کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

بهمن 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


آخرین مطالب


 



بنابراین نتیجه می گیریم با کنترل متغیرهای فضای فروشگاه و دقت در آنها برای اینکه بتوان با توجه به امکانات آن ها را به بهترین شکل درآورد، می توان بر تجربه مشتری از برند تاثیر گذاشت و نهایتا طبق فرضیه اول بر ساخت برند در صنعت پوشاک اثرگذار بود. پس باید به فاکتورهایی مثل طراحی و چیدمان، دکراسیون و متغیرهای داخلی و خارجی فروشگاه در زمان ساخت آن توجه نمود چراکه نهایتا بر اعتبار برند اثر می گذارد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

سوال پنجم
سوال پنجم این تحقیق با عنوان « متغیرهای مربوط به شایستگی فروشنده تا چه اندازه بر تجربه مشتری از برند موثر است؟» به بررسی این موضوع می پردازد که آیا متغیرهای شایستگی فروشنده بر تجربه مشتری از برند، اثر دارد و یا خیر.
همانطور که در فصل چهارم آمده است، این سوال و رابطه آن در مدل از طریق تحلیل رگرسیون مورد بررسی قرار گرفت و سطح معنی داری از ۰٫۰۵ کمتر بوده و بنابراین در سطح اطمینان ۹۵% ، فرضیه تایید شد یعنی متغیرهای فضای فروشگاه بر تجربه مشتری از برند در صنعت پوشاک موثر است و مقدار تاثیر برای «ویژگی­های فروشنده و کارکنان»، «سیاست‏های فروشنده» و «سایر متغیرهای انسانی» به ترتیب ۴۵۰٫ ، ۲۰۳٫ و ۱۵۶٫ می باشد.
شاید این فرضیه کاملا واضح باشد که تجربه مشتری قطعا وابسته به فروشنده یک خرده فروشی دارد. مدیران برند باید همواره رفتار فروشندگان خود را تحت نظر قرار دهند تا نتیجه برخورد آن ها منجر به از دست دادن یک مشتری و نهایتا اعتبار برندشان نشود. رفتار و برخورد مناسب یک فروشنده حتی در صورت وجود نقاط ضعف دیگر بسیار می تواند به این کمک کند که مشتری مجددا به آن برند مراجعه کند چرا که رفتارهای انسانی بیش از هر چیز دیگر در ذهن مشتری باقی می ماند. همینطور اگر هیچ مشکلی در برند و خرده فروشی ما نباشد اما فروشنده نامناسبی در خرده فروشی باشد تبدیل به یک ایراد بزرگ در برند ما می شود و موجب پس خوردن مشتری می گردد. در نتیجه برای خلق یک تجربه خوشایند برای مشتری باید رفتارهای مناسب از سوی فروشنده خرده فروشی دیده شود. این کار با بکارگیری یک فروشنده شایسته و لایق و البته توجیه شده در رفتار با مشتری کسب می گردد.
سوال ششم
سوال ششم این تحقیق با عنوان « متغیرهای مربوط به قیمت تا چه اندازه بر تجربه مشتری از برند موثر است؟» به بررسی این موضوع می پردازد که آیا متغیرهای قیمت بر تجربه مشتری از برند، اثر دارد و یا خیر.
همانطور که در فصل چهارم آمده است، این سوال و رابطه آن در مدل از طریق تحلیل رگرسیون مورد بررسی قرار گرفت و سطح معنی داری از ۰٫۰۵ کمتر بوده و بنابراین در سطح اطمینان ۹۵% ، فرضیه تایید شد یعنی متغیرهای قیمت بر تجربه مشتری از برند در صنعت پوشاک موثر است و مقدار تاثیر برای «قیمت» و «تخفیف قیمت» به ترتیب ۰۹۳٫- و ۷۴۲٫ می‏باشد.
با توجه به وضعیت اقتصادی موجود و اهمیت به کیفیت محصولاتی مانند پوشاک باید به قیمت با نگاهی پویاتر نگریسته شود. برند در دراز مدت زمانی پایدار می ماند که علاوه بر کنترل تمام عوامل داخلی و خارجی بتواند نیاز واقعی مشتری نسبت به آن کالای خاص را برآورده کند. تولید پوشاک با کیفیت مناسب مسلما قیمت پایینی در حد پوشاک وارداتی بی کیفیت ندارد و بالاتر از آن است. آنچه که از تجربه این سه برند بدست آمده این است که در دراز مدت مصرف کننده محصول بدنبال سایر فاکتورها مثل کیفیت، خدمت رسانی مناسب، توجه کافی به خودش است عاملی مثل قیمت احتمالا آنقدر اثرگذار نیست چراکه مشتری می داند با خرید از این برند و در ازای پرداخت مبلغی شاید بالاتر چیزهای دیگری علاوه بر کالای با کیفیت کسب می کند. البته اگر دید ما به بازار کلی تر باشد و تمام اقشار را به عنوان بازار هدف خود قرار دهیم باید قیمت های مناسبتری در نظر بگیریم. وجود تخفیفات فصلی و یا موردی به مشتریان خاص نیز به شدت بر تجربه مشتری اثرگذار بوده و موجب خوشایندی مشتری از خرید خود می شود. پس برند ما هرچقدر معتبر و دارای جایگاه باید هرزگاهی با دادن تخفیفات قیمتی احترام خود را به مشتری نشان دهد. مشتری وقتی می تواند با قیمتی کمتر کالایی با کیفیت خوب دریافت کند دید مثبتی به برند موجود پیدا می کند و شاید تنها زمانی مثل حراج فصلی به خرده فروشی های آن برند خاص رجوع کند ولی این مهم است که برند را از یاد نبرده است و خرید از برند مورد نظر جزو تصمیمات قطعی وی می باشد.
سوال هفتم
سوال هفتم این تحقیق با عنوان « متغیرهای مربوط به خدمات مغازه تا چه اندازه بر تجربه مشتری از برند موثر است؟» به بررسی این موضوع می پردازد که آیا متغیرهای خدمات بر تجربه مشتری از برند، اثر دارد و یا خیر.
همانطور که در فصل چهارم آمده است، این سوال و رابطه آن در مدل از طریق تحلیل رگرسیون مورد بررسی قرار گرفت و سطح معنی داری از ۰٫۰۵ کمتر بوده و بنابراین در سطح اطمینان ۹۵% ، فرضیه تایید شد یعنی متغیرهای خدمات بر تجربه مشتری از برند در صنعت پوشاک موثر است و مقدار تاثیر برای «پرداخت الکترونیکی»، «ارسال اجناس»، «بسته بندی» و «خرید نسیه» به ترتیب ۲۸۱٫ ، ۳۴۹٫ ، ۱۴۵٫ ، و ۳۲۳٫ می­باشد.
در این قسمت مشخص شد که فاکتورهای مختلف خدمات بر تجربه مشتری موثر است. این نشان می دهد که برای ایجاد یک تجربه مناسب از برند خود امکانات رفاهی مناسب را در خرده فروشی تهیه کنیم تا مشتری برای ورود و خرید از فروشگاه دغدغه ای نداشته باشد. مثلا نگران تهیه وجه نقد قبل از خرید نباشد و مطمئن باشد به محض ورود به مغازه می تواند به راحتترین شکل خرید خود را انجام دهد. این امکانات اخیرا در اکثر خرده فروشی ها موجود است پس باید به فکر گسترش آن بود.
سوال اصلی
سوال اصلی ما در این تحقیق این بود که عوامل موثر بر ساخت برند در سطح خرده فروشی پوشاک ایرانی از دیدگاه مشتریان چیست؟
بر اساس نتایج به دست آمده از سوالات فرعی تحقیق می­توان اذعان کرد که «تجربه مشتری از برند» و «اولویت برند در ذهن مشتری» بر «ساخت برند» در سطح خرده فروشی در صنایع پوشاک ایرانی موثر هستند. همچنین «تجربه مشتری از برند» بر «اولویت برند در ذهن مشتری» تاثیر گذار است.
با بهره گرفتن از تحلیل های واریانس یک طرفه در می یابیم هر یک از این سه برند در یک سری از متغیرها موفق تر بوده و از دو برند دیگر موفق تر عمل کرده است. هاکوپیان در کلیه فاکتورهای مربوط به ویژگی های فروشنده و کارکنان و همچنین فاکتورهای قیمت، ارسال اجناس، بسته بندی و متغیر تجربه مشتری بهتر عمل کرده است. برند ماکسیم در متغیر فضای مغازه، تخفیف قیمت، پرداخت الکترونیک و خرید نسیه عملکرد بهتری از دیدگاه مشتریانش داشته است. گراد در دو متغیر اولویت برند و ساخت برند موفقیت بیشتری از نظر مشتریانش کسب کرده است.
با بهره گرفتن از نتایج فوق در می یابیم هر سه برند با تمرکز بر یک بخش از خرده فروشی توانسته اند جزو برندهای موفق ایرانی در صنعت پوشاک باشند. هاکوپیان با تمرکز بر روی ویژگی های انسانی توانسته مشتریان خود را از طریق تجربه های مثبت در مراجعاتشان آن ها را جذب خود کند، ماکسیم با تکیه بر جلوه های ظاهری مغازه و ارگونومی رضایت مشتریان خود را جذب کند و برند خود را بسازد و نهایتا گراد با متغیرهایی که جدا از فضای خرده فروشی است مثل تبلیغات توانسته برند خود را در ذهن مشتری جلوه بخشد و برند خود را بسازد.
در بین این سه برند برندهای هاکوپیان و ماکسیم بدلیل تمرکز بیشتر بر جذب مشتری در دراز مدت ظاهرا موفق تر عمل کرده اند چراکه جذب مشتری از طریق بزرگ کردن نام قبل از تجربه مشتری بسیار حساس است و ممکن است با اولین تجربه ناخوشایند از جانب مشتری برای همیشه او را از دست بدهیم. بنابراین وقتی در حال ساخت برند خود هستیم باید فاکتورهای جزئی تر را نیز به اندازه نام تجاری بزرگی که از خود در ذهن مشتری ساخته ایم قوت بخشیم.
۵-۴- محدودیت های تحقیق
این تحقیق در مسیر با محدودیت های چندی روبرو بود، که محقق تمام تلاش خود را مصروف داشت، که این محدودیت ها خللی در انجام صحیح تحقیق و نتایج آن وارد نسازد. برخی از این محدودیت ها به شرح زیر است:

    1. با توجه به این که برندهای مطرح شده (هاکوپیان) برای مشتریان خود کارت هایی به عنوان شناسایی مشتریان ثبت می کرد، عده ای از مشتریان برای پاسخ دادن به پرسشنامه تردید داشتند و وقت زیادی برای توجیه هر مشتری صرف می شد تا مطمئن شود از مزایای وی برای استفاده از محصولات این برند مشکلی پیش نمی آید.
    1. کیفی بودن موضوع تحقیق مورد بررسی و مشکلات تبدیل آن به معیارهای کمی از دقت موضوع مورد بررسی می کاهد.
    1. توجیه کردن خرده فروشان مبنی بر اینکه بدنبال اطلاعات خصوصی برند آنها نبوده و بدنبال تغییر دیدگاه مشتریشان نسبت به برند نیستیم و تنها رفتار و نظر آنها را بررسی می کنیم.
    1. وجود مشکلات عدیده در زمینه تکمیل پرسشنامه بدلیل ذیق وقت و تعجیل مشتریان و همچنین شناسایی مشتریان واقعی آن برند که تنها یک مراجعه کننده نباشند بلکه هدف آنها خرید باشد.

