کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

distance from tehran to armenia


جستجو


آخرین مطالب


 



فی یَومِها أَبکَت غَدا

غاراتُها ما تَنقَضی

وَ أَسیرُها لا یُفتَدی

بدون شک، هدفِ حریری از آوردن همه مقاماتی که از آنها سخن گفتیم، فقط انجام این بازی‌های ادبی بوده‌است و به همین دلیل، ما چنین ادّعا می‌کنیم که این کار، همان مسأله حقیقی و واقعی است که هدفِ او بوده‌است پس أبوزید، تنها وسیله‌ای است برای عرضه و به تصویر کشیدن و ساختن علامتها و بیان ریزه‌کاری‌های آن.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

در دورانِ ما معما و چیستان‌ها رواج یافته‌است و اُدبا، برای چیزهایی با کلمات یا توصیفاتی معما مطرح می‌کنند و بوسیله آن، میزان هوشِ شنونده و حضورِ ذهنِ او را می‌آزمایند. شاید همین مطلب باعث شده‌است که حریری، سه مقامه را به معماها اختصاص دهد که عبارتند از مقامه سی و ششم و چهل و دوم و چهل و چهارم و همه آنها برای ذکر معما و مناظره‌کردن و امتحان کردن تیزهوشی [دیگران] در بیرون آوردن مفاهیمِ پنهان، تألیف‌شده و خودِ حریری یا در متنِ مقامه و یا در حاشیه‌ای که به دنبال آن آورده‌است آن را توضیح‌داده‌است، مانند این سخنِ او:

وَ قادِرینَ مَتی ما ساءَ صُنْعُهُمُ

أَوْ قَصَّرُوا فیهِ قالوُا الذَّنْبُ لِلْحَطَبِ

ترجمه: «و افرادِ توانایی [معنای دوم: کسانی که در دیگ، غذا می‌پزند] را [دیدم] که هرگاه، کارشان بَدمی‌شد یا در آن، کوتاهی می‌کردند، می‌گفتند: گناه، از هیزم است».
او در کلمه (قادِرینَ) به صورت معما سخن گفته‌است از آن جایی که منظورش، کسانی است که در دیگ، غذا می‌پزند. دیگر مورد، این گفته اوست:

