بند ۳) طرد اجتماعی و دارا شدن سوءپیشینه – 1 |
با توجه به مطلب بیان شده میتوان گفت دلایل بیکاری در موارد ذیل خلاصه می شود:
۱- بی اعتمادی: با محکوم شدن فرد به مجازات حبس، اعتماد دیگران نسبت به کسی که برچسب سابقهدار بودن را بر پیشانی خود دارد کم می شود خصوصاً در مورد مشاغل آزاد که داشتن اعتماد اساس داد و ستد و معامله است. وانگهی این سابقه کیفری در رزومه فرد نیز ثبت شده و حتی در مشاغل ساده نیز پذیرفته نخواهد شد مگر اینکه وثیقه سنگینی را برای جلب اعتماد کارفرمای خود بسپارد چرا که معمولا در این شرایط افراد سرشناس و معتمد نیز به سختی حاضر به ضمانت کردن از چنین افرادی میشوند.
۲- مقررات مربوط به کارکنان دولت: مطابق بند (ت) ماده ۱۴ قانون استخدام کشوری مصوب ۳۱/۳/۱۳۴۵ یکی از شرایط داوطلبان ورود به خدمت رسمی، نداشتن سابقه محکومیت جزایی مؤثر است. همین قضیه در بند (د) ماده ۶ مقررات استخدامی شرکتهای دولتی موضوع بند (پ) ماده ۲ قانون استخدام کشوری مصوب ۵/۳/۵۲ نیز تکرار شده است. بنابرین وجود سابقه کیفری مؤثر مانع از استخدام فرد در ادارات دولتی میگردد.
۳-غیبت طولانی: غیبت از محیط کار بیش از حد مجاز، خصوصاً در مشاغل دولتی و رسمی موجبات اخراج فرد از شغلش را فراهم میسازد. در مورد مشاغل آزاد و شرکتهای خصوصی نیز معمولا پس از یک غیبت هر چند کوتاه، فرد دیگری جانشین زندانی می شود این امر در شرایط نابسامان اجتماعی و اقتصادی امروزه که بیکاری معضل مهمی است و تهدید بزرگی برای اجتماع بحساب می آید بیشتر نمود پیدا می کند.
۴- از دست دادن سرمایه: این قضیه بیشتر در مورد صاحبان مشاغل آزاد صدق می کند که به دلیل اوضاع و احوال بد اقتصادی و ورشکستگی، سرمایه خود را از دست داده و بعلت مشکلات مادی مانند عجز از پرداخت دیون یا داشتن چک برگشتی راهی زندان میشوند. همچنین در اکثر مواقع افرادی که گرفتار بزهکاری و جرم میشوند، فرصتهای جبرانناپذیری را ازحیث کار، تحصیل، تشکیل خانواده و غیره از دست می دهند. وجود چنین سابقه نامطلوبی در زندگی آینده آن ها تأثیر زیادی می گذارد بنابرین «زندان موجب می شود که زندانی پس از آزادی به سوی مشاغلیگرایش یابد که حساسیت کمتری در مقابل زندان داشته باشند و همین به معنای کاهش هزینه ارتکاب مجدد جرم است[۶۸].»
در ادامه باید گفت «هرچه حساسیت کاری که عموما زندانی قبل از محکومیت داشته است نسبت به زندان بیشتر باشد برگشت مجدد به کار و یا یافتن شغل مشابه آن مشکلتر و امکان آن کمتر است … بیکاری در روحیه و طرز نگرش زندانی آزاد شده تأثیر گذاشته و تغییراتی را در شخصیت او به وجود خواهد آورد که الزاماً و به ناچار وی را به کارهایی سوق میدهد که نسبت به زندان و سایر مجازاتها و انواع جرایم تأثیرپذیر نبوده و از حساسیت کمتری برخوردار میباشد. زیرا اینگونه افراد در مقابل وسوسههای شیطانی به قدری ضعیف هستند که یارای مقاومت با آن ها را ندارند و نمی توانند خود را با اوضاع و احوال نوینی که برای آنان به وجود آمده است تطبیق دهند. عنان قدرت از دست می دهند و برای چارهجویی به جرایم سرقت، کلاهبرداری، خیانت در امانت، ولگردی و گدایی و غیره روی می آورند[۶۹].»
بیکار شدن زندانی نه تنها به وی و خانوادهاش آسیب جدی وارد می کند بلکه صدمات جبرانناپذیری را نیز برای جامعه در پی خواهد داشت چرا که «محکوم به حبس خود یک نیروی انسانی است و فعالیت او رشد و توسعه اقتصادی را به دنبال دارد. درصورت صدور حکم به حبس اجتماع از فعالیت نیروی کار محروم می شود. با افزایش احکام صادره به مجازات حبس، رکود اقتصادی بیشتر جامعه را تهدید می کند[۷۰].»