۵-۵- پیشنهادات مدیران
با توجه به نتایج حاصل از این تحقیق موارد زیر به مدیران نام تجاری در این صنعت پیشنهاد می گردد:

    • انتخاب مکان های مناسب برای قرار دادن نمایندگی ها و خرده فروشی ها.
    • هزینه کردن برای طراحی فضای داخلی و بیرونی خرده فروشی ها به جهت جلوه دادن به محصولات و برند، برای این کار بهتر است از افراد مجرب و خبره در طراحی استفاده نمود.
    • استفاده از افراد و کارکنان با ویژگی های مناسب برای امور فروش و ارتباط با مشتری (علی الخصوص کارکنانی که رویارویی بیشتری با مشتری دارند).
    • ارائه آموزش های پیوسته به کارکنان در مورد طرز برخورد با مشتریان و نحوه ارائه خدمت به آن ها.
    • جستجو و تحقیق در مورد خدمات رفاهی بیشتر به مشتری و فراهم آوردن آن ها جهت متمایز شدن از سایر رقبا.
    • مشخص کردن مشتریان وفادار و همیشگی و اعطای خدمات و مزایای ویژه به آن ها.
    • کنترل و مقایسه قیمت ها با سایر رقبا و قیمت گذاری برحسب اینکه بتوان هم اعتماد مشتری به کیفیت را کسب نمود و هم خیلی متفاوت با بازار و سایر رقبا نبود همچنین ارائه تخفیفات در زمان های مناسب.
    • متنوع کردن بازارهای هدف برای برندهای مطرحی مثل هاکوپیان. هسته اصلی مشتریان فروشگاه هایی مثل هاکوپیان را مشتریانی با درآمد متوسط به بالا تشکیل می دهند و اکثر فروشگاه های آن در مناطق خاص قرار دارند که می توان با متنوع کردن بازار هدف و استفاده از بازارهای افرادی با درآمد پایین تر فروش بیشتری را کسب کرد. (می توان از یک نام تجاری دیگر استفاده کرد).
    • می توان با ایجاد تجربه خوب در ذهن مشتری از این واقعیت استفاده کرد که زمانی که ارتباط احساسی قوی با یک برند و محصولات یک سازمان برقرار شود، مشتریان در شرایط مختلف، دچار تردید نشده و همچنان به برند مورد نظر خود وفادار باقی خواهند ماند. زیرا برند از موقعیت مناسبی در اذهان مشتریان برخوردار است. اما مسئله مهم در زمان عدم ثبات شرایط اقتصادی، این است که ارتباطات تحت تاثیر قرار می گیرد. پس باید همواره به صورت پویا بازار هدف خود را تجزیه و تحلیل کنیم و تغییرات لازم را جهت حفظ ارتباطات مناسب تغییر دهیم.

۵-۶- پیشنهادات جهت تحقیقات آینده

    1. شناسایی عوامل موثر بر تجربه مشتری در خرده فروشی های غیر فروشگاهی
    1. بررسی راهکارهای ساخت برند در خرده فروشی های غیر فروشگاهی
    1. ارائه راهکارهای تعمیم خرده فروشی های فروشگاهی به غیر فروشگاهی و چگونگی جذب مشتری
    1. بررسی عوامل برون سازمانی در ساخت برند
    1. شناسایی عوامل درون و برون سازمانی برای قرار دادن برند در ذهن مشتری به عنوان اولویت برتر در یک صنعت خاص
    1. بررسی تاثیر محیط رقابتی بر تجربه مشتری و ساخت برند در صنایع پوشاک ایران
  1. بررسی روند ساخت برند در دوران رکود اقتصادی و یا اقتصاد ناپایدار
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-04-14] [ 05:50:00 ب.ظ ]




از بزهکار با عنوان میکروب تعبیر می کنند و می گویند همان طور که هر انسانی با خود میکروب هایی دارد و هر جا که بستر و زمینه مساعدی برای باروری آن میکروب موجود باشد، آن میکروب زنده شده و شخص را بیمار می کند، در جرم شناسی نیز همین گونه است، یعنی وقتی اجتماع وسوسه های ارتکاب جرم را در شخص به وجود آورد و اگر مکانیزم های دفاعی او در مقابل این وسوسه ها از بین برود، فرد مرتکب جرم می شود، پیشگامان این مکتب کتله و گری و سپس تارد می باشند. نخستین دانشمندی که به کمک اعداد همبستگی محیط جغرافیایی و جرم را نشان داده است فیزیک دان و منجم بلژیکی کتله بوده است او «قانون حرارتی بزهکاری» یا «دمای بزهکاری» را مطرح کرد. پس از او دانشمند فرانسوی به نام گری تحت تأثیر تحقیقات آماری کتله در فرانسه به بررسی رابطه گرما و سرما و محیط جغرافیایی پرداخت و گفت جنایات علیه اشخاص در نواحی جنوب و به هنگام فصول گرما بیش تر اتفاق می افتد و جرایم علیه اموال در نواحی شمال و به هنگام سرما زیادتر اتفاق می افتد. کتله و گری از پایه گذاران مکتب جغرافیایی شناخته می شوند.[۳۶]