وَ کاتِبینَ وَ مَا خَطَّتْ أَنامِلُهُمْ

حَرْفاً وَ لا قَرَءُوا ما خُطَّ فِی الْکُتُبِ

ترجمه: «و کاتبانی [معنای دوم: مَشک‌دوزان] را [دیدم] که سر انگشتانشان، هرگز حتی یک حرف را هم ننوشته‌بود وآنچه را که در کتابها می‌نویسند، نخوانده‌بودند».
وی درکلمه (کاتبینَ) به صورت معما سخن گفته‌است از آن جایی که منظورش، مشک‌دوزان است. شاید امروزه این چیستان‌ها و معماها ما را به تعجب نیندازد [و آن را جالب به شمار نیاوریم] ولی آن، وسیله سنجشِ هوشِ افراد در نزد آنها بوده‌است، و نویسندگان و شعرا در ایجاد و درست کردنِ آن با هم مسابقه می‌گذاشتند.
او به همان صورت که معماها را موضوع بعضی از مقاماتش قرارداده‌است، علم نحو و علم فقه را هم به عنوان دو موضوعِ دیگر مطرح نموده‌است، ولی نه به صورتِ گسترده. او تنها یک مقامه را که مقامه بیست و چهارم به نام مقامه «قطیعیّه» است به موضوع نحو، اختصاص داده است و به صورت مفصل، دوازده مسأله نحوی را در آن آورده است. و دو مقامه را هم به فقه، اختصاص داده است، که یکی از آنها مقامه پانزدهم به نام «فَرَضیّه» است که در آن از یکی از مشکلات علم تقسیم ارث و سهم وُرّاث سخن گفته‌است و راه حل آن را آورده‌است، دیگری مقامه سی و دوم است به نام «طَیْبیّه» که منسوب است به شهری نام طَیْبه. وی در این مقامه یکصد مسأله فقهی و پاسخهای آن را به صورت تفسیری در لابلای کلمات عجیب آن گنجانیده‌است. ما قسمتی از آن را به خواننده تقدیم می‌کنیم تا معلوم شود که او چگونه مسائل فقهی و پاسخ دادن به آن را با هم جمع کرده و به یکدیگر می‌چسبانَد. یک فقیه، مسائل را مطرح می‌کند و ابوزید به این شکل به او پاسخ می‌دهد:
«آیا وضو گرفتن با آنچه، اژدها [منظور: ناودان بنا] آن را از شکمش می‌افکنَد، جایز است؟ پاسخ داد: آیا نزد عرب، پاکیزه‌تر از آن هم وجود دارد؟ سئوال کرد: آیا آبِ مُضرّ [معنای دوم:آب کنارِ رود] را مباح می‌دانند؟ پاسخ داد: بله، اما از آبی که سگ در آن، زبان زده‌باشد، باید اجتناب کرد. سئوال کرد: در مورد کسی که تیمم‌کند و پس از آن، بوستان و مرغزاری [معنای دوم: ته مانده‌ آب در حوض] را ببیند، نظرت چیست؟ پاسخ داد: تیمّمش باطل می‌شود و باید وضو بگیرد. سئوال کرد: آیا جایز است که رویِ سرِ سگ [رأس الکَلب: پُشته‌ایست معروف در بادیه] نماز بگزارد؟ پاسخ‌داد: بله، همانند سایر پشته‌ها و صخره‌های بزرگ، سئوال کرد: و اگر بچه سگی [خیار یا انار کوچکی] را بردارد و حمل کند و نماز بگزارد، [حکم چیست]؟ پاسخ داد: آن، مثل این است که باقِلایی را بردارد. سئوال کرد: آیا جایزاست که زنی که روسری، سرش گذاشته‌است، [معنای دوم: کسی که کلاهخود پوشیده‌است] برای مردان امامت کند؟ پاسخ داد: بله [حتی] فرد زره‌پوش هم می‌تواند امامشان باشد. سئوال کرد: و اگر آن کسی که در دستش، مال وقفی [معنای دوم: دستبندی از عاج یا پوستِ لاک‌پشت] وجود دارد، برای آنان امامت کند [حکم چیست]؟ پاسخ داد: باید [همه، نمازشان را] دوباره بخوانند، حتی اگر هزار نفر باشند. سئوال کرد: و اگر گاوِ بی شاخ [معنای دوم: مردی که در جنگ، بی نیزه باشد] امامشان شود، [حکم چیست]؟ پاسخ داد: نماز بگزار! چرا که نکوهش از تو دور است. سئوال کرد: آیاکوتاه کردن (قصر)، در نماز فردِ گواهی دهنده [معنای دوم: نماز مغرب] داخل‌می‌شود (جایزاست)؟ پاسخ داد: نه [جایز نیست] و حتی در نمازِ فرد غایب گواهی‌دهنده هم جایز نیست. سئوال کرد: و آیا برای کسی که عروس دارد [معنای دوم: مسافری که در آخر شب برای استراحت فرود می‌آید و سپس حرکت می‌کند] جایزاست که در آن ماه، غذا بخورد؟ پاسخ داد: بله، با دهان پُر، می‌تواند بخورد. سئوال‌کرد: و اگر برهنگان [معنای دوم: کسانی که دچار تب لرزه شده‌اند] در آن ماه روزه خود را بشکنند، [حکم چیست]؟ پاسخ داد: .والیان، نباید آنان را سرزنش‌کنند. سئوال‌کرد: و اگر فرد روزه‌دار، بعد از اینکه صبح کند [معنای دوم: بعد از اینکه چراغ را روشن کند] غذا بخورد، [حکم چیست]؟ پاسخ داد: آن برای او به احتیاط، نزدیکتر است و درست‌تر. سئوال‌کرد: و اگر پیش از آنکه شمشیر سفید [معنای دوم: خورشید] پنهان شود، غذا بخورد، [حکم چیست]؟ پاسخ داد: به خدا سوگند که قضاکردنِ آن روزه، برای او لازم می‌شود».
حریری در ارائه سئوالات خود و پاسخ‌دادن به آنها به شکلی روان و زیبا سخن می‌گوید، بدیهی است که وی در سئوال یک حُقّه لُغوی به کار می‌بَرَد، بدین صورت که کلمه‌ای که معنای مشهوری دارد ذکرمی‌کند و منظور او معنایِ لغوی غیر معروفِ آن است، به این وسیله به خواننده‌اش هدیه‌ای می‌دهد و فرهنگِ لغت او را وسعت می‌بخشد. پس منظور از آن مقامه، تنها علم فقه نیست بلکه ارائه لغات هم از اهدافِ آن است.
حریری به این شکل در مقاماتش به لغت توجه می‌نمود، حتی اگر به سمتِ فقه یا موضوعات دیگری می‌رفت و به ظاهر،آن را رها‌می‌کرد ولی واقعاً آن را فراموش و به حال خود رهانمی‌کرد و همواره مانندِ عقربه‌ قطب‌نما به آن توجه می‌نمود. شاید همین مسأله باعثِ این شده‌است که او زمانه و جامعه خویش را کنار بزند و از آن دست‌ بکشد. چراکه در مقاماتش، جز سایه‌ای کمرنگ از آن موضوع، دیده‌نمی‌شود همچون یادکردن و نام بردن دُبَیسای أسدی که حاکم منطقه حِلّه عراق در آن موقع بوده‌است، یا ذکرکردن ظلمِ والیان، یا به تصویر کشیدن بعضی از بازارها یا بعضی از عادتهایشان در آن زمان، مانند استفاده کردن و برگزیدن تعویذها، طلسم‌ها و حِرزها و یا به تصویر کشیدن بعضی از آنهایی که تظاهر به دینداری می‌کردند ولی در درونشان، کفر و گمراهی وجودداشت. ضمن اینکه این موضوع به طور کامل، محدوداست به طرزی که اگر بگوییم مقامات او، جز دریچه‌ای برای عرضه شکلهایی از کلمات نبوده است از حقیقت دور نشده‌ایم و در ردیفِ غُلوکنندگان قرارنمی‌گیریم.
۴- اسلوب
حریری، مقاماتش را از جهت گفتگوی محدود میان راوی و قهرمانِ داستان، و از نظر آوردن این شکلِ ثابت در آغاز هر مقامه (حَدَّثَنا …: به ما چنین خبرداده‌است ….) همانند روش بدیع‌الزمان قرارداده‌است. پس مقاماتِ او، روش و شکلِ داستان به خود گرفته‌است و نسبت به مقامات بدیع‌الزمان، بافت و ترکیب بهتری دارد ولی هدفِ قصه‌گویی همواره از حریری دورمی‌باشد، چراکه از جهت کاری، تلاشِ او داستان‌سرایی و قصه‌پردازی نبوده‌است بلکه تلاش کرده‌است که سخنی از طریق أبوزید، این ادیب سائل که در صحنه‌های مختلف و مناطق گوناگون نمایان می‌گردد، تقدیم‌کند که مورد تأیید و تشویق باشد، و آن سخن هم، بخاطر ماهیت و ذاتِ خودش، موردِ نظر قرارنمی‌گیرد بلکه برای نمایش‌دادنِ اسلوبهای ادبی بدیع مورد استفاده واقع شده‌است.
بنابراین هدف حریری از مقاماتش اسلوب و روش [ادبی] بوده‌است. در نتیجه این مسأله، نادرست است که در کار او به دنبال موجودیّت و خصلت زنده داستان و یا میزانِ تصورات او در مورد وجودِ انسانی باشیم. زیرا او به این گونه مسائل فکر نمی‌کرده‌است بلکه فکرِ او، تنها به این موضوع متوجه بوده‌است که مردمِ زمانِ خودش را با ارائه شکلِ بیرونی و ظاهریِ مقاماتش به تعجب و شگفتی درآوَرَد. می‌بینیم که او به یک سری ناهنجاریهای ادبی متوسل می‌شود تا بعضی از مقاماتش را در آن قالبها پیش برانَد. جایی که برخی از بازیهای بلاغی را که دوران او می‌پسندید، ارائه‌کرد همچون خطبه‌ای که کلماتش بی‌نقطه باشد یا قطعه‌ای از شعر که کلماتش همه نقطه‌دارباشد و یا رساله‌ای که بتوان از آخر به سمت اولِ آن خواند، یا ابیاتی از شعر که به همین روش ارائه گردد.
همه این مسائل در کار او، به این معناست که او شدیداً تلاش می‌کرد که میان زمانه خود و مقاماتش نوعی هماهنگی برقرار سازد؛ زیرا او اُدبای سابق و در رأس آنان أبوالعلاء را دیده‌بود که در گره‌ها و معماهای مختلفی، عمیقاً فرورفته‌اند. در نتیجه برخلاف روش آنان عمل‌نکرد بلکه تلاش کرد که آنها را همراهی‌کند.
با این وجود، وی معماها یا بازیهایش را به مقاماتِ خاصی محدودکرد، که ما کمی پیشتر به آن اشاره ‌کردیم و تلاش نکرد که کاملاً در آن پیچیدگی‌ها فرو رَوَد، بلکه چیزهای سبکی از آن را برگزید و با تعدادی از مقامه‌هایش مطابقت داد و بقیه مقامه‌هایش را آزاد و خالی از این قید وبندهای سنگین باقی‌گذاشت. ما می‌توانیم میزانِ آزادبودنِ او در جمله را از این بارهای سنگینی که ادبای دوره او در زیر آن دست و پا می‌زدند، وقتی که میانِ او و أبوالعلاء در رساله الغُفران مقایسه‌ای کنیم، بفهمیم.
ما در کار این شخص [أبوالعلاء] نوعی سنگینی احساس می‌کنیم و نمی‌توانیم به صورتِ پی‌درپی در خواندنِ آثارِ او پیش برویم، بلکه موانعی از لغت در برابرِ ما می‌ایستند، از آنجایی‌ که أبوالعلاء تلاش و اهتمام داشته‌است که آثارش همچون متون [بخشها و عبارتهای اصلی] باشد. وقتی که نقلِ مکان کنیم وبه کتاب «الفصول و الغایات» او نگاهی بیندازیم، خودمان را در مقابل جنگلهای درهم پیچیده‌ای می‌یابیم که همه‌اش سختی و انحراف از راه های طبیعیِ نویسندگی است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-04-14] [ 05:17:00 ب.ظ ]