بند ۳) طرد اجتماعی و دارا شدن سوءپیشینه
جامعه هیچگاه دیدگاه خوبی را نسبت به متخلفین نداشته است. خصوصاً وقتی که مجرمیت فرد به اثبات رسیده و به موجب حکم قطعی روانه زندان می شود این بدبینی دو چندان میگردد. با آزاد شدن از زندان نیز شخص همواره سابقه کیفری خود را یدک میکشد و به تعبیری داشتن سوءپیشینه از نظر دیگران بخشی از شخصیت و هویت فرد می شود. فوکو بیان میدارد: «زندانیان با گذرنامهای از زندان آزاد میشوند که گویای محکومیتی است که متحمل شدهاند و میبایست هرجا که میروند آن را ارائه دهند[۷۱].»
به دیگر سخن، با برقراری عدالت و روانه کردن مجرم به زندان و پس از عبور وی از موانع نظام کیفری، زندانی برچسب مجرمانه خورده و به علت کارکرد و آثار روانی این برچسبزنی پس از ورود به جامعه طردشده و به حاشیه رانده می شود سپس او شخصیت مجرمانه خود را پذیرفته و آن را یکی از ویژگیهای بارز شخصیتی خود تصور می کند و نتیجه آنکه فرد به نقشآفرینی خود به منزله یک مجرم ادامه میدهد. لذا تعارض و شکاف ایجادشده میان مجرم و جامعه نه تنها ترمیم نمی شود بلکه عمیقتر و گسترده تر نیز می شود و این ازجمله عیبهای اساسی نظام عدالت کیفری رسمی بشمار میرود.
شاید بنظر برسد هرچه طرد اجتماعی قویتر باشد، امکان ارتکاب جرم را کم می کند. «ولی مشکل از آنجا ناشی می شود که طرد مجرمان موجب کاهش هزینه و افزایش منافع ارتکاب مجدد جرم نزد آنان می شود. از دست دادن شغل پس از آزادی از زندان، نیز چنین وضعیتی دارد. زندانیان آزادشده به علت بیکاریگرایش بیشتری به ارتکاب مجدد جرم مییابند. ضمن این که، در صورت پیدا کردن شغل، ویژگیهای شغل آنان به گونهای است که حساسیت زیادی نسبت به زندان رفتن ندارند و همین باعث کاهش هزینه ارتکاب جرم می گردد[۷۲].»
به عبارت دقیقتر «هنگامی که جرم در تعارض با برآیند رفتار اجتماعی باشد، مرتکب آن به نحوی مورد مجازات غیررسمی قرار میگیرد این مجازات ممکن است به صورت طرد از خانواده، محیط کار، تحصیل و یا محل زندگی باشد حتی اگر طرد به صورت فیزیکی اجرا نگردد به شکلهای دیگری خود را نمایان می کند به علت وابستگیهای فرد به جامعه و سختیهای ناشی از انزوا، طرد اجتماعی از موارد مهم هزینه هر جرمی است. طرد اجتماعی در جوامع بسته و محدود مانند روستا و ایلات گرانتر از جوامع دیگر میباشد زیرا در این جوامع طرد سختتر و مداومتر میباشد درحالی که در جوامع باز و گسترده مانند شهرهای بزرگ، امکان خنثی نمودن تبعات ناشی از طرد ازطریق تغییر مکان، تغییر شکل و نیز پیدا کردن همبستگیهای جدید اجتماعی بیشتر میباشد[۷۳].»
با توجه به موارد پیشگفته دلایل طرد اجتماعی عبارتند از: ۱- برچسب زنی ۲- بیاعتباری ۳- حیثیت اجتماعی از دست رفته.
«البته نباید ازنظر دور داشت که عواملی ازقبیل میزان تحصیلات، سن، نوع جرم وسابقه در کیفیت و کمیت این تأثیرگذاری و میزان طرد اجتماعی نقش بسزایی خواهد داشت و هرچه بر تعداد سواد، سن و مدت حبس محکوم افزوده شده و میزان جراحت عفت و اخلاق عمومی و نظم اجتماعی شدت یابد میزان طرد اجتماعی بیشتر خواهد بود و هرچه بر این میزان افزوده شود ارتکاب مجدد جرم و تکرار جرم بیشتر خواهد بود[۷۴].»
بند ۴) پذیرش ارزشهای ضداجتماعی
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-09-25] [ 03:26:00 ب.ظ ]
|