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۲ ـ بوم شناسی یا کدشناسی
بررسی محیط جغرافیایی، دانش نوخاسته ای به نام اکولوژی یا بوم شناسی را متبادر به ذهن می سازد که موضوع این در علم (جغرافیا و اکولوژی) کاملاً از یکدیگر متمایز است: بوم شناسی انسانی نفوذ و تأثیر محیط طبیعی را در روابط انسانی با همنوعان خود مورد مطالعه قرار می دهد ولی جغرافیای انسانی تأثیر محیط طبیعی را بر روی انسانی که در آن محیط زیست می کند بررسی می نماید. تأثیر آب و هوا، فصول، شب و روز، جلگه، کوهستان، شهر، روستا و ترکم جمعیت در بروز جرم از مسائل اساسی بوم شناسی جنایی است. واژه اکولوژی ار ابداعات زیست شناس معروف آلمانی هاکل می باشد. ساموئل کینگ برگس، پارک و شاگرد او مک کنزی را از پیشتازان مطالعه بوم شناسی انسانی در امریکا می شناسند. به غیر از پیروان مکتب شیکاگو، جامعه شناسان نیز مانند زیست شناسان از اصول بوم شناسی استفاده می کنند. تأثیر محیط در جامعه پیوسته در حال تغییر است و این تغییرات بیش تر ناشی از پیشرفت های فنی و توسعه صنعتی است که امکانات نوینی به وجود می آورد و سطح زندگی را بالا می برد و تغییرات عمیقی در شرایط اقتصادی ایجاد می کند. اگ برن و نیم کف بوم شناسی انسانی را چنین تعریف می کنند: «بوم شناسی شاخه ای است از زیست شناسی که زندگی گیاهان و جانوران را در زمینه محیط نشو و نما یا «بوم» آن ها بررسی می کند. موضوع بوم شناسی محیط های گوناگون انسانی است و مقصود از محیط زندگی هم محیط طبیعی و هم محیط اجتماعی است. بوم شناسی انسانی روابط گروه ها را با محیط طبیعی خود (خاک، آب و هوا، خوراک و …) و نیز روابط گروه ها را با محیط اجتماعی خود (فرهنگ) جست و جو می کند با این وصف، آن چه مورد تأکید بوم شناسی انسانی است، مختصات جغرافیای اجتماعی و از آن جمله نوع خاک، چگونگی اقلیم و کمیت و کیفیت مواد معدنی و خوراکی است.
۳ ـ نظر فری درباره محیط طبیعی
از نظر انریکو فری عوامل تولید کننده جرم به سه دسته تقسیم می شوند: ۱ ـ عوامل انسانی یا فردی ۲ ـ عوامل فیزیکی (محیط طبیعی) ۳ ـ عوامل اجتماعی .
مراد فری از عوامل فیزیکی تمام عوامل مربوط به محیط طبیعی است که بنا بر آمار جنایی از عوامل بسیار مؤثر در بروز جرایم مختلف است که عبارتند از: آب و هوا، طبع خاک، شب و روز، فصول، حرارت سالیانه، شرایط جوی و محصول کشاورزی، طبقه بندی سه گانه فردی مورد انتقاد تارد قرار گرفت. او خاطر نشان کرد که عوامل فیزیک نباید عوامل جداگانه محسوب شوند زیرا این عوامل با عوامل انسان شناسی و عوامل اجتماعی یکی است پس بهتر که این عوامل را در جای تقسیمات صحیح خود قرار دهیم یعنی عوامل بیولوژیک و اجتماعی را جداگانه به عنوان دسته جدیدی محسوب ندانیم. فری در اهمیت تشریح قانون اشباع جنایی درباره محیط طبیعی اضافه می کند: «آمارهای جنایی نشان می دهد که تغییرات محیط همیشه متضمن تغییرات نسبی ارتکاب جرم بوده است. مثلاً در فرانسه ارقام جنایات علیه اشخاص در طی شصت دو سال خیلی کم تغییر کرد این نظر درباره انگلستان و بلژیک نیز صادق است زیرا از یک طرف اوضاع محیط ثابت مانده و از سوی دیگر استعدادهای افراد و شهوات انسانی کمتر تغییر پذیر است مگر این که آثار جوی یا اجتماعی فوق العاده ای پیش آید مانند: قحطی، سیل، طوفان، زمین لرزه یا انقلاب خونین.»
۴ ـ نظر ساترلند درباره محیط طبیعی
ساترلند مانند سایر جرم شناسان امریکایی، قبل از هر چیز به شرایط اجتماعی بزهکاری توجه دارد و بزه را یک پدیده اجتماعی می شناسد. در تحقیقات جرم شناسی به عوامل قومی، مهاجرت، ناسازگاری بعضی از گروه ها، عدم رشد، خرده فرهنگ توجه دارد وی را از زمره دانشمندانی باید شمرد که جنایت را مسئله ای ناشی از تعارض فرهنگی می شناسد و نظریه معاشرت ترجیحی از اوست. ساترلند در کنار محیط طبیعی، به نقش مسلم محیط انتفاعی بازرگانی و صنعتی و مالی پرداخته و نحوه تأثیر آن ها را در پدید آوردن و توسعه تبهکاران بررسی نموده است و نقش محیط طبیعی را ضعیف و بی اثر می شمارد. عقیده ساترلند بر این است که «از مدت ها پیش کوشیدند تا اثر عوامل طبیعی را در رفتار جنایی کشف نمایند و بین طبیعت و جرم رابطه علیت بیایند. مثلاً ثابت نمایند که جرایم علیه مالکیت در زمستان و جرایم علیه اشخاص در تابستان بیش تر از سایر فصول است، لکن درباره نتایجی که به دست آمده است باید گفت که در پاره ای موارد شرایط و اوضاع طبیعی رابطه بسیار ناچیزی با تبهکاری دارند و حتی در پاره ای موارد این رابطه ناچیز وجود ندارد. به طور کلی نظریه محققانی که رابطه جرم و عوامل طبیعی را پذیرفته اند متضمن مستثنیات فراوانی است مانند این که نوزادکشی در زمستان بیش تر از سایر فصول است و حال آن که آدم کشی در تابستان بیش تر رخ می دهد. در ثانی شرایط و اوضاع طبیعی، محیطی را که انسان ها در آن به سر می برند مقید می سازد و در نتیجه می تواند مشکلاتی در تماس های بین اشخاص به وجود آورد یا بعضی از آن ها را تسهیل نماید. در صورت نخست، عوامل طبیعی، موقعیت هایی برای ارتکاب جرم پدید می آورد. به این ترتیب قسمت اعظم جرایم علیه اشخاص در تابستان محتملاً ناشی از کثرت تماس های انسانی در این فصل است. اشمید گزارش داد که نرخ آدمکشی در شهر ستل در زمستان به حداکثر می رسد و توضیح داد که این امر ناشی از هجوم کارگران فصلی در پایان پاییز است. وی ثابت نکرده است که تغییرات حاصله در شرایط جغرافیایی انعکاسی در وضع رفتار و تأثیری در ارزش هایی که تبهکاری را تسهیل می کند داشته باشد.» به هر حال هر چند رابطه قطعی و جزمی بین عوامل طبیعی و وقوع بزه نمی توان یافت لکن عوامل طبیعی به تنهایی مؤثر در بروز بزه نیست بلکه با ترکیب عوامل اجتماعی و خصوصیات جسمانی و روانی افراد ممکن است نقش مثبت یا منفی داشته باشد.
۵) نظر استاد استفانی در مورد محیط طبیعی
استفانی استاد دانشگاه حقوق، اقتصاد و علوم اجتماعی پاریس در کتابی تحت عنوان «حقوق جزای عمومی و جرم شناسی» که با همکاری لواسور استاد همان دانشگاه تألیف کرده اند عوامل جرم زا را به دو دسته درونی و بیرونی تقسیم کرده اند مراد استادان ارجمند از عوامل بیرونی جرم زا، همان محیط زیست و عوامل اجتماعی است و آن را به چهار گروه: محیط طبیعی، محیط اقتصادی، محیط خانوادگی و محیط اجتماعی تقسیم کرده اند که محیط طبیعی شامل عوامل زیر می باشد:
۱ ـ محیط جغرافیایی: نوع زندگی مردم کشورهای کوهستانی، جلگه ای، ساحلی، مرکزی، یکسان نیست و نوع جرایم آن ها با یکدیگر متفاوت است.
۲ ـ اقلیم و فصول: عرض جغرافیایی کشور، آب و هوا، رطوبت، برودت، گرما و طول شب و روز در نوع و تعداد بزه مؤثر است. عرض جغرافیایی کشور در فیزیولوژی ساکنان آن و در منش و اخلاق آنان مؤثر است. جنایات خونین در مناطق جنوبی فراوان بوده است. بلندی روزهای تابستان که مهد زندگی اجتماعی و موجب توسعه روابط مردم است به تنهایی برای افزایش بزهکاری کافی است.
۳ ـ جمعیت: تراکم جمعیت: تراکم جمعیت در بزه و طرز ارتکاب آن مؤثر است. این دو استاد به اتفاق همکار سوم خود ژامبو مرلن در کتاب دیگری که تحت عنوان «جرم شناسی و علم اداره زندان ها» تألیف کرده اند در مبحث محیط طبیعی ضمن ین که تأثیر شهرسازی را در واقع جرایم گوشزد می نمایند و نقش مسکن و محیطی که افراد در آن زندگی می کنند و یا اوقات فراغت خود را می گذرانند از نظر دور نداشته اند و به بررسی همبستگی بین بزهکاری و نوع مسکن پرداخته اند و تصدیق دارند که هر چند بزهکاری بر حسب انواع مسکن تغییر می کند. ولی انتخاب مسکن بستگی به وضع اقتصادی اشخاص ذی نفع و بحران های مربوط به مسکن دارد انواع مسکن از جمله محله های فقیرنشین (زاغه نشینی و حلبی آباد) هتل مبله، خانه شخصی، آپارتمان، خانه های اجاره ای و ..و تأثیرش را در بزهکاری بررسی نموده اند.[۳۷]
ب) مفهوم محیط اجتماعی:
محیط اجتماعی از گذرگاه عینی، در بادی امر ممکن است بر حسب درجات عظمت، به «محیط های بزرگ» و «محیط های کوچک» تقسیم شود و سپس برحسب عمق به محیط های بوم شناسی، فرهنگی و اقتصادی تقسیم شده و مورد توجه قرار گیرد.
عظمت امری است نسبی و ضابطه دقیق برای تعریف و توصیف آن در دست نیست بنابراین بزرگی و کوچکی نمی تواند ملک اعتبار برای تقسیم بندی محیط اجتماعی محسوب شود و به همین مناسبت این تقسیم کاربرد چندانی ندارد. در این دورنما، اگر یک واحد اجتماعی مانند شهر را محیط بزرگ تلقی کنیم، هر چند نسبت به روستا یت بخش و یا یک محله از همان شهر محیط بزرگی محسوب می شود ولی همین شهر نسبت به واحد اجتماعی هم نام خود یعنی شهر وسیع تر و پر جمعیت تر یا واحد جغرافیایی و سیاسی استان یا کشور، محیط کوچک به شمار می رود. مشکل دیگر این تقسیم، نارسایی آن است و نمی تواند شامل تمام عوامل محیط اجتماعی گردد و یا این عوامل را به نحوی علمی طبقه بندی نماید ناگزیر هر یک از عوامل اجتماعی باید تحت عنوان مستقل و مجزا بررسی شود بدون این که بتوان جنبه ترکیبی و دورنمای کامل اجتماعی از این رهگذر به دست آورد. این تقسیم بندی فقط در جامعه شناسی جنایی تطبیقی، برای واحدهای اجتماعی هم نام و بر اساس اختلاف کمی و آن هم به صورت انتزاعی و پراکنده ممکن است به کار رود. روش دیگری برای تجزیه و تحلیل و توصیف محیط اجتماعی در جامعه شناسی جنایی متداول است بدین نحو که محیط اجتماعی را از یک سو به محیط کلی و از سوی دیگر به محیط شخصی تقسیم می نمایند.
الف) محیط کلی: یا محیط عمومی شامل تمام اوضاع و احوال و مقتضیات عمومی محیط یک جامعه است که بر روی تمام افراد آن جامعه اثرات مشترکی دارد.
ب) محیط شخصی: محیط شخصی بر عکس محیط کلی فقط شامل اطرافیان فرد می شود این محیط فردی را که در بر گرفته تحت تأثیر خود قرار می دهد و در او اثر خاصی می بخشد و معمولاً این اثرات قاطع می باشد. محیط شخصی با توجه به میزان تأثیر و دخالت اراده فرد در انتخاب و قبول آن به محیط های اجتناب ناپذیر (اصلی)، محیط مسکن، محیط انتخابی (شامل محیط شغلی، تفریحی و …)، محیط اتفاقی (مثل محیط تحصیلی و آموزشی) و محیط تحمیلی (مثل زندان) تقسیم بندی می گردد. صرف نظر از انواع تقسیم بندی های عوامل خطرساز اعتیاد نظر به این که موضوع پایان نامه محدود به شهرستان کلاله می باشد لذا در این پایان نامه عواملی که بیش ترین تأثیر را در مورد اعتیاد افراد این شهرستان به جا می گذارند بررسی می شوند.
گفتار دوم: اقسام محیط اجتماعی
درباره محیط اجتماعی باید بین «محیط اجتماعی عمومی» که از تمام شرایط عمومی جامعه تشکیل شده و نتایج مشترکی برای تمام شهروندان یک کشور به بار می آورد (وضع سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی) و «محیط شخصی» که به عکس به اطرافیان بلافاصله افراد مربوط می شود، تفکیک قائل شد در این جا محیط اجتماعی عمومی مطرح نمی شود که خود موضوع بحث مطالعات جرم شناسی کلان است.[۳۸]بلکه به محیط شخصی می پردازیم این محیط فردی را که در برگرفته تحت تأثیر خود قرار می دهد و در او اثر خاصی می بخشد و معمولاً این اثرات قاطع است. لذا تقسیم بندی حاضر ما همان محیط اجتماعی عمومی (کلی) در مقابل محیط اجتماعی شخصی است که به لحاظ تورم محیط های مؤثر اجتماعی بر احوال افراد در این مجال صرفاً به تعدادی از عوامل محیطی شخصی اشاره می گردد. این محیط را به فراخور تأثیر و دخالت مثبت اراده فرد در انتخاب و قبول آن به «محیط انتخابی یا مورد قبول» که در مقابل آن «محیط تحمیلی» قرار دارد تقسیم می نمایند و چنان چه اراده هیچ گونه نقشی، چه مستقیم یا غیر مستقیم، مثبت یا منفی در انتخاب محیط نداشته باشد به این محیط، «محیط تحمیلی یا اجتناب ناپذیر» اطلاق می گردد و اگر محیط این چنین عام و اجتناب ناپذیر نباشد آن «محیط اتفاقی» است.[۳۹] این تقسیم بندی را دوگرف برای بررسی تأثیر عوامل محیط شخصی یا «مرکز رشد» بر شکل گیری شخصیت بزهکار قائل شده است.
الف) محیط اجتناب ناپذیر (محیط اصلی یا حتمی): محیطی است که در آن فرد نمی تواند زندگی نکند[۴۰] در واقع همان محیط خانوادگی است که فرد در آن جا چشم به دنیا گشوده و رشد خود را آغاز می کند. هر چند خانواده در قانون مدنی و دیگر قوانین ایران تعریف نشده است ولی در معنی عام و خاص با توجه به مقررات مختلف می توان برای آن در نظر گرفت خانواده به معنی عام عبارت از گروهی است مرکب از شخص و خویشان نسبی و همسر او گروهی که از یکدیگر ارث می برند مواد ۸۶۲ و ۱۰۳۲ قانون مدنی ناظر به این معنی است. خانواده به معنی خاص یا خانواده هسته ای عبارت از زن و شوهر و فرزندان تحت سرپرستی آن هاست که معمولاً با هم زندگی می کنند و تحت ریاست شوهر و پدر می باشند به هر تقدیر خانواده قدیمی ترین و مهم ترین گروه اجتماعی است.[۴۱]
آرامش و امنیت، مهر و محبت در محیط خانواده از عوامل بسیار مهم در رشد جسمی و روانی اطفال و نوجوانان است و آن را می توان ویتامین روانی کودک نامید. طفلی که از محبت خانوادگی محروم است خود را از خانواده و اجتماع طرد شده و منزوی تلقی کرده و همواره درصدد انتقام جویی است و پس از ارتکاب اعمال خلاف قوانین احساس شعف می یابد. اطفال در صورت کمبود محبت و محرومیت از عواطف انسانی، عصیان گر و پرخاشگر شده به طرف ارتکاب جرائم سوق داده می شوند.[۴۲] همان طور که از آمار جرایم اطفال در کشورهای مختلف بر می آید، اکثر مجرمین صغیر منتسب به خانواده هایی هستند که سطح زندگی و فرهنگ بالایی ندارند. دکتر «منو» روانشناس اطفال در کتاب خود به نام (تأثیر اختلافات خانوادگی در اختلالات روانی) می نویسد: تقریباً ۴۵ درصد بزهکاران جوان در خانواده هایی بزرگ شده اند که غالباً میان اعضای آن نفاق و کدورت وجود داشته و یا این که بین والدین جدایی افتاده است.
۱ ـ رابطه طفل با مادر: ماه های اولیه زندگی که شخصیت طفل هنوز شکل نگرفته اثر تغذیه و تماس و آغوش مادر و یا آغوش کسی که نقش مادر را ایفاء می نماید تأثیر مهمی در رشد جسمی و روانی طفل دارد. تنبیه یا نوازش زیاده از حد مادر در سال های اولیه زندگی کودک، گاهی منجر به نارضایتی و رفتار منفی او شده و ممکن است از خوردن شیر مادر خودداری نماید و یا حالت بهت زده پیدا کند که بعداً رفع حالات مذکور بسیار دشوار است. اطفالی که از مراقبت و نوازش مادر محروم و در پرورشگاه ها نگه داری می شوند به سبب محرومیت از نوازش و محبت تکامل شخصیت آنان دچار اختلال می گردد. عده ای از متخصصین معتقدند که محرومیت کودک از عواطف مادری در چند ماهه اول زندگی، یکی از علل ابتلا به اسکیزوفرنی (جنون جوانی) در دوره بلوغ است. همچنین روانپزشکان عقیده دارند جهت پیشگیری از تولد اطفال آنورمال می بایست به نکاتی توجه کرد از جمله این که از مصرف برخی داروها و قرص ها در زمان حاملگی خودداری نمود چرا که برای جنین مضر بوده و اختلالات روانی در وی فراهم می آورد. ثانیاً مادران باید به هنگام بارداری از انجام کارهای سخت و نامتناسب خودداری کنند تا کودک از جهت فکری و جسمی سالم متولد شود. ثالثاً خانم های حامله باید از استعمال سیگار، مواد مخدر و مشروبات الکلی خودداری نمایند چرا که موجبات معلولیت جسمی یا روانی نوزادشان را فراهم می کند.[۴۳] همه جا مادر معمولاً مهم ترین فرد در نخستین دوره زندگی کودک است لذا ماهیت روابطی که میان مادر و کودک برقرار می شود تحت تأثیر شکل و نظم و ترتیب تماس آن ها قرار می گیرد.[۴۴] حتی طرز شیر دادن کودک نیز در تشکیل شخصیت نقش مهمی ایفا می کند از شیر گرفتن طفل اگر ناگهانی و خشن انجام گیرد و توأم با طرد باشد رشد عاطفی طفل را دچار وقفه می نماید. کودک از ۸ ماهگی روابط اجتماعی را با امر و نهی مادر به او می آموزد مادرانی که در خارج از منزل کار می کنند و به علت اشتغال به کار و خستگی جسمی روانی، حوصله رسیدگی به امور تربیتی طفل را ندارند، طفل در موقع مراجعت از مدرسه بدون مراقب و دلسوز بوده و خودسر بار آمده و به دست سرنوشت رها می شود. اطفالی در غیاب مادر به افراد مختلف (مستخدم، همسایه و غیره) سپرده می شوند به اختلال عاطفی دچار شده و به آسانی تحت تأثیر تلقین دیگران قرار می گیرند.
۲ ـ رابطه با پدر: دومین شخصیتی که در تکوین شخصیت کودک نقش مهمی را ایفا می کند پدر می باشد که با آمریت خود طفل را برای اطاعت از مقررات و قوانین اجتماعی آماده می سازد. حضور پدر در خانواده اثرات غیر قابل انکار در روحیه طفل باقی می گذارد که عواقب آن در دوره بزرگسالی و بلوغ آشکار می گردد.۳ هر چند زیاده روی پدر در تنبیه بدنی بچه را پرخاشگر می کند. لکن مقنن در ماده ۵۹ قانون مجازات اسلامی اقداماتی که توسط والدین به منظور تأدیب یا حفاظت صغار انجام شود مشروط به این که اقدامات مذکور در حد متعارف، تأدیب و محافظت باشد را جرم نیز ندانسته و حتی فراتر از این موضوع مقنن در تبصره ۲ ماده ۴۹ قانون مجازات اسلامی در باب حدود مسئولیت جزایی اعلام می نماید: «هرگاه برای تربیت اطفال بزهکار تنبیه بدنی آنان ضرورت پیدا کند تنبیه بایستی به میزان و مصلحت باشد» صرف نظر از این موضوع مقنن واژه تنبیه و مصادیق آن را احصا ننموده است لکن به نظر نگارنده مجوز قانونی برا ی تنبیه کودک از سوی پدر یا مادر تا اندازه ای است که باعث تغییر رنگ پوست نگردد در غیر این صورت موضوع مشتمل بر ماده ۴۸۴ قانون مجازات اسلامی (دیه جنایتی که باعث تغییر رنگ پوست یا تورم می شود) خواهد بود. از دیگر سو افراط پدر در محبت، اثر روانی آمریت را از بین می برد طفل نازپرورده زودرنج، ترسو و خودخواه بار آمده و بعد از بلوغ نیز تصور می کند که در اجتماع نیز انجام هر امری برای او مجاز است و طاقت انتقاد را نداشته و به قوانین و مقررات وقعی نمی گذارد.[۴۵] ارسطاطالیس می گوید: «مردم بیش تر در بند ضروریات اند تا استدلال، و ترس از تنبیه بیش تر از جاذبه خیر محرک آن ها می تواند باشد.»[۴۶] به نظر نگارنده جهت حصول به فرایند مطلوب در تربیت طفل در کانون خانواده می توان از همان قاعده فقهی «الجمع مهما امکن اولی من الطرح». استفاده نموده نظیر آن چه سعدی شاعر پر آوازه در گلستان خود می سراید: «درشتی و نرمی به هم در به است چو رگ زن که جراح و مرهم نه است»