اول ، خانوار ممکن است رژیم غذایی خود را تغییر دهد. به عنوان مثال، خانواده ها ممکن است مصرف خود را از مواد غذایی ممتاز به ارزان ترتغییر دهند، (جایگزین غذاهای کمتر ترجیح داده شده)
دوم ، خانواده می تواند برای افزایش منابع غذایی خود از استراتژی های کوتاه مدت استفاده کند که بیش از یک دوره طولانی پایدار نمی باشد. نمونه های معمولی عبارتند از: قرض یا نسیه خریدن ، گدایی یا مصرف غذاهای جنگلی ، مصرف محصولات نارس.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

سوم ، اگر مواد غذایی در دسترس باشد ولی برای نیازهای خانوارها کافی نباشد. خانواده ها می توانند سعی کنند که با فرستادن اعضای خانواده به جاهای دیگر برای بدست آوردن غذا از تعداد نفرات خود بکاهد. (برای مثال ، فرستادن بچه ها به خانه همسایگان زمانی که آنها در حال غذا خوردن هستند)
چهارم و رایج ترین آن، خانوارها می توانند غذای در دسترس خانوار را مدیریت و جیره بندی کنند . کاهش حجم بخش یا تعداد وعده های غذایی ، محبت کردن بعضی ازاعضای خانواده بیش از دیگران و یا گذراندن تمام روز بدون غذا خوردن.
روشن خواهد شد که همه این نوع رفتارها نشان می دهد که مشکل از ناامنی غذایی خانوار است، اما لزوما مشکلات به همین شدت نیست. خانواده ای که در آن هیچ کس برای یک روز تمام غذا نمی خورد به طور مشخص ناامنی غذایی اش نسبت به جایی که مردم آن به سادگی برنج مصرف می کنند، بیشتر می باشد . پایه این ایده ، اندازه گیری تکرار این قبیل رفتارهای مقابله (غالبآ چه استراتژی مقابله ای استفاده می شود؟) و شدت استراتژی است (درجه ای از ناامنی مواد غذایی را نشان می دهد). اطلاعات در مورد تکرار و شدت و سپس در یک ترکیب نمره ، شاخص استراتژی مقابله ای است که وضعیت امنیت غذایی خانوار را نشان می دهد.
استراتژی های مقابله در یک زمینه خاص محلی مهم هستند. از بحث امنیت غذایی خانوار در جدول ۴-۱، روشن است که عوامل دیگری علاوه بر مصرف مواد غذایی کوتاه مدت وجود دارد که باید در ارزیابی امنیت غذایی نیز لحاظ شود. این عوامل عبارتند از استراتژی معیشت دراز مدت، فرصت های کارگری، استراتژی های درآمد جایگزین تولید، سطح دارایی های مالی و فیزیکی (وغیره) و فروش یک دارایی یا مبادله کالا. متاسفانه، به ندرت ممکن است که تمام این اطلاعات در مواقع اضطراری جمع آوری شود. خانواده ها تمایل به استفاده از هر دو استراتژی مقابله مصرف و استراتژی طولانی مدت دارند ، زیرا برای اینکه می خواهند اطمینان حاصل کنند که آنها به اندازه کافی غذا برای خوردن دارند. اگر چه تجزیه و تحلیل کاملی از امنیت غذایی خانواده نیاز به شناخت دقیق از معیشت خانواده ها، دارایی ها و رفتار مصرف آنها دارد اما استراتژی مقابله می تواند به عنوان یکی از شاخص های کاملا سریع و مناسب از امنیت غذایی خانواده می باشد. (کرییتسن و بویزورت، ۲۰۰۰ و ماکسول و همکاران، ۱۹۹۹)
۴-۳- استراتژی مقابله چگونه کار می کند؟
می توان مجموعه ای از پرسش های ساده و اولیه برای مصرف غذایی مردم را به پاسخ های مقابله ای برای دسترسی ناکافی به غذا در تصرف در یک فرهنگ یا مکان خاص مربوط کرد ، به عنوان مثال در جدول ۴-۱ نشان داده شده است.
سه نقطه اصلی زیر بنای استراتژی مقابله است، اول، پاسخ سوالاتی است که در لیست سمت راست رفتارهای مقابله ای است. این یک اصل کلیدی ساخت استراتژی مقابله است. باید دقت شود هیچ نقطه ای از درخواست مردم در مورد استفاده از استراتژی های آنها نادیده گرفته نشود. همچنین به همان اندازه، باید دقت شود که استراتژی که به صورت محلی استفاده می شود نیز نادیده گرفته نشود. رفتارهای مقابله بسته به شرایط متفاوت هستند. این فهرست باید به شرایط محلی و شیوه های اقتباس شده دقت کند. دوم، چگونه اغلب این رفتارهای خاص در گذشته مورد استفاده بوده است؟ سوم، چگونگی شدت هر یک از شیوه های مقابله برای افراد در نظر گرفته می شود؟ این اطلاعات از گروه های متمرکز در سطح جامعه جمع آوری شده و وزن و شدت بدست آمده از هر استراتژی را فراهم می کند.
تکرار یک رفتار خاص، وزن، شدت درک شده از آن رفتار است و این که بطور خلاصه همه این رفتارها در لیستی برای این مکان در نظرگرفته شده باشد. نمره شاخص نشان دهنده درک وضعیت امنیت غذایی در حال حاضر و آینده می باشد. تغییرات سریع در شاخص، نشانه ناامنی غذایی یا بدترشدن وضعیت غذایی است و وضعیت در حال بهبود، نمره بالاتر را نشان می دهد همچنین یک سطح بیشتری از رفتار مقابله ای در نتیجه افزایش ناامنی غذایی است. بخش های زیر، جزئیات چگونگی ساخت استراتژی مقابله ، چگونگی تجزیه و تحلیل داده ها و چگونگی اعمال آن را در موقعیت های مختلف نشان می دهد.
۴-۴- استفاده از شاخص استراتژی مقابله
استراتژی مقابله دارای تعدادی برنامه های کاربردی، دارای نظارت مکرر، ارائه سریع و همچنین شاخص وضعیت فعلی میزان ناامنی غذایی می باشد که برای تصمیم گیری و برنامه ریزی مفید هستند. همچنین در مواقع اضطراری برای نظارت بر تاثیر مداخلات، از جمله کمک های غذایی، در ناامنی غذایی خانوار مورد استفاده می باشد. علاوه بر آن می تواند به عنوان یک شاخص هشدار دهنده برای ناامنی غذایی عمل کند ، همچنین استراتژی مقابله به عنوان یک ابزار ارزیابی برای نظارت استفاده می شود و همچنین به عنوان راهنمای کمک های مواد غذایی خانگی می توان از آن استفاده نمود. در نهایت، استراتژی مقابله به عنوان شاخصی برای ارزیابی تغییرات طولانی مدت در وضعیت امنیت غذایی استفاده می شود. تمرکز اصلی این فصل بر روی نظارت بر ناامنی مواد غذایی است. با این حال بطور کلی، استراتژی مقابله برای سرعت تولید اطلاعات مورد نیاز برای بهبود اثربخشی و کارایی عملیات نظارت بر مواد غذایی در مواقع اضطراری است.
۴-۵- ساخت شاخص استراتژی مقابله:
۴-۵-۱- مرحله ۱- رفتارهای مقابله : درست کردن یک لیست مناسب برای محل
اولین قدم در فرایند طراحی است که برای شناسایی محل مربوطه به استراتژی های مقابله ای در منطقه مورد مطالعه است.
در طول برنامه های کاربردی مختلف استراتژی مقابله ، تعداد رفتارهای مقابله فردی مختلفی نیز در هر یک از این دسته شناسایی شده اند. از جمله لیستی که در جدول ۴-۱ ارائه شده است. این مجموعه ای از رفتارهای مقابله ای است. این نکته مهم است که مجموعه ای از رفتارها احتمالا در یک محیط شهری اعمال می شود. در یک محیط روستایی، اقداماتی از قبیل مصرف محصولات نارس یک تنش مواد غذایی بسیار جدی است.
جدول ۴-۱- فهرست استراتژی های مقابله