۳ ـ خانواده آشفته: این خانواده با کشمکش ها و اختلالات رفتاری نظیر غیر منطقی بودن، دعوا، تعرض و … مشخص می شود و اعضای آن دارای شخصیت های مخرب و غیر عادی هستند که فضای خانه را به اضطراب و تنش می کشانند. یادگیری خشونت در خلال خشونت های داخل خانواده نفوذ مستقیم بر شخصیت کودک بزهکار دارد.[۴۷]هر چند والدین در چنین خانواده هایی حضور فیزیکی دارند، اما فضای حاکم بر خانواده توأم با طرد فرزندان، عدم محبت و بی توجهی به مسائل آن ها می باشد کودک یا نوجوان این خانواده به دلیل کمبود محبت و تربیت ناصحیح در مواجهه با یک محبت کاذب اقدام به فرار می کند. والدین چنین خانواده هایی در کانون ارتباطات خانوادگی حضور فعال ندارند فرزندان به حال خود رها شده اند و روابط آن ها فاقد هر نوع نظارت صحیح می باشد. در این خانواده کارکرد تربیتی و کنترل غیر رسمی خانواده تضعیف شده، آرزوهای بی حد و غیر عادی شدت یافته و زمینه هنجارشکنی فرزندان فراهم است. این نوع خانواده فاقد سرمایه اجتماعی است و نمی تواند به عنوان یک منبع کنترل، مانع رفتارهای تند جوانان از جمله فرار آنان از خانه شود.
یک زن ایرانی به خاطر سابقه بد ذهنی خود از فرار از منزل و آثار سوء آن می گفت بیست سال مثل سگ نگهبان در خانه خوابیدم تا بچه هایم آن چه را من تجربه کردم، تجربه نکنند.[۴۸] پدیده هایی مثل مشاجره و اختلافات پدر و مادر، عدم توافق اخلاقی آنان و غافل بودن آن ها از تأثیر منازعات در رفتار و حالات کودکان عموماً سبب کشمکش های درونی، تشویش و ترس، درون گرایی افراطی و پدیده های مشابه دیگری می شود که در نتیجه رفتار سالمی در کودک ایجاد نمی کند آن چه که خشونت های خانوادگی نامیده می شود صورت بسیار متنوع دارد و از درگیری های لفظی میان اعضا تا کشتن والدین توسط فرزندان می تواند مطرح باشد.[۴۹] اثرات روانی محیط متشنج خانوادگی در دوران اولیه طفولیت و دوران بلوغ با انواع اختلالات و بیماری های روانی ظاهر می گردد. نفاق، ناسازگاری و مشاجره دائمی پدر و مادر، آثار شومی در روان طفل باقی می گذارد طفل به علت عدم آرامش روانی، به تحصیل و کار خود بی علاقه شده دائماً مضطرب است و ثبات ندارد آثار این ناراحتی ها بعداً در سنین بلوغ و بزرگسالی به صورت عصیان، پرخاشگری و سرکشی از مقررات و قوانین اجتماعی و یا بی تفاوتی و انزوا و گوشه نشینی ظاهر و منجر به ارتکاب جرایم مختلف می گردد.[۵۰] وقتی محیط خانواده برای زندگی مناسب نباشد فرزندان سعی می کنند بیش ترین اوقات خود را در خارج از خانواده بگذرانند و این کار ارتباط آن ها را با دیگرانی که چون شکارچیان ماهری به دنبال شکار می گردند زیاد می کند و آن ها پس از شناخت مشکل شخص در نقش انسانی دلسوز و با توجه به مشکلات دیگران ظاهر شده و برای فرار از این واقعیت تلخ او را به مصرف داروی مخدر دعوت می کنند و پس از چند بار مصرف معتادش می کنند ولی پس از معتاد کردن او، دیگر از دلسوزی آن ها خبری نیست هر قدر جدال های خانوادگی بیش تر باشد، احتمال کشش به طرف اعتیاد و سایر انحرافات اجتماعی بیش تر است.[۵۱]
۴ ـ طلاق و جدایی
در قانون مدنی ایران مقنن مواد ۱۱۳۳ الی ۱۱۵۷ را به مبحث طاق اختصاص داده است. آمارها نشان می دهد بسیاری از اطفال بزهکار کسانی هستند که پدر و مادرشان بر اثر طلاق از هم جدا شده اند؛ طلاق روابط نامشروع زن و شوهر را ترویج می کند، چه زن یا شوهری که با دیگری رابطه نامشروع دارد با ادامه و گسترش این رابطه امیدوار است که روزی بتواند از همسرش جدا شود و با عاشق یا معشوق خود خانواده دیگری تشکیل دهد.[۵۲] در خانواده از هم گسیخته به دلیل از دست دادن پدر یا مادر خانواده بر اثر مرگ، طلاق یا جدایی، در اکثر موارد برای تربیت فرزندان و سازگاری اجتماعی آن ها دچار مشکل می باشد. در چنین خانواده ای خود با احساس ناکامی و محرومیت، کمبود محبت و خلاء عاطفی مواجه است. در صورتی که فردی جانشین والدین خانواده می شود، احتمال اختلال در هویت خانوادگی و عدم پذیرش او از سوی فرزندان و ناسازگاری با وی و فرزندان ناتنی وجود دارد. همین امر می تواند زمینه اختلالات رفتاری مانند فرار از خانه را فراهم کند. طلاق و جدایی بین پدر و مادر سبب اضطراب و نگرانی و تشویش خاطر فرزندان آن ها می گردد و در موقع جدایی پدر و مادر نمی توان دقیقاً تعین کرد که طفل به کدامیک از آنان بیش تر انس و علاقه دارد در اثر محرومیت از دیدار پدر و مادر، اطفال احساس فقدان رنج آوری می کنند که واکنش ناراحتی های روانی مذکور، بعداً با حالت های عصبی، بد اخلاقی، تمرد از اوامر پدر، مادر و دیگران و بالاخره ناسازگاری و عدم انطباق اجتماعی بروز می کند. فوت پدر یا مادر در تعادل روانی طفل مؤثر است. طفل یتیمی که باید در خانواده پدر دوم (نا پدری) و یا نا مادری و در محیطی غیر از محیط خانوادگی خود به سر برد غمگین و پریشان بود و دائماً مضطرب و بی ثبات است. بیماری های مزمن و طولانی پدر یا مادر، در روان فرزندان مؤثر و خاطرات تلخ به جا می گذارد از هم گسیختگی خانواده در دختران غالباً منجر به فرار از منزل و دلگرمی می گردد و پسران با قبول عضویت در باندها به ارتکاب جرایم مختلف کشانده می شوند. لذا از مدت ها قبل نیز ثابت شده است که همبستگی با معنی بین طلاق و تبهکاری وجود دارد مشروط بر این که به تعداد مطلق طلاق ها تکیه نشود بلکه نسبت طلاق ها به ازدواج های نوین در نظر گرفته شود. و بالاخره این که طلاق عاملی ۷۰% از آسیب های اجتماعی کلان شهر تهران است.
۵ ـ نحوه رفتار والدین و روابط عاطفی و تربیتی والدین
بسیاری از والدین آگاهانه یا ناآگاهانه با تبعیض بین فرزندان موجب اختلاف بین آن ها و دلسردی از زندگی می شوند. تبعیض در مواجهه با خطاها و اشتباهات فرزندان دختر و پسر و عدم اتخاذ رویه منطقی برای برخورد با خطاهای فرزندان و تنبیه تبعیض آمیز بر اساس برتری پسر بر دختر یا بالعکس موجب سلب اعتماد به نفس و بدبینی فرزندان نسبت به والدین می شود. تبعیض در خانه با روحیه حساس و عزت نفس دختران منافات دارد و لطمات جبران ناپذیری را بر روح و روان آنان وارد می کند عمل تبعیض با ایجاد بحران های روحی و سرخوردگی، آنان را به سوی عکس العمل های منفی نظیر فرار از خانه سوق می دهد. این چنین رفتارهای موجب بزهکاری می شود که متأسفانه هم بسیار خطرناک است و هم هشداری است برای والدین، تا در تغییر روش های تربیتی خود بکوشند. اعتیاد پدر یا مادر یا هر دو به مواد مخدر و الکل، منازعات و مشاجراتی که ناشی از اعتیاد بروز می کند و همچنین وضع غم انگیز و محیط اسفناک خانواده ها قمار باز، اثرات وخیم در روحیه طفل باقی می گذارد. سابقه کیفری و محکومیت والدین به علت ارتکاب جرائم مختلف و دیدن صحنه های تأثر برانگیز دستگیری پدر یا مادر و جلسات محاکمات و بالاخره ملاقات پشت میله های زندان، سبب اختلال عاطفی و روانی اطفال گشته و آنان را منحرف و به سوی ارتکاب جرائم سوق می دهد.[۵۳] از موارد دیگر رفتار والدین آزادی مطلق (فرزند سالاری) می باشد توجه بیش از حد و در اختیار گذاشتن بیش از حد امکانات یا اجابت فوری درخواست ها هم می تواند زمینه مسائل و مشکلات را برای فرزندان ایجاد نماید. نازپروری باعث کاهش دامنه استقامت و آستانه تحمل وی در برابر والدین و مسائل خانه گردیده و نهایتاً می تواند زمینه فرار از خانه و ارتکاب جرم را فراهم نماید. فرد کوچک ترین انتقاد یا منعی را تحمل نمی کند و از خانواده فرار نموده[۵۴] و زمینه مشکلات بعدی ایجاد می شود.
در واقع زیاده روی در محبت و سهل انگاری در امر و نهی از نیک و بد و اغماض بی مورد و عدم تنبیه در موقع لزوم، طفل را خودخواه و پر رو کرده و در مواقع ضرورت رعایت نظم و انظباط، بی اعتنایی به مقررات و آداب و رسوم نشان می دهد و حاضر به قبول مسئولیت نبوده و می خواهد همه در اطاعت و خدمت او باشند و چون توقعات بی حدش برآورده نمی شود از محیط منزجر گشته و لطمات روانی که ناشی از ناکامی خواسته های او می باشد به تکوین شخصیت لطمه می زند.[۵۵]
از طرفی محدویت مطلق فرزندان از علل دیگری بزهکاری است در این نوع شیوه تربیتی، فرزندان از آزادی و اختیار لازم، متناسب با سن و شرایط خود محرومند آنان باید نظر والدین را بدون آگاهی از علت آن انجام دهند و حق اظهار نظر، دخالت یا تصمیم گیری را ندارند. مخصوصاً در ازدواج نمی توانند درباره زندگی آینده خویش تصمیم بگیرند و باید تن به ازدواج های اجباری دهند در این خانواده ها به خواسته های مادی و معنوی فرزندان توجهی نمی شود. لذا توانایی و مقاومت آن ها در هم می شکند فرزندان نسبت به خانواده خود احساس نارضایتی، تحقیر و سرخوردگی می کنند زیرا هم نوایی با هنجارها و درخواست های خانواده، برای آن ها سنگین بوده و موجب ایجاد تنفر از خانواده می شود لذا از هر فرصتی برای عدم پیروی از ناهنجاری های خانواده بهره می برند و درصدد رهایی از این محدودیت ها می باشند.[۵۶] اطفال مطرود و محروم از مهر و محبت والدین، ترسو، حسود، کینه توز و منزوی بوده و حالت هیجانی و اضطراب داشته، بی عاطفه، بی تفاوت، ناراضی، بی رحم و مسامحه کار می شوند و رفتار ضد اجتماعی آنان با دروغگویی، سرقت و بی نظمی و بی انضباطی ظاهر می گردد. این اطفال حس اعتماد به نفس در آنان تضعیف گشته و برای جبران کمبود محبت، از خانه فرار و به دیگران پناه می برند.
۶ ـ ترتیب و تجانس فرزندان در خانواده
در مورد طفل منحصر به فرد، معمولاً چنین کودکی، بسیار خودخواه، خود محور و لجوج می گردد زیرا او برای خود هم بازی نمی یابد برادر و خواهری برای گفت و شنود ندارد، به زندگی اجتماعی با افراد هم طبقه و هم سطوح عادت نکرده است. مادر چون می ترسد که تنها فرزند خود را از دست بدهد، از این رو دائماً او را تحت مراقبت قرار می دهد چنین فرزندی طاقت شنیدن انتقاد را ندارد و در کشاکش زندگی تاب مقاومت و قدرت مبارزه ندارد. از کوچک ترین امری که خلاف میلش اتفاق افتد، بی نهایت دچار زحمت می شود و حتی گاهی دست به خودکشی می زند. زیرا در زندگی خود طرز مواجه شدن با سختی ها و ناملایمات را فرا نگرفته است. بیم از شکست احتمال، ترس از رسوایی و بی لیاقتی او را گوشه گیر، انزوا طلب و درون گرا می سازد. کودک نازپروده یا «عزیز پدر و مادر» «عزیز دردانه» یا «یکی یکدانه» چون در محیط محدود غیر عادی و غیر متجانس بزرگ شده، یاد نگرفته است که زندگی یعنی مجاهدت و تلاش در سایه کوشش و گاهی با مبارزه صحیح باید خواسته های خود را به دست آورد.
در مورد فرزند ارشد خانواده، وضع مشابه با طفل منحصر به فرد دارد اما با تولد دومین فرزند حالت او دگرگون می شود. اگر فاصله تولد دو طفل بیش تر باشد کودک ارشد از نوزاد حمایت می نماید و نوزاد را برای خود رقیب تصور نخواهد کرد. در صورت توجه خاص والدین به فرزند ارشد، ممکن است طفل دوم احساس حقارت نماید. متأسفانه بسیاری از والدین ذهن طفل اول خود را برای ورود نوزاد جدید آماده نمی کنند. ناگهان فرزند اول می بیند موجودی جدید و ناتوان در خانواده او پیدا شده که همه مهر و محبت و نوازش مادر را به خود اختصاص داده است. فرزند ارشد در این هنگام برای به دست آوردن مقام از دست رفته تا به نیرنگ یا بد رفتاری و شرارت متوسل می گردد ولی اگر والدین روشی صحیح در برابر فرزند ارشد خود اتخاذ کنند، می توانند حس همکاری و روحیه اجتماعی در او ایجاد نمایند.[۵۷] از طرفی کوچک ترین فرزند خانواده به علت حمایت فوق العاده، فردی لوس و ننر بار می آید و اغلب در تربیت او دلسوزی های نا به جا راه می یابد.[۵۸] در خانواده های تک دختر، این گونه دختران پسر صفت و یا نازپرورده پروش می یابند و در حالت تک پسری، این فرزند، ممکن است در اثر معاشرت با چندین خواهر، حرکات زنانه داشته و یا در خصوصیات مردانه خود مبالغه نماید.[۵۹]
ب) محیط مسکن:
محیط مسکن که محل سکونت و یا به اصطلاح خانه است جزو محیط اجتناب ناپذیر به شمار می رود زیرا هر فردی فعالیت های زیستی اولیه خود را از محیط خانه یا محل سکونت آغاز و موجودیت خود را واقعیت می بخشد وضع مسکن در هر جامعه نمودار سطح زندگی اجتماعی و اقتصادی است افراد با انتخاب خانه و محل سکونت خویش موقعیت اجتماعی و کانون خانواده خود را تعیین می نمایند.
اگر کانون خانواده در منطقه ای قرار گرفته باشد که بروز بزهکاری در آن فراوان باشد احتمال برخورد افراد با نمونه های متعددی از بزهکاری بیش تر است تا این که خانواده در منطقه ای قرار گرفته باشد که وقوع جرم در آن منطقه به ندرت صورت می گیرد به عبارت دیگر احتمال برخورد با بزهکاری نسبت مستقیم با فراوانی آن دارد همچنین تعلق به یک طبقه پست اجتماعی و اقتصادی ممکن است انعکاس و اثر فوق العاده مهمی در افراد نسبت به پذیرش و یا خودداری از قبول ارزش های غالب جامعه داشته باشد.[۶۰]
در جوامع صنعتی محلات پر جمعیت فقیرنشین مرکز اصلی جرائم رسمی تلقی می شوند این کجروی ها چیزی جز تشویش دلهره ترس و بیم از آینده برای ساکنان این محلات به ارمغان نمی آورد در محلات کثیف جوامع شهری بزرگ اعتیاد به مواد مخدر به طور وحشتناکی رو به فزونی است یکی از دلایلی که وجود معتادان را در این محلات توجیه می کند آن است که به دست آوردن مواد مخدر بسیار آسان است نوجوانان و جوانان برای دست یافتن به حالت بی خبری و بی خیالی است که مواد مخدر استفاده می کنند اگر چه در گذشته که استعمال مواد مخدر در محلات کثیف عمومیت داشت افراد طبقه متوسط و حومه شهرنشنان به مواد مخدر به این دلیل که سلامت جوانانشان را تهدید می کند چندان تمایلی نشان نمی دادند معهذا مواد مخدر به جوانان آن ها نیز رخنه کرده است.[۶۱]
در واقع تأثیر محل سکونت در شکل دادن شخصیت جنایی نمی تواند جدای از تأثیر همسایگی باشد.
حال سؤالی که مطرح می شود این است که چگونه زمینه های بزهکاری در شکل گیری شخصیت نوجوانان بزهکار تأثیر می گذارد؟ ریموند فرگسن در کتاب جرم شناسی نظری خود به این سؤال این گونه پاسخ داده است. «نخست مشتمل بر خصوصیات محیط بینواترین طبقه رنجبر است. مشخصه این محیط طغیانی مخفی و مخالفتی مبهم علیه نظام حاکم بر جامعه است و فشار گروهی که در آن به سر می برند خیلی قوی تر است به قسمی که کودکان برخاسته از چنین محیطی به دشواری با محیط های دیگر سازگار می شوند و در آن ها به چشم بی اعتمادی و خصومت می نگرند و حتی نمی توانند ارزش ها را درک کنند افزون بر آن این محیط باندهای کودکان و نوجوانان را تغذیه می کند که این امر دومین حالت اساسی تأثیر همسایگی بر شکل گیری شخصیت بزهکاران است.
علاوه بر این موارد که در خصوص محل سکونت افراد گفته شد عوامل متعدد دیگری نیز می تواند موجب گرایش افراد به مصرف مواد مخدر شود از جمله فقدان ارزش های مذهبی و اخلاقی، شیوع خشونت و اعمال خلاف، وفور مشاغل کاذب، آشفتگی و ضعف همبستگی بین محل و حاشیه نشینی.[۶۲]
در محله هایی که نسبت جنایت کمتر است تجانس هنجاری و جمعیتی بیش تر به چشم می خورد و روابط متقابل بین ساکنان وجود دارد افراد این محله از خصیصه روابط خانوادگی مداوم برخوردار بوده و در سازمان های اجتماعی فعالیت های چشمگیری انجام می دهند.[۶۳]
به طور کلی محیط سکونت باید دارای شرایط مطلوب اجتماعی، بهداشتی، رفاهی و تفرحی باشد ایجاد مکان های بازی و تفریحی در محلات مختلف و امکانات ورزشی و تفریحات سالم برای نوجوانان و جوانان حداقل گامی مؤثر در پیشگیری از بروز اعتیاد در بین این قشر از جمعیت کشورمان می باشد.
ج: همسالان
گروه های همسالان یکی از گروه های دوستی کودکان و نوجوانان هم سن هستند که یکی از عوامل اجتماعی شدن افراد نیز می باشند در بعضی از فرهنگ ها به ویژه جوامع کوچک سنتی گروه های همسالان به عنوان طبقات سنی رسمیت یافته اند و هر نسلی دارای حقوق و مسئولیت های است که با پیرتر شدن اعضایش تغییر می کنند افرادی که در درون یک مجموعه سنتی خاصی قرار می گیرند معمولاً در سراسر زندگی شان ارتباطات نزدیک و دوستانه برقرار می کنند نظریه پردازان معتقدند که روابط همسالان دموکراتیک تر از روابط میان کودک و پدر و مادرش است. واژه همسال به معنای برابر است و روابط همسالان بر پایه رضایت متقابل استوار است و نه بر پایه وابستگی که ذاتی موقعیت خانوادگی است ناچار باید میزان زیادی بده و بستان وجود داشته باشد. پیاژه از جمله نظریه پردازانی است که تأکید می کند که والدین به واسطه قدرتشان قادرند به درجات متفاوت قواعد رفتار را به فرزندشان تحمیل کنند بر عکس در گروه های همسالان کودک زمینه کنش متقابل متفاوتی را کشف می کند که در آن می توان قواعدی رفتار را مورد آزمون و کاوش قرار داد روابط همسالان اغلب در سراسر زندگی شخصی اهمیت خود را حفظ می کنند گروه های غیر رسمی افرادی که در سنین مشابهی هستند در محل کار یا در حوزه های دیگر معمولاً در شکل دادن به نگرش ها و رفتار افراد اهمیت پایداری دارند.[۶۴] گروه همسالان به عنوان عامل اجتماعی ساختن کودک در دوران بلوغ به اوج اهمیت و تأثیر خود می رسد در این هنگام کسب محبوبیت و مورد پسند واقع شدن یکی از اهداف مهم نوجوانان می شود و پذیرش ارزش های گروه همسالان به طور وسیعی به پذیرش فرد در آن گروه کمک می کند. از آن جا که بخش عمده ای از اوقات جوانان و نوجوانان در میان گروه های هم سن و سال صرف می شود این نوجوانان در بین خود اصطلاحات و تعبیرات و ارزش هایی متفاوت با آن چه در جامعه بزرگسالان معمول است مورد استفاده قرار می دهند محبوب ترین نوجوانان معمولاً دانش آموزان پر کار و ساعی نیستند بر عکس نوجوانانی که اصطلاحات و الفاظ مورد قبول گروه را به کار می برند لباس های خاص آن ها را می پوشند و ارزش های گروه های همسالان را بیان می کنند بیش ترین توجه همسالان را به خود جلب می کنند.
تأثیر دوستان و معاشرت نزدیک افراد به ویژه جوانان و همسالان به عنوان گروه های اجتماعی اولیه (به گفته کولی جامعه شناس آمریکایی) در تمام وجوه و جهات اخلاقی و رفتاری جوانان به ویژه در کشانیده شدن آنان به سوی اعتیاد نقش مهمی ایفاء می کند در این رابطه نقش باندهای قاچاق و اعتیاد از تعیین کنندگی بالایی برخوردار است.[۶۵] دوستی با معتادان و نزدیکی با آنان به طور قابل توجهی انسان را به دام اعتیاد و سقوط می اندازد برای این که اساساً معتادان دوست دارند که اطرافیان خود را دانسته یا ندانسته به این راه شوم بکشانند گاهی اوقات گروه های دوستان و نوجوانان دور هم جمع می شوند و به طور گروهی اعمال ضد اجتماعی از جمله استعمال مواد مخدر انجام می دهند مهم ترین علت که نوجوان و یا جوانی را به سمت این گروه ها و دوستان می کشاند دلایل عاطفی است زیرا قدرت و نیروی عاطفه گروه همیشه در سطحی بالا قرار دارد. یکی از بهترین عوامل در پیش بینی این که یک نوجوان در آینده به چه ماده ای معتاد خواهد شد این است که بدانیم دوستان او (به ویژه بهترین و نزدیک ترین آن ها) چه نوع ماده اعتیاد آوری را مصرف می کنند وقتی نوجوانان مصرف برخی از مواد مخدر را تأیید نکنند همسالان آن ها نیز به مصرف چنین موادی کمتر گرایش نشان می دهند.[۶۶] از آن جا که ملاک قبول فرد توسط یک گروه و جمع پذیرفتن فرهنگ آن هاست و از سویی دیگر معتادان هم علاقه مندند مخدر را