۱) تغییر رژیم غذایی

– تکیه بر مواد غذایی کمتر ترجیح داده و ارزان قیمت

۲) افزایش دسترسی کوتاه مدت به مواد غذایی خانگی

– قرض گرفتن غذا از یک دوست یا خویشاوند

– خرید مواد غذایی به صورت نسیه

– جمع آوری مواد غذایی جنگلی و وحشی، شکار، و یا برداشت محصولات خام

– مصرف محصولی که برای فصل بعد کنار گذاشته شده است

۳) کاهش تعداد افراد خانواده

– فرستادن کودکان به خانه همسایگان برای غذا خوردن

– فرستادن اعضای خانواده برای گدایی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:17:00 ب.ظ ]




وَ المَکْرُ مَهْمَا اسْطَعْتَ لاتَأْتِهِ

لِتَقْتَنِِی السُّؤْدُدَ وَ المَکْرُمَهْ

ترجمه: «نشانه‌ای را علامت‌گذاری کن که آثارش نیکو باشد. و از آن کسی که به تو عطا و بخشش می‌کند، سپاس‌گزاری کن حتی اگر یک دانه کنجد باشد.
-تا آنجاکه می‌توانی به سوی مکر و فریب نیا و آن را انجام نده تا بزرگی و مهتری و بزرگواری را بتوانی کسب کنی».
او در ساختن جناس وقتی که خود را ملزم می‌کند که در آغاز و پایانِ بیت، آن را رعایت کند، بر خودش سخت گیری می‌کند و تمام آن، دلالت بر برتری او دارد. وی بی‌درنگ در کارهای عجیب و غریب، پیش رفت و ابیاتی سرود که کلماتش دارای حرف (سین) هستند و ابیاتی دیگر که حروف (سین و صاد) در کلماتِ آن وجود دارند و در موضوعاتِ دشوار لغوی به نهایت رسید.
حریری در همه این مسائل همچون یک شعبده‌‌باز است. او بازی‌ها و تمریناتِ هندسی عجیبی را به نمایش می‌گذارد و یا مارهای بزرگ بلاغت را با پوستِ رنگینشان توسط نقطه‌ها و جناس خطی و غیره ارائه می‌کند. از این قبیل مارهای بزرگ و زیباترینِ آنها در فکر و نظرِ او، ضرب‌المثل‌ها است که مقاماتِ خود را از آن پر کرده است و بعضی از آنها بی‌نظیر است. گویا هدف از تألیف آن، این ضرب‌المثل‌هاست یا موضوعِ اصلی کتاب، همین است. به نحوی که خواننده در مقامه نوزدهم و بیست و هفتم و چهلم و چهل و هفتم این مسأله را می‌بیند. ضمنِ آنکه این مطلب که بگوییم کار حریری در همه آنها زشت و ناهنجار نیست، درست است چراکه ذوق و استعدادی سرشار و احساسی دقیق از زبان، او را پشتیبانی می‌کرد، در نتیجه همواره خوب را از بد و درست را از نادرست تشخیص می‌‌داد. پس به هر اندازه بازی کرده و یا تمرین‌هایی پیچیده در مقاماتش آورده‌است سنگین و بدشکل نیست. از بهترین نمونه‌ها برای این موضوع، شاید مقامه بیست و سوم یعنی مقامه «شعریّه» باشد که عنوانِ آن، نشان‌دهنده هدفِ او از آوردنِ آن است یعنی همان اظهارِ توانایی و قدرتِ خود در شعر. وی تفکر کرد و تفکراتش، او را به سرودن این ابیات رهنمون ساخت:

یا خاطِبَ الدُّنْیَا الدَّنِیَّهِ إِنََّها

شَرَکُ الرَّدی وَ قَرارَهُ الأَکْدارِ

دارٌ مَتی ما أَضْحَکَتْ فی یَوْمِها

أَبْکَتْ غَداً بُعْداً لَها مِنْ دارِ

غاراتُها ما تَنْقَضی وَ أَسیرُها

لا یُفْتَدی بِجَلائِلِ الأَخْطارِ

ترجمه: «ای دوستدار دنیای فرومایه! همانا این دنیا، دامِ هلاک است و برکه تیرگی‌ها.
– خانه‌ای که هرگاه در امروز خود، بخندانَد، فردا می‌گریانَد، نابودی باد بر این خانه!
– غارت‌های او، هرگز قطع نمی‌شود، و بهای آزادی اسیر آن را، هرگز از طریق [به جان خریدنِ] خطرات بزرگ نمی‌توان پرداخت کرد».
او به شعر خود ادامه داد تا اینکه قصیده‌ای طولانی را به پایان رسانید. البته در ظاهر این ابیات چیزی دیده نمی‌شود اما اگر دقت و توجه بیشتری در آن داشته‌باشیم، می‌بینیم که او از آن چه منظوری داشته‌است. او در داخلِ آن ابیات، قافیه‌ای را رعایت کرده‌است غیراز قافیه بیرونی و ظاهریِ آن، بصورتی که همه این قصیده ممکن است به این روش خوانده‌شود:

یا خاطِبَ الدُّنیَا الدَّنِِیـَّ

ـهِ إِنَّها شَرَکُ اَلرَّدی

دارٌ مَتی ما أَضْحَکَتْ

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:17:00 ب.ظ ]




دیدگاه ها و رویکردها :
در مورد تفاوت دیه زن ومرد نیز اگرچه در روایات به علت و فلسفه‏ای اشاره نشده اما عده‏ای درصدد برآمده‏اند که با بیان حکمتهایی عقلایی برای آن به نحوی این تفاوت را توجیه کنند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