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:50:00 ب.ظ ]




۲-۱۷-۲- دیدگاه اقتصادی مهاجرت
صاحب نظران حوزه اقتصادی، دیدگاه های متعددی در مورد مهاجرت ارائه نموده اند. با توجه به تعدد این دیدگاه ها، آنها را به سه گروه تقسیم نموده و سپس دیدگاه های برخی از صاحب نظران این حوزه را که بیشتر به علل مهاجرت نگریسته اند، مورد بررسی قرار می دهیم:
الف) دیدگاه اقتصادی کلاسیک: این دیدگاه در چارچوب اقتصاد آزاد شکل گرفته و مهاجرت را با اصل اقتصادی عرضه و تقاضا توضیح داده است. در دیدگاه کلاسیک، مهاجرت در اثر توزیع نابرابر سرمایه و نیروی کار و به تبع آن تفاوت در دستمزدها به وجود می آید. از نظر اقتصاد دانان کلاسیک، مهاجرت اعم از داخلی و بین المللی، مکانیزمی برای باز توزیع نیروی کار است. این نگرش با آرا و عقاید آدام اسمیت( ۱۷۷۸ ) و پیروانش شکل گرفت، که مهاجران کارگر را نیز تابع قانون عرضه و تقاضا می دانست و آن را نه تنها باعث رشد اقتصادی دو منطقه مبدأ و مقصد مهاجرت محسوب می داشت، بلکه آن را وسیله برای بهبود وضع کار و اشتغال به شمار می آورد (زنجانی، ۱۳۹۲: ۱۲۱-۱۲۰).

ب) دیدگاه اقتصادی نئو کلاسیک: این دیدگاه، در چارچوب دیدگاه های مارکسیستی، نابرابری ساختار اقتصادی را مبنای مهاجرت دانسته است.
بر اساس دیدگاه نئو کلاسیک، کشورهای صنعتی با بهره کشی از کشورهایی که در حاشیه این اقتصاد قرار دارند، مهاجرت را تبدیل به یکی از ابزارهای سلطه خود بر دیگران کرده اند. این دیدگاه، از طرف اقتصاددانانی چون ساستاد (۱۹۶۲)، هریس و تودارو (۱۹۷۶) مطرح شد. اقتصاد دانان نئوکلاسیک معتقدند که هر جا عرضه نیروی کار بیش از سرمایه باشد، دستمزدها رو به کاهش می گذارد و در نقاطی که انباشت سرمایه بیش از نیروی کار باشد دستمزدها سیر صعودی می یابد، این وضع، مهاجرت نیروی کار را از منطقه نخست به منطقه دوم بر می انگیزد و تعادلی بین دستمزدها و نیروی کار ایجاد می کند ( زنجانی ،۱۳۹۲: ۱۲۱ ). در این دیدگاه، مهاجرت در دو سطح “کلان” و “خرد” مورد بررسی قرار گرفته است:
– نظریه کلان اقتصاد نئوکلاسیک: طبق این نظریه، مهاجرت بین المللی همانند مهاجرت داخلی به وسیله اختلاف جغرافیایی عرضه و تقاضای کالا به وجود می آید. در کشورهای دارای نیروی عظیم کار در مقابل سرمایه کم، دستمزدها در بازار کم می باشد، در حالی که کشورهای دارای محدودیت نیروی کار نسبت به سرمایه، دستمزدهای بالاتری در بازار کار دارند. اختلاف دستمزد نیروی کار باعث می شود کارگران از کشورهای با دستمزد کم به کشورهای با دستمزد نسبتاً بالا، حرکت کنند. در نتیجه این حرکت، عرضه کارگران در کشورهای فقیر از نظر سرمایه کاهش می یابد و با کاهش عرضه، دستمزدها افزایش می یابد. مشابه جریان نیروی کار که از کشورهای دارای نیروی کار فراوان به سوی کشورهای که دارای کمبود نیروی کار اند، سرمایه نیز از کشورهای غنی به کشورهای فقیر جریان می یابد( مسی، ۱۳۶۴، به نقل از مقدس و شرفی، ۱۳۸۸: ۱۷۳). در اقتصاد کلان، رابطه بین مهاجرت و نوسانات اشتغال اهمیت شایانی دارد و مهاجرت به مثابه اهرم متعادل کننده توسعه اقتصادی ناحیه ای در نظر گرفته می شود. به لحاظ مدل اقتصاد کلان، بیلزبارو[۴۵] مهاجرت را نوعی “انتخاب فردی[۴۶]” تلقی می کند. وی معتقد است که افراد زمانی تصمیم به مهاجرت می گیرند که انتظارها جهت کسب منافع اقتصادی بر هزینه های آن پیشی گیرد. مطابق با این دستورالعمل مهاجرت ممکن است به عنوان ذهنیتی تلقی گردد که فرد در جهت کسب منافع بیشتر بدان می پردازد. لذا در این بینش ویژگی های فردی چون، سن، جنس، جنبه های مادی، سطح آموزش و نوع شغل، می توانند در ایجاد انگیزه برای مهاجرت مؤثر واقع شوند( بیلزبارو، ۱۹۹۶؛ به نقل از طاهرخانی، ۱۳۸۰: ۷۲).
– نظریه خرد اقتصاد نئوکلاسیک: مهاجرت در سطح خرد، بر پایه ی رویکرد هزینه ـ فایده مورد ارزیابی قرار گرفته است. در این رویکرد به نمای فردی تصمیم به مهاجرت توجه می کنند و مهاجرت کنشی در ارتباط با اختیار و اراده فرد در نظر گرفته می شود. در این طرح عاملان و کنشگران عاقل منفرداً تصمیم به مهاجرت می گیرند، زیرا محاسبه هزینه ـ فایده باعث می شود انتظار بازده خالص مثبتی را، معمولاً بازده پولی از مهاجرت داشته باشند(مقدس و شرفی، ۱۳۸۸: ۱۷۳).
در موضوع مربوط به مهاجرت و دیدگاه های اقتصادی خرد، نظریه سرمایه انسانی مورد تأکید قرار می گیرد. این نظریه تأکید می ورزد که مهاجرت فرایند محصول خواست بشر برای افزایش امکانات زندگی است. مهاجرت، نتیجه ارزیابی منطقی هزینه ـ فایده یک جابه جایی است. چنین چشم اندازی اثربخش ترین روش مطالعه مهاجرت های انسانی از منظر اقتصاد خرد است که نخستین بار شاستاد مطرح کرد و سپس شکل کلاسیک آن را تودارو ارائه کرد(سواین[۴۷] و گراسکی[۴۸]، ۲۰۰۶: ۱۵۲).
وایت[۴۹] (۱۹۸۰) در تحقیقات مربوط به مهاجرت، دوگانگی فلسفی بین رویکردهای خرد و کلان را چنین تشخیص داد: از منظر کلان، مهاجرت موضوعی صرفاً تجربی و قابل پیش بینی است و اساساً پاسخی است گسترده و از پیش مشخص به محرک کسب درآمد بیشتر در مکان های دیگر. کانون توجه پژوهشگران مهاجرت، پدیده ای جدید به نام حقوق مهاجرت است که به موجب آن نیروهای مستقیم و غیر مستقیم اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مؤثر بر تقاضای کار، روش های استخدام نیروی کار و خصوصیات بالقوه محل مبدأ و مقصد مهاجرت را بررسی می کنند(وایت، ۱۹۸۰: ۶).
ج) دیدگاه اقتصادی جدید: از آنجایی که تئوری نئوکلاسیک، در تبیین مهاجرت، کاستیهایی را به دنبال داشت، در پی آن، نظریه اقتصادی جدید مهاجرت مطرح شد. بر اساس این نظریه که مقیاسهای خرد را در نظر دارد، مهاجرت اقدامی است که از طرف افراد انجام می گیرد و به طور وسیعی در رابطه با عملکردی است که آنان در جامعه دارند و این امر نه تنها به منظور افزایش درآمد خانوارها و به حداکثر رساندن آنها انجام می گیرد، بلکه در جهت کاهش و به حداقل رساندن مخاطراتی( فقدان امنیت و بیمه داد و ستد، کاستی های بازار و نبود بیمه بیکاران و…) هم هست که بازار کار کشورهای مهاجر فرست با آنها مواجه اند(زنجانی، ۱۳۹۲: ۱۲۲). این دیدگاه را می توان با عنوان نظریه های اقتصادی- اجتماعی شناخت. در این نظریه، هر چند که در قالب نظریه های اقتصاد باز به پدیده مهاجرت پرداخته می شود، ولی بر اهمیت ابعاد اجتماعی مثل نقش خانواده تأکید می گردد. دیدگاه مهاجرتی اقتصاد جدید، بیشتر بر اثر گذاری مهاجرت های بین المللی بر توسعه اقتصادی، تأکید نموده است که نکات مهم آنها به شرح زیر بیان گردیده اند:
– مهاجرت حتی بدون در نظر گرفتن تفاوت دستمزدها در مبدأ و مقصد هم انجام می گیرد.
– روند مهاجرت های بین المللی از یک منطقه به منطقه ای دیگر، خود برانگیزنده مهاجرت های جدید بوده و به عنوان وسیله ای برای افزایش درآمدها و کاهش مخاطرات اقتصادی در سرزمینهای مهاجرفرست تلقی می شود.
– مادامی که بازار مطمئن و مناسبی برای اشتغال در کشورهای در حال توسعه وجود نداشته باشد، مهاجرت از آن کشورها به خارج ادامه می یابد.
– کشورهای مهاجرفرست نه تنها از طریق سیاستهای بازار کار بلکه به کمک بیمه های اقتصادی و امنیت بازار سرمایه نیز می توانند بر مهاجرت اثر بگذارند. این سیاست ها می تواند به تعدیل فقر و محرومیت نسبی خانوارها بینجامد و از آن طریق به افزایش تمایل افراد به مهاجرت منجر شود. اما تا زمانی که خانواده های محروم، سهم منصفانه ای از منافع درآمدی سایر خانوارها نداشته باشند، تمایل آنان به اعزام افرادی از خانوار خود به خارج از کشور، نه تنها کاهش نخواهد یافت بلکه رو به افزایش نیز خواهد گذاشت(زنجانی، ۱۳۹۲: ۱۲۴).
۲-۱۷-۲-۱- الگوی اقتصاد دو بخشی توسعه
نخستین و معروف ترین الگوی توسعه که مهاجرت نیروی کار را، جزو لاینفک جریان توسعه اقتصادی مورد توجه قرار داد، توسط آرتورلوئیس[۵۰] (۱۹۶۱) تعدیل و بسط داده شد. این الگو در اواخر دهه ۱۹۵۰ و اوایل دهه ۱۹۶۰ به عنوان نظریه عمومی پذیرفته و در مورد کشورهای جهان سوم که نیروی کار اضافی داشتند مطرح شد. بر اساس این الگو جامعه از دو بخش اقتصادی تشکیل می شود:
– بخش سنتی معیشتی، که با نیروی کار مازاد و دارای بهره وری پایین یا بدون بهره وری مشخص می شود.
– بخش صنعتی، که دارای بازده تولید بالا و اشتغال کامل است. بر اساس این نظریه، تولید نهایی نیروی کار در بخش سنتی و کشاورزی صفر و در بخش مدرن و صنعتی بالاتر از صفر است. بنابر این نیروی کار اضافی، به تدریج از بخش سنتی به بخش صنعتی منتقل می شود. این الگو، مهاجرت را در یک ساز و کار (مکانیسم) متعادل کننده می داند و نظریه پردازان این الگو معتقدند که به علت دستمزدهای بالا و میزان اشتغال بیشتر در بخش صنعتی نوین، مهاجرت از بخش سنتی معیشتی به بخش صنعتی نوین جریان پیدا می کند. این وضعیت، سطح تولید بخش صنعتی و سود سرمایه داران را افزایش داده، سپس سود به دست آمده، مجدداً توسط سرمایه داران در بخش صنایع نوین سرمایه گذاری می شود. بدین ترتیب این امر موجب افزایش تقاضای کار از بخش سنتی گردیده، در نتیجه مهاجرین بیشتری از جوامع سنتی و عقب مانده به سوی جوامع صنعتی نوین روانه می شوند. طبق این نظریه، مهاجرت امری مطلوب و نوعی مکانیسم متعادل کننده جوامع برای بقا و دوام نظام اجتماعی است. از سوی دیگر مازاد نیروی کار بخش سنتی می‌تواند اضافه تقاضای نیروی کار بخش مدرن را تأمین کند و از این طریق مانع افزایش دستمزدهای شهری و کاهش نرخ سودآوری بخش مدرن شود. توسعه و رشد صنعت نیز به نوبه خود باعث توسعه و رشد بخش کشاورزی با ابداع تکنولوژی‌های جدید شده و از این طریق رابطه‌ای دو سویه بین بخش سنتی و بخش مدرن ایجاد می‌شود. در این راستا لوییس عرضه نیروی کار روستایی را افقی و دارای کشش بی‌نهایت فرض می‌کند که هر زمان بخش مدرن نیازمند نیروی کار جدید باشد، بدون فشار آوردن بر دستمزد شهری، مازاد تقاضای آن تأمین می‌شود. بررسی‌های بعدی نشان داده اند که فرضیه لوییس بیش از حد ساده و خوش‌بینانه است. مدل لوییس نمی‌توانست بیکاری شهری را توضیح دهد. او فرض می‌کرد که آهنگ انتقال نیروی کار روستایی به شهرها با آهنگ رشد اقتصادی و تقاضای نیروی کار آن متناسب است. اما چنانچه سودهای اضافی سرمایه‌داران در تجهیزات سرمایه‌ای پیچیده‌تر و «کاراندوز» سرمایه‌گذاری شوند، ضمن افزایش تولیدکل، بیکاری نیز افزایش می‌یابد (تودارو، ۱۳۸۹: ۸۵).
۲-۱۷-۲-۲- نظریه سرمایه گذاری انسانی و هزینه – فایده:
این نظریه ابتدا توسط شاستاد(۱۹۶۱) ارائه شده و سپس داونز (۱۹۷۶) آن را گسترش داد. طبق این نظریه تصمیم گیری برای مهاجرت نوعی تصمیم به سرمایه گذاری است که در آن شخص مهاجر هزینه و فایده مهاجرت را در نظر می گیرد. بدین ترتیب مهاجرت موقعی انجام می شود که فایده آن نسبت به هزینه اش افزون باشد. در اینجا شخص مهاجر قبل از مهاجرت، هزینه های اجتماعی احتمالی و فوایدی را که در اثر مهاجرت به دست می آورد، مقایسه نموده و سپس تصمیم به مهاجرت می گیرد. این فایده و هزینه ها شامل عناصر مادی و غیر مادی هستند. هزینه های مادی شامل: هزینه های سفر، دور ریختن اثاثیه منزل که ارزش جابه جایی ندارند، تحمل یک دوران بیکاری و بی مزدی و غیره است. افراد مهاجر، تا زمانی که در جامعه مقصد جابجا نگردیده و مشغول کار نشوند، یک مدتی را بخاطر پیدا کردن کار برای خود، مشکلات زندگی را تحمل می نمایند. هزینه های غیر مادی شامل: دور ماندن از خانواده و اعضای فامیل، تحمل رنج و سختی سفر و تحمل شرایط محیطی مقصد و پذیرش عادات جدید می باشد. در مورد فواید جنبه های مادی آن: احتمال کسب درآمد بالاتر و ارتقای شغلی در آینده و … و فواید غیر مادی: بر خورداری از هر گونه امکانات رفاهی و تفریحی و آسایش در مقصد که در محل زندگی قبلی او نبوده است، می باشد. در این نظریه فرض بر این است که انسان ها تمایل دارند که در آمد خالص واقعی دوران زندگی شغلی خود را به حد اکثر برسانند و می توانند در آمد احتمالی آینده در مقصد و درآمد کنونی خود در مبدأ را محاسبه نمایند. طبق این نظریه می توان انتظار داشت که افراد مسن نسبت به جوانان تمایل کمتری به مهاجرت دارند، زیرا اولاً تفاوت درآمد بین مبدأ و مقصد با توجه به عمر باقی مانده آنها آن قدر زیاد نیست و ثانیاً، هزینه های غیر مادی برای این افراد بیش از جوانان است. جوانان به ویژه جوانان تحصیل کرده بیش از دیگران مهاجرت می کنند، زیرا تفاوت درآمد بالقوه آنان بین مبدأ و مقصد احتمالاً زیاد است. ولی در ایران بیشتر نیروی کاری و افراد بی سواد افغانستان مهاجرت می نمایند، نه افراد با سواد؛ چون زمینه کار مناسب برای افراد تحصیل کرده مهاجر در ایران فراهم نیست.
کیت گریفمن علت مهاجرت نیروی کار را سطح پائین دستمزد و ناامنی مشاغل آزاد دانسته و نشان می دهد با مهاجرت، عرضه کار در مناطق مهاجر فرست کاهش و در مناطق مهاجر پذیر افزایش می یابد. این فرایند باعث افزایش سطح دستمزد واقعی در مناطق مهاجر فرست شده و در نتیجه باعث بهتر شدن توزیع درآمد در آنها می شود. همچنین به عقیده وی، مهاجرت باعث کاهش تفاوت های موجود در استانداردهای واقعی زندگی می شود. به عبارتی، وی دلایل اقتصادی را نه تنها به عنوان پیامد مهاجرت بلکه به عنوان انگیزه مهاجرت مؤثر می داند(شفیعی کاخکی،۱۳۹۰: ۹۱).
فاوست[۵۱] و همکاران(۱۹۸۲)، از دیدگاه نظری، چهار عامل را در تصمیم گیری برای مهاجرت مؤثر دانسته اند: فشارهای اکولوؤیکی؛ عوامل هنجاری؛ انگیزه های اقتصادی؛ انگیزه های روانشناختی. وی آن گاه به ترسیم ماتریس هزینه – فایده مهاجرت پرداخته و ضمن تبیین سه مؤلفه «تصمیم»، «هزینه های بالقوه» و «منافع بالقوه» مطابق جدول ۷، تصمیم به مهاجرت را تابعی از هزینه ها و منافع آن دانسته است.
جدول شماره ۲-۹: ماتریس هزینه ـ فایده مهاجرت