یکی از صاحب‏نظران در این زمینه می‏گوید:
این حکم که دیه مرد دو برابر دیه یک زن است، به این علت است که مرد مسؤولیت اقتصادی دارد و زن فقط مصرف [کننده] است، خودش مولد نیست حالا اگر روزگاری رسیدیم به اینکه زن هم، دوش به دوش مرد، فعالیت اقتصادی دارد و او هم مولد است و کمتر از مرد نیست، این ممکن است در قوانین دیه اثر بگذارد. بسته به این است که برداشت ما از ادّله به چه شکل باشد[۷۵].
اما بعضی این نوع بیان حکمت برای احکام شرع را نپذیرفته و در پاسخ صاحب‏نظری که اظهارات ایشان در اینجا نقل شده چنین گفته‏اند:
اولاً: این ادعا برخلاف اطلاق روایات مقطوع السند و الدلاله است. از قبیل: صحیحه عبداللّه‏ بن مکان عن ابی‏عبداللّه‏ فی‏حدیث قال: دیه المرأه نصف دیه الرجل
ثانیا: با توجه به اینکه راه کشف علل تامه و ملاکات قطعی احکام بر ما بسته است، و از قلمرو ادراکات عقلی ما به دور است، و جز از طریق نصوص نمی‏توان ملاک تام حکمی را استکشاف نمود، شما از کدام آیه و روایت، و به اعتماد برچه طریق معتبری کشف کردید که ملاک قطعی و علت تام جعل دیه قدرت وارزش اقتصادی داشتن است؟ تا بتوانید در مرحله بعد قاطعانه ادعا کنید در عصر معصومین علیهم‏السلام از آن رو که فعالیت و تلاش اقتصادی زن مساوی با مرد نبود، لذا دیه او نصف مرد بوده و روزگاری که زن، همدوشی به مرد فعالیت اقتصادی داشته باشد، دیه‏اش کمتر از مرد نخواهد بود؟
آیا به راستی توسعه و تضییق و یا تغییر حکمی آن هم براساس علتی که برگرفته از هیچ نصّ و ظهور شرعی نبوده بلکه صرفا برخاسته از ذهنیت و استحسان ذوقی است، قیاس نیست؟
در اینکه ملاک قطعی و علت تام جعل احکام را نمی‏توان با ادراکات عقلی به دست آورد، تردید نیست، و ما نیز در این زمینه با نویسنده محترم هم نظریم؛ همچنین با این نظر موافقیم که نمی‏توان تفاوت قدرت و ارزش اقتصادی زن و مرد را به عنوان علت اصلی تفاوت دیه آنها بر شمرد، تا آنجا که براساس آن بتوان به توسعه و تضیق در دایره شمول حکم یاد شده دست زد؛ اما اینکه ما به طور کلی از بیان حکمت برای احکام شرع، بویژه در زمینه احکام اجتماعی ـ سیاسی آن، دست برداریم و اصلاً در پی یافتن ملاکهای عقلایی برای تشریع الهی نباشیم، مورد پذیرش ما نیست، چون به هر حال همه دینداران در یک سطح نبوده، و همه از یک میزان تعبد و تسلیم در برابر احکام الهی برخوردار نیستند؛ و به همین خاطر تا آنجا که ممکن است باید سعی کنیم که احکام شرع را به گونه‏ای بیان کنیم که مورد پذیرش کسانی هم که در پی یافتن توجیهات عقلانی برای احکام اجتماعی اسلام هستند، واقع شود.
البته باید توجه داشت که «حکمت» یک حکم شرعی لزوما «علت» آن محسوب نمی‏شود و به همین خاطر فقها هیچگاه براساس «حکمت» به استنباط «حکم شرعی» نمی‏پردازند. بلکه بر اساس علت تامه و حصول آن حکم می‏کنند و در مورد دیه نمی‏توان حکمت را به جای علت قرار داد و نتیجه قطعی گرفت.
۳- مرحوم شیخ حرّ عاملی در کتاب وسائل الشیعه در ذیل عنوان وجوب توقف و احتیاط در قضا و فتوا بیش از شصت روایت از پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و امامان معصوم علیه‏السلام نقل کرده که در همه آنها به نوعی افراد را از ورود بدون علم و اطلاع کافی در حوزه احکام شرع بر حذر داشته‏اند.
در یکی از این، روایات امام صادق علیه‏السلام خطاب به عنوان بصری می‏فرماید:
«ایّاک أن تعمل برأیک شیئا و خذبالاحتیاط فی جمیع امورک ما تجد الیه سبیلا و اهرب من الفتیا هربک من الاسد ولا تجعل رقبتک عقبه للناس»[۷۶]
«برحذر باش از اینکه [در مسائل شرعی] به رأی خود عمل کنی. در همه امور [شرعی] خود تا زمانی که را [و دلیلی آشکار] بر آن نیافته‏ای، احتیاط پیشه کن. از فتوا دادن گریزان باش، چنانکه از شیر [درنده [گریزانی. گردن خود را نردبان دیگران مساز
برحذر باشیم که ورود در عرصه فقه و فقاهت اگر بدون شناخت و اطلاع کافی باشد، به فرموده امام صادق علیه‏السلام جز خواری و ندامت ثمری در پی نخواهد داشت.!
۴- در اعتقاد ما عدل پایه و اساس احکام است «العدل أقوی اساس» و همه اوامر الهی بر مبنای عدل استوار شده است «اِنَّ اللّه‏ یأمر بِالعَدلِ وَ الاِحسان»
بنا بر این اعتقاد، همه آنچه از سوی خداوند تشریع شده عادلانه بوده و هیچ شائبه‏ای از ظلم و بی‏عدالتی در آن یافت نمی‏شود «مَا اللّه‏ُ یُریدُ ظُلما للعباد»
استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب مبانی اقتصاد اسلامی در این باره می‏فرماید:
«اصل عدالت از مقیاسهای اسلام است که باید دید چه چیزی بر او منطبق می‏شود. عدالت در سلسله علل احکام نه در سلسله معقولات. نه این است که آنچه دین گفته عدل است بلکه آنچه عدل است دین می‏گوید
بنابراین اگر انتساب حکمی به شارع، قطعی شد باید به عنوان یک اصل بپذیریم که آن حکم عادلانه است؛ زیرا در موارد بسیاری عقل انسان در تشخیص مصداق عقل به خطا می‏رود، چنانکه در طول تاریخ شاهد بوده‏ایم که فلاسفه و نظریه پردازان سیاسی هر عصر شکل خاصی از حکومت را مصداق نظام عادلانه دانسته‏اند.
از همین رو قبل از اظهار نظر درباره عادلانه بودن یا ناعادلانه بودن یکی از احکام شرع باید اصل کلی یاد شده را مد نظر قرار دهیم.
۱- «تن ابزاری بیش نیست و این ابزار، خواه در هیکل یک مرجع تقلید، طبیب و کارگر باشد. این تن، دیه‏اش مشترک است.
۲- «ارزیابی متعلق» به جان آدمی است، و جان انسان نه از بین می‏رود، و نه مقتول واقعی می‏شود، تا در نتیجه مورد دیه واقع شود. بلکه آنچه آسیب می‏بیندبدن است، و بدن هم چنانچه روشن شد با ابزار مادی تقویم می‏شود. بنابراین هر جا وحی است زن ومرد سهیمند، اگرچه وحی‏های تشریعی چون کار اجرائی را به دنبال دارند به مردها تعلق گرفته است، اما در وحی‏های تکوینی و تأییدی و مانند آن که کارهای اجرائی را به همراه ندارد، زن در این جهت همتای مرد است. بنابراین در مسائل اخلاقی هیچ امتیازی بین زن و مرد نیست، و اما در مسئله دیه چون جنبه خیر بودن در آن نیست و بلکه مربوط به جنبه بدنی است لذا اگر بدن مردها در مسائل اقتصادی معمولاً بیشتر از زنها بازدهی اقتصادی دارند، دیه آنها نیز بیشتر است، و این نه بدان معنا است که در اسلام مرد ارزشمندتر از زن باشد بلکه تنها بعد جسمانی آن دو صنف لحاظ می‏شود[۷۷]