مهاجرت

هزینه های حمل و نقل به سکونتگاه جدید
عدم اطمینان جهت یافتن شغل
نیاز به مسکن همزمان با جستجو برای شغل و مسکن
تأمین پوشاک
عدم تطابق با فرهنگ بیگانه و ایجاد سوء رفتار
زندگی در محیط بیگانه
نیاز به استفاده از زبان و اصلاح گفتار
نیاز به تغییر سنت (لباس، رفتار و…)
(هزینه های مهاجرت)

دریافت دستمزد بالاتر
انتخاب شغل بر حسب اولویتها و خواست فرد
اصلاح و تعمیر مسکن (کسب مسکن مناسبتر)
فرصتهای آموزشی بهتر برای فرزندان
دسترسی به مؤسسات ارائه دهنده خدمات اجتماعی
زندگی اجتماعی جالبتر و مهیج تر
برخورداری از شرایط اجتماعی
(عوامل کشش برای مهاجرت)

تصمیم

هزینه های بالقوه

منافع بالقوه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:50:00 ب.ظ ]




بسیار طبیعی است که کودک ۲ ساله، ‌درک صحیحی از اهمیت راستی و و درستی نداشته باشد. لکن همین کودک تا سن ۱۰ سالگی باید تفاوت بین راستی و درستی را درک کند.
برای کودک ۵ یا ۶ ساله طبیعی است که در افکار رویارویی و تخیلی غوطه ور شود و داستانهای بلند و طولانی تعریف کند. اما در واقع قصد فریب کسی را ندارد. بنابراین هیچ جای سرزنش و یا تنبیه وجود نخواهد داشت. والدین زمانی که آگاهانه در مورد مطلبی اغراق آمیز حرف می زنند، دروغ هم می‌گویند با این هدف که مستمعین را تحت تأثیر قرار دهند البته بدون اینکه قصد فریب آنان را دانسته باشند اما احتمالاٌ اغراقهای آنان را سخاوتمندانه تفسیر و تعبیر نمی‌کند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