اولین دیدگاه:
تفاوت بین زن و مرد در قصاص و دیه و الزام اولیاى زن به پرداخت نصف دیه مرد هنگام قصاص مرد در برابر زن، بدون مشروط کردن قصاص زن در برابر مرد به چنین شرطى، از نظر عرف، ظلم است و مخالف حق و عدالت. از آن رو که فلسفه قصاص پیشگیری و کیفر قاتل و رد به مثل است و رد به مثل، در کشتن زن توسط مرد، یعنى کشتن مرد بدون دادن چیزى به بستگان زن است. بنابراین دادن نصف دیه مرد از سوى اولیاى زن، زاید بر مقابله و خارج از قصاص قاتل در مقابل مقتول است و این ظلم بر زن مقتول مى‏باشد.چگونه ممکن است در اموری که تعبدی نیست و در آن مصالح روشن است، دیه قطع سه انگشت به مبلغ ۳۰ شتر و چهار انگشت ۲۰ شتر باشد. بنابراین زن و مرد در حقیقتِ انسانى و حقوق اجتماعى و اقتصادى از جمله قصاص و دیه با یکدیگر مساوى‏اند و روایاتى که بین آنها در قصاص و دیه تفاوت مى‏گذارد، مخالف کتاب است و خداوند نه تنها چنین سخنى نمى‏گوید، بلکه این‏گونه حکم نمى‏کند. و حداکثر این‏گونه روایات را باید به حساب تاریخمندی و یا شرایط فرهنگی مرد سالاری در فرهنگ جاهلیت گذاشت[۷۸] .
دومین دیدگاه :
برابرى همه انسان‏ها با یکدیگر: گفته شده، یکی دیگر از شبهات تفاوت، مخالفت با عموماتی است که قرآن میان زن و مرد چنین تفاوت نگذاشته است. و مهم ترین وجه تفاوت نگذاشتن باید به لحاظ حقوقی و اجتماعی باشد، زیرا از نظر قرآن کریم، انسان‏ها، اعم از زن و مرد، بزرگ و کوچک، سفید و سیاه و عرب و غیرعرب، با هم در حقیقتِ انسانى برابرند و هیچ‏یک بر دیگرى برترى ندارند.
«یَـآأَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمُ الَّذِى خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَهٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیرًا وَنِسَآءً»؛
اى مردم از پروای پروردگارتان را داشته باشید. همان کسى‏که همه شما را از یک نفس آفرید و همسر وى را از جنس او آفرید و از آن دو، مردان و زنان فراوانى منتشر ساخت»..
پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه ‏و‏آله فرمود: «الناس سَواءٌ کأسنانِ المُشِط؛[۷۹].
مردم بسان دندانه‏هاى شانه با یکدیگر برابرند». چگونه سیاه و سفید، برابر حقوقی باشند، اما زن و مرد نباشند.
سومین دیدگاه :
برخى بر این باورند که تعیین مقدار دیه از احکام امضایى اسلام و متأثر از اوضاع و احوال خاص زمان و مکان ظهور اسلام است. از این‏رو منافاتى ندارد که همگام با تغییرها و تحول درخواست و اراده مردم و مطابق با اوضاع و احوال و مقتضیات زمان و مکان، در قصاص مرد در برابر زن و میزان دیه زن تجدید نظر شود.
با وجود این قبیل آیات و روایات، که در قرآن و منابع روایى فراوان است، می توان به عنوان یک نظریه قابل توجه گفت: تفاوت بین زن و مرد در قصاص و دیه از نظر کتاب و سنت، امروز غیر مقبول و نیازمند تجدید نظر است.
تحلیل ها و ارزیابی ها:
فقهای پیشین برای تفاوت دیه دلیلی اجتماعی ذکر نکرده اند، اما امروز به دلیل تحولات رخ داده که زنان در صحنه اجتماعی و توانایی های علمی قرار گرفته اند، برخی اندیشمندان در برابر اشکالاتی که به نظریه مشهور فقها شده، به توجیهاتی دست زده تا بتوانند از شبهات پاسخ دهند.
۱- دیه جبران خسارت مادى: دیه اساسا بهاى جان انسان نیست و دیه قیمت و ارزش یک انسان نیست تا کسانى اشکال کنند که اسلام قیمت جانِ زن را نصف مرد قرار داده است؛ بلکه دیه صرفا جبران خسارت مادى است که به شخص وارد مى‏شود و اصلاً ارتباطى به ارزش‏گذارى نسبت به شخصیت و جانِ انسان ندارد. اگر قرار بود دیه، قیمت جان انسان‏ها باشد، مى‏بایست دیه عالم و جاهل و انسان‏هاى کارآمد و مفید با انسان‏هاى غیرمفید، متفاوت باشد، در حالى‏که چنین نیست. در روایات مربوط به دیه زن و مرد، علتی ذکر نشده و آنچه در این زمینه بیان شده، اشاره به یکى از حکمت‏هایى است که مى‏توان براى این حکم در نظر گرفت.
پاسخ: اگر دیه تنها جبران خسارت مادى است، در عصر حاضر میان زنان شاغل و غیر شاغل تفاوتی نیست و اگر دیه نصف شد، جبران حاصل نمی گردد. وانگهی، جبران خسارت باید بر اساس معیار باشد تا عادلانه باشد. چون جبران خسارت، در گذشته به شکلی بوده و امروز به شکل دیگری مناسب با شرایط و احوال و موقعیت اجتماعی و تأثیر در جامعه و نظام خانواده و تأمین معیشت و تغییر موقعیت زنان و ایفاى نقش آنان در تأمین اقتصاد خانواده.
۲- پایین‏تر بودن ارزش زن نسبت ‏به مرد: در فرض دیگر، که در دوره معاصر مطرح شده، پایین‏تر بودن ارزش زن نسبت ‏به مرد است. به خوبی می توان از برخی گفته‏ها و نوشته‏هاىِ بزرگان فقه، تفسیر و حقوق استفاده کرد که آنان زن را در مقام مقایسه با مرد از ارزش و اعتبار کمترى قائل هستند و فرهنگ عربی را بر این مبنا قرار داده است.[۸۰] بر اساس این تفسیر موضوع دیه ارزش‏گذارى مادی و ‏خون بها مطرح شده است. ارزش و اعتبار زن مساوى و همتراز مرد نیست و نمى‏توان همان قیمتى را براى زن نظر گرفت که برای مرد نیز محاسبه مى‏شود.
پاسخ: این توجیه نمی تواند شکل کلی و قطعی داشته باشد، و می توان بر آن نقض وارد کرد که اگر بر اثر تعلیم و تربیت و ارتقاى سطح فکرى و تواناییهاى اجتماعى زنان و ورود آنان به جامعه دگرگون شده و زنان عهده‏دار مشاغل گوناگون علمی، فرهنگی، صنعتی و عمرانی و طیف گسترده اداری شده و در سطوح مختلف جامعه دوش به دوش مردان کار می کنند و در دانشگاه ها به موازات مردان به تدریس و تعلیم و تحصیل می پردازند. (چنانکه هم اکنون تا حدود زیادى این وضعیت در دانشگاه ها به نفع زنان افزایش یافته است) و اگر نگوییم کوشایی آنان بیشتر از مردان است، کمتر از آنان نیست، چه دلیلی دارد که ارزش زن پایین‏تر از مرد باشد، حتی اگر مبنای ارزش‏گذارى مادی و ‏خون بها تلقی شود. در این صورت دیگر مشکل مى‏توان به پایین‏تر بودن ارزش زن نسبت ‏به مرد استدلال و استناد کرد و دلیلی براى تفاوت دیه زن و مرد دانست.
۳- پایین‏تر بودن نقش زن در وضعیت اقتصادی : نصف بودن دیه زن نسبت‏به مرد از سوی عده ای این گونه توجیه شده، که اصولا دیه براى جبران خسارت وارده به مجنى‏علیه یا خانواده او و نقش بازداندگی دارد و برای پیشگیری از خون و خون ریزی و جنگ های پی در پی بوده است، و به دلیل آنکه که مرد نقش بیشتر و مؤثرترى در کارزار اجتماعی و زندگى اقتصادى دارد و با از بین رفتن یا صدمه دیدن او لطمه بیشترى به وضع مالى خانواده و جامعه وارد مى‏آید، بخصوص که در نظام حقوق اسلام اداره خانواده و مسئولیت تامین معیشت‏ آنان با اوست; بنابراین دیه او باید بیشتر باشد[۸۱]. بر طبق این تحلیل، دو برابر بودن دیه مرد نسبت‏به زن، به معناى پایین‏تر بودن ارزش زن نیست; بلکه به لحاظ تبعات از دست دادن مرد و یا صدمه دیدن او در خانواده است و حال که قرار است این ضایعه به صورت مادى جبران و خسارت داده شود، تفاوت موقعیت زن و مرد باید عادلانه در نظر گرفته شود. و چون حکم شرعى و قانونى با توجه به وضع غالب تعیین مى‏شود و وضع غالب این است که مرد تامین‏کننده هزینه خانواده و داراى نقش مؤثرتر اقتصادى و مالى است، خسارت قابل پرداخت‏ به او یا خانواده‏اش، بیشتر از زن تعیین شده است.
۴ . اسلام نظامی جامع و به هم پیوسته دارد که نظام حقوقی بخشی از آن است . فقه اسلامی زوایای گوناگون زندگی انسان را از پیش از ولادت تا پس از مرگ مورد توجه قرار داده است . بنابراین، باید تمام زوایا و مسائل ریز را در نگاه کلان و در راستای آن برنامه کلی لحاظ کرد . پس تکیه به برخی نکات ریز و نگاه استقلالی به آن، بدون توجه به پیکره کلی و برنامه کلان، نتیجه مطلوب نمی دهد; برای مثال، امروزه کشورهای پیشرفته بر اساس نظام مالیاتی خاص اداره می شوند . کشور آلمان نظام اقتصادی خود را بر ۱۶درصد مالیات در تمام معاملات استوار ساخته است . اگر کسی به پرداخت مالیات ۱۶درصدی در مقابل خرید یک کبریت اعتراض داشته باشد، این اعتراض بدون در نظر گرفتن برنامه کلان آن کشور که نظام اقتصادی خود را بر اساس آن استوار داشته، صورت گرفته است .
پس از آن جا که قانون به طور کلی وضع می شود، قانون گذار مصلحت عمومی را رعایت می کند و موارد استثنایی و تبصره ای سبب نقض حکم کلی نمی شود .
۵ . مساله تنصیف دیه زن از دیرباز در کتب فقهی مطرح شده است . شیخ طوسی پس از ذکر مساله، آن را نظر تمام فقیهان شیعه و سنی جز دو تن از علمای اهل سنت معرفی می کند و دلیل خود را اجماع و برخی روایات میداند [۸۲].
۶- دلیل عمده در مساله روایاتی است که در این زمینه وارد شده است . عبدالله بن مسکان از امام صادق (ع) چنین نقل می کند: دیه المراه نصف دیه الرجل;[۸۳]دیه زن نصف دیه مرد است .
اهل سنت نیز از رسول خدا (ص) چنین نقل کرده اند: دیه المراه علی النصف من دیه الرجل، دیه زن نیمی از دیه مرد است . این مطلب از حضرت امیرالمؤمنین علی (ع)، عمر، ابن عباس، زید بن ثابت نیز نقل شده است[۸۴] .
ابان بن تغلب می گوید: به امام جعفر صادق (ع) عرضه داشتم، درباره مردی که یک انگشت زنی را قطع کرده، چه می فرمایید؟ دیه آن چقدر است؟ فرمود: ده شتر . گفتم: اگر دو انگشت را قطع کرد؟ فرمود: بیست شتر . گفتم: اگر سه انگشت را قطع کند، چه؟ فرمود: سی شتر . گفتم: اگر چهار انگشت او را قطع کند؟ فرمود: بیست شتر . گفتم: سبحان الله، سه انگشت را قطع می کند، دیه اش سی شتر است و چهار انگشت را قطع می کند، دیه اش بیست شتر؟ ! اگر ما این سخن را در عراق می شنیدیم، از گوینده اش بیزاری می جستیم و آن را به شیطان نسبت می دادیم . حضرت فرمود: آرام; ای ابان، این حکم رسول خدا – صلی الله علیه واله – است که دیه زن و مرد تا ثلث یکی است و اگر به حد ثلث رسید، نصف می گردد . ای ابان، تو خواستی با قیاس با من سخن گویی . چنانچه سنت قیاس شود، دین از بین می رود[۸۵] .
به بیان دیگر دیه مالى است که در برابر آسیبى که به انسان وارد شده است، گرفته مى‏شود.
مقدار آن به ارزش شخص آسیب دیده ارتباط ندارد. بنابراین، کسى نمى‏تواند بگوید چون دیه زن نصف دیه مرد است، زن نصف مرد ارزش دارد. عظمت و ارزش انسان به صفات و کسب مراتب علمى و عملى وابسته است و در این جهت مرد و زن یکسانند. قرآن مجید مى‏فرماید: «پس پروردگارشان دعاى آنان را اجابت کرد من عمل هیچ صاحب عملى از شما را، از مرد یا زن که همه از یکدیگرند، تباه نمى‏کنم.»[۸۶]
«هر کس از مرد یا زن کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگى پاکیزه‏اى حیات بخشیم و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام مى‏دادند، پاداش خواهیم داد.»[۸۷]
«و کسانى که کارهاى شایسته کنند مرد باشند یا زن، در حالى که مؤمن باشند، آنان داخل بهشت مى‏شوند، و به قدر گودى پشت هسته خرمایى مورد ستم قرار نمى‏گیرند.»[۸۸]
«هر که بدى کند، جز به مانند آن کیفر نمى‏یابد و هر که کار شایسته کند مرد باشد یا زن در حالى که ایمان داشته باشد، آنان داخل بهشت مى‏شوند و در آنجا بى‏حساب روزى مى‏یابند.»[۸۹]
بنابراین، ارزش انسان به انسانیت او و نائل شدن وى به مراتب والاى قرب الهى است. معیار ارزش همان است که در قرآن بدان تصریح شده است که «اِنّ اَکْرَمَکُمْ عنداللّه‏ِ اَتقیکُمْ»[۹۰]
در این جهت جنسیت نقشى ندارد؛ زن و مرد یکسانند و چه بسا زنان از استعداد بهترى برخوردار باشند. دیه به معناى قیمت نهادن شخص و شخصیت نیست. بدین سبب، اگر یکى از شخصیت‏هاى بزرگ علمى یا سیاسى کشور در جریان یک قتل غیر عمد کشته شود، دیه‏اش با دیه کارگر ساده‏اى که این گونه جان باخته، برابر است. کسى نمى‏تواند بگوید چون فقدان آن شخصیت خلأ بزرگى در جامعه ایجاد مى‏کند، دیه‏اش بیش‏تر است! چنان که قتل عمد گناهى بسیار بزرگ است و در این زمینه زن و مرد تفاوت ندارند. قرآن کریم مى‏فرماید: «هر کس کسى را – جز به قصاص قتل یا فسادى در زمین – بکشد، چنان است که گویا همه مردم را کشته باشد.»[۹۱]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:16:00 ب.ظ ]