الگوهای ارائه شده توسط والدین بسیار اهمیت دارد. اگر آنها برای فریب دادن دروغ بگویند ( برای مثال هنگامی‌که مادر از دیگران می خواهد تا در پاسخ کسی که برای ملاقاتش مراجعه کرده بگویند در منزل نیست ) غیر منطقی است از کودک انتظار راستگویی و درستکاری داشته باشیم، دروغ ممکن است درارتباط با نا امنی باشد. مثلاٌ‌برای مسائلی چون تمایل به جلب توجه و تحسین دیگران. کسب اعتبار و پرستیژ به دست آوردن تعدادی دوست و یا فرار او از وضعیتی نامطلوب هنگامی‌که کودکی برای به زحمت انداختن دوستش دروغ می‌گوید، ضروری است کوشش به عمل آید تا دلیل این رفتار را کشف گردد. [۳]
بسیاری از کودکان مخصوصاٌ در سنین معینی مطالبی می‌گویند که از نظر ما خلاف حقیقت و یا دروغ می آیند و بی شک چنین امری ما را خشمگین می‌سازند. آنچنان که گاهی وادار می‌شویم آنها را تنبیه کنیم و یا در موارد دیگری گفته های طفل اگر چه راست و درست باشد مورد توجه ما قرار گیرند.
می‌دانیم که دروغ برای کودک نیز زیان بخش است، اگر بدان عادت کند تدریجاٌ شخصیت او متزلزل شده و اعتبار خود را از دست خواهد داد. او نیازمند این امر است که جلب اعتماد اولیاء و مربیان خود را بنماید تا بتواند رشد کند. به هنگامی‌که بزرگترها چنین اعتمادی بدو نداشته باشند او رشد نخواهند کرد. بعدها اگر مواقعی دردی او را رنج دهد و بخواهد آن را علنی نماید، بدان موفق نخواهد شد.
کودک درغگو کم کم اظهار نظر صریح خود را از دست خواهد داد، بخصوص که در باره حرفهای خود ایمان نخواهد داشت و آن قاطعیت و صراحتی که برای ادامه کار و زندگی او لازم است از میان خواهد رفت.
دروغگویی نوعی ناسازگاری و نابهنجاری است و باید اصلاح شود. در طریق اصلاح و بازسازی کودک گام اول شناخت علل است. باید دید کودک چرا دروغ می‌گوید [۴]
آیا تا به حال درزندگی به کسی دروغ گفته اید ؟ چرا ؟ به چه خاطر ؟ بعد از دروغ گفتن چه احساسی به شما دست داده است ؟ آیا می‌دانید ریشه دروغگویی در چیست ؟ آیا می‌دانید چرا شما و دیگران گاهی از اوقات مبادرت به دروغ گفتن می‌کنند ؟
برای دست یابی به جواب این سئوالات شاید خواندن و مطالعه این تحقیق و مقاله کمکی به شما باشد.
دروغگویی مخصوص طبقه خاصی نیست و به جنس خاصی نیز محدود نمی‌شود، بزرگ و کوچک ممکن است دروغ بگویند و گاهی از اوقات از دروغگویی خود نیز لذت ببرند. دروغگویی بیماری خانمان برانداز است که ایگر به فکر مداوایش نیفتیم هم فرد بیمار را به نیستی می‌کشاند و هم اطرافیان فرد مبتلا به نابودی سوق می‌دهد. دروغگویی گناهی بزرگ است و در بیشتر مواقع این گناه ریشه بسیاری از گناهان دیگر نیز خواهد بود.
دروغگو دست به انجام هر کاری می زند و در مقابل با پستی و وقاحت انجام اعمال خود را تکذیب می‌کند. دروغگویی دژی است که دروغگو آن را پناه خود می‌داند. کسی که در زندگی خود به دروغگویی عادت کرده باشد، هیچ گاه از انجام هیچ عملی خود را معاف نمی‌داند و با بی پروائی مبادرت به انجام کارهای زشت و ناپسند می‌کند، زیرا با دروغگویی می‌تواند خود را از عواقب انجام کارهای زشت مصون نگه دارد.
یکی از بزرگترین وظایف پدران و مادران و مربیان جامعه در تربیت نونهالان، پرورش خصلت راستگویی است. راستگویی نجات از هر نوع گمراهی و ضلالت است.
برای جلوگیری از دروغگویی باید ابتدا علت اقدام به آن را جستجو کرد. علت را شناخت و بعد سعی در برطرف کردن علت داشت.
علت دروغگویی را می‌توان در این گروه علل جستجو کرد : ترس، ‌ضعف، عجز، احساس حقارت و. .. کسی که قادر به پرداخت بدهی خود نیست در خانه بست می‌نشیند و به فرزندش می‌گوید به طلبکار بگوید که پدر در خانه نیست. کارمندی که بدون علت ترک خدمت کرده از ترس بازخواست مقامات مافوق به دروغ گرفتاریهای واهی را مطرح می‌کنند. کودکی که از کتک خوردن می‌ترسد، شکستن شیشه پنجره را به گردن دیگری می اندازد، اگر بخواهیم ریشه تمام دروغهای یاد شده را پیدا کنیم به یک سر منشأ می‌رسیم و آن ترس و عقده حقارت و تربیت نادرست است. افرادی که بیشتر دروغ می‌گویند بیشتر در خود احساس ضعف و حقارت می‌کنند. اگر بخواهیم جامعه‌ای سالم و افرادی راستگو داشته باشیم باید صفت نیکوی راستگویی را از کودکی به فرزندان بیاموزیم [۵].
الگوهای معینی که برای برقراری ارتباط با کودکان بکار می‌رود تقریباٌ همیشه متناقض هستند. یعنی بر عکس هدف و منظور ما نتیجه می‌دهند، ‌این الگوها نه تنها ما را در دستیابی به اهداف دراز مدتمان یاری نمی‌کنند، بلکه غالباٌ خرابکاری هم در خانه به وجود می آورند. الگوهای متناقض در تربیت کودک شامل این موارد می‌شود. تهدیدها، رشوه ها، وعده‌های نیش دار و طعنه آمیز، موعظه و سخنرانی در باره دروغگویی دزدی و آموزش ادب، بی ادبی و بی احترامی. [۶]
وقتی کودکان دروغ می‌گویند والدین از ظلم برافروخته می‌شوند، بخصوص وقتی که دروغ آشکار است ودروغگویی تجربه. شنیدن پافشاری کودکی در این که به رنگ است نزده است یا شکلات را نخورده است وقتی که صورت و پیراهنش خلاف این را می‌رساند، بسیار خشم آور است گاهی اوقات کودکان بدین خاطر دروغ می‌گویند که اجازه ندادند حقیقت را بر زبان آورند. وقتی کودک به مادرش می‌گوید که از برادرش متنفر است، مادر شاید او را به خاطر این حقیقت گویی تنبیه کند. اگر همین کودک در آن لحظه برگردد و آشکارا به دروغ اظهار کند که حالا دیگر برادرش را دوست دارد، مادرش شاید به او پاداش بدهد و او را محکم در آغوش بگیرد و ببوسد، خب، شما فکر می‌کنید این کودک چه نتیجه‌ای از این تجربه خواهد گرفت که آدم را به خاطر حقیقت‌گویی کتک می زنند و به خاطر دروغگویی پاداش می‌دهند و نیز اینکه مادرش دروغگویی رادوست دارد. [۷]
ما اگر بخواهیم راستگویی و صداقت را به کودک یاد بدهیم پس باید برای گوش کردن به حقایق تلخ به همان اندازه حقایق دلپسند زمینه داشته باشیم.
اگر قرار است کودک راستگو و صادق بار بیاید پس نباید او را تشویق و تحریک کرد که در باره احساساتش دروغ بگوید. حال این احساسات چه مثبت باشد چه منفی و چه دمدمی مزاج، کودک از واکنشهایی که ما در برابر احساسات بیان شده او نشان می‌دهیم، یاد می‌گیرد که آیا صداقت و راستگویی بهترین حقیقت است یا نه ؟
وقتی کودکان به خاطر گفتن حقیقت تنبیه می‌شوند، برای دفاع از خودشان دروغ می‌گویند. همچنین دروغ می‌گویند تا ‌آنچه را که در واقعیت فاقد آن هستند، در خیال به دست آورند. [۸]
دروغها بیان کننده حقایق مربوط به امیدها و دلهره‌ها هستند. دروغها آشکار کننده آن چیزی هستند که فردی انجام خواهد دهد یا باشد. برای شنونده خوب می‌فهمد، دروغها آنچه را که دروغگو سعی در پنهان کردنش دارد، آشکار می‌کنند. واکنش کامل و پخته نسبت به یک دروغ بیشتر بایستی درک مفهوم آن دروغ را منعکس سازد، نه افکار مفهوم آن یا محکومیت آن.
فرد دروغگو را ما از طریق اطلاعاتی که از دروغها کسب می‌کنیم می‌توانیم به کودک کمک کنیم تا واقعیتها را از افکار پوچ و خیالی تشخیص دهند [۹].
برخورد با دروغگویی و عدم صداقت کودک
خط مشی مادر برابر دروغگویی مشخص است. ازیک طرف نباید بازپرس بازی در بیاوریم و کودک را هی سئوال پیچ کنیم و موضوع را بزرگ جلوه دهیم و از طرفی دیگر باید حتماٌ و بدون تردید رک پوست کنده حرف بزنیم. وقتی پی می‌بریم که از زمان برگشت کتابی که کودک از کتابخانه گرفته بود گذشته و کودک هنوز کتاب را به کتابخانه پس نداده، ما نباید بپرسیم که کتاب را برگردانده‌ای به کتابخانه ؟ مطمئنی ؟ پس چی شد. که کتاب هنوز این جا مانده ؟ بلکه به جای آن چنین خاطر نشان می‌کنیم « مثل اینکه از زمان برگشت این کتاب به کتابخانه گذشته » [۱۰].
علائم و نشانه‌های دروغگو
هر گاه کودکی درموقعیتی نامطمئن و نا امن قرارگیرد و احساس خطر یا حقارت کند به گفتاردروغ متوسل می‌شود. دروغگو به گفته هایش ایمان ندارد و به طور قاطع و صریح حرف نمی زند، به تدریج اعتماد خود به دیگران را از دست می‌دهد و نسبت به اطرافیان بدبین می‌شود. دروغگو فراموشکار است و پس از مدتی بدنام و بی اعتبار می‌شود. دروغگویی باعث تغییرات جسمی‌نظیر افزایش ضربان قلب، تغییر حالت چشم، رنگ پریدگی، برافروختگی، بیقراری، و ناآرامی و خشک شدن دهان و گاهی لکنت و پراکنده گویی می‌شود. [۱۱]
علل دروغگویی
الف ) عوامل اجتماعی :
۱ـ جلب توجه و تحسین :
گاهی در میان جمعی از میهمانان معمولاٌ کودک فراموش می‌شود – همه سرگرم کار و تلاش صحبت یا بازی هستند. به خود و بحثهای خویش سرگرم می‌شوند، بدون اینکه حساب کنند دل کوچکی هم در کنارشان می‌تپد. و انتظار شرکت در بحث و مذاکره را دارد. کودک برای اینکه جلب نظر کند و به گونه‌ای خود را وارد صحنه نماید به دروغ متوسل می‌شود. آنهم دروغی بزرگ و اغراق آمیز. یکباره خبر تلخی را می‌دهد، سخنی می‌گوید که همه با نظر اعجاب بدو بنگرند و حرف و کار خود را رها کنند.
۲ـ بدآموزی :
کودک دروغ بلد نیست آن را از کسی آموخته است و پیداست بیش از هر کس از والدین و معاشران کودک هستند که به او دروغ آموخته اند آنها زمینه آن را در کودک فراهم کرده و به آن وا داشته اند. فی المثل طفل را در میان جمع به رودربایستی قرار داده و از او خواسته اند اقرار کند برادر کوچکش را دوست دارد. در حالیکه او از برادرش که سهم محبت او را از والدین دزدیده متنفر است. زمانی پدر و مادر در حضور جمعی ازمسأله‌ای سخن می‌گوید که طفل بعیان می‌داند که دروغ است. بدیهی است که هر گونه اظهار نظر بر خلاف حقیقت نوعی بدآموزی و درس بدی برای او خواهد بود. او می‌فهمد که درمواردی هم می‌توان خلاف حقیقت را گفت. [۱۲]
۳ـ احساس کمبودها :‌
کودک برای جبران احساس کمبودی که دارد متوسل به دروغگویی می‌شود. [۱۳]
کودکانی که نسبت به دوستان و اطرافیان خود احساس کمبود می‌کنند، ممکن است برای جبران کمبودها در زمینه‌های گوناگون نظیر شغل والدین و محل سکونت وضع تغذیه و سفر. …، دروغگویی متوسل شوند و درون آشفته و نگران خود را بدان وسیله به طور موقت تسکین دهند [۱۴]
۴ـ احساس حقارت :
بر تمامی‌کسانیکه در محیط زندگی کودک بوده و با او در تماس هستند توصیه می‌شود که به شخصیت کودک احترام بگذارند و زیرا کودکانی که موردتوجه نیستند، یا به آنها احترام گذاشته نمی‌شود، یا مورد تمسخر و استهزاء قرار می‌گیرند یا آنها را مورد سرزنش و ملامت قرار می‌دهند، احساس حقارت کرد. و برای رهائی از این حالت به دروغگویی خواهند پرداخت تا خود را بهتر از آنچه هستند نشان دهند. [۱۵]
۵ـ لاف زنی و گزافه گویی :
انگیزه‌های دیگری نیز هستند که می‌توانند فرزند شما را وادار به دروغ گفتن کنند مثلاٌ لاف پردلی و شجاعت‌هایی که نکرده خواهد زد. گاهی حتی لاف از بزهکاریهایی که مرتکب نشده خواهد زد تا به نوعی تظاهر به خشونت طبع و قساوت قلب کرده باشد. بدیهی است که هیچ یک از این گزافه‌ها و لاف‌ها را نباید تشویق کرد و خوب است بچه بفهمد که لاف زدن‌ها در شما بی اثر است. و چنین بچه‌ای به حق یا ناحق خود را نسبت به محیط مفروض احساس پستی و زیردستی می‌کند. مثلاٌ چیزی را خودش اختراع می‌کند تا او هم برای خو شنوندگانی داشته باشدو موردتقدیر و تقرب واقع شود [۱۶]
۶ـ تأثیر نفوذهای بد :
فرزند شما در دبستان یا دبیرستان در کلاسی است که بعضی از رفیقانش روش خشونت آمیز دارند، پول فروانی هم در جیبشان هست، ‌لاف از دزدی می زنند و پلیس را مسخره می‌کنند و گاهی هم به راستی دست به دزدی می زنند. حال فرزند شما که خوب تربیت شده به زودی متمایل به تقلید از آنها نخواهد شد و شاید جرأت نکند در باره اندرزهای بدی که به او می‌دهند مستقیماٌ با شما حرف بزند. آن وقت مثلاٌ اینکه بخواهد شما را بیازماید چند کار بدی که مرتکب نشده برایتان نقل می‌کند مثلاٍ به شما می‌گوید بدون پرداخت پول سوار اتوبوس شده و یا پاسبان را مسخره کرده است. باید گفت وضع خیلی حساس است، ‌زیرا گاهی برای شما مشکل است که صحت اظهارات فرزندتان را بازرسی کنید و نمی‌دانید که آیا عملاٌ و مانند یک دیگر رفتار می‌کند یا فقط داستانهایی را نقل می‌کند برای اینکه از جریان وضع درمحیط مدرسه و چگونگی رفتار واقعی فرزندتان آگاه شوید باید رسیدگی و تحقیق کنید. وقتی بررسی از وضع اطلاع پیدا کردید، می‌توانید برایش شرح دهید که رفقائی که او تحت تأثیرشان قرار گرفته در حقیقت نمایش بازی می‌کنند دور از آنند که می خواهند که خود را نشان دهند.
و برای همین می خواهند دیگران را به خود جلب کنند. بعلاوه شما باید سعی کنید وضعی برایش فراهم آورید که بتواند ثابت کند که بچه دست و پا چلفتی نیست و نیز می‌توانید او را تشویق کنید تا جوانی شرافتمند، صدیق و کارآمد شود. بنابراین مؤثرترین راه اصلاح او این است که کمکش کنید تا رشد کند و ارزش واقعی کسب کند که مایه غرور و سربلندیش گردد. [۱۷]
۷- بی تفاوتی محیط زندگی کودک نسبت به دروغگویی و راستگویی :
عامل عمده دیگری که مشوق دروغگویی کودک است، بی تفاوتی محیط زندگی کودک نسبت به دروغگویی و راستگویی است.
اگر افرادی که در محیط زندگی کودک زندگی میکنند. نسبت به این مسأله بی توجه باشند و برای دروغگویی و راستگویی کودک هیچ نوع عکس العمل مناسب نشان ندهند. کودک فرق بین این دو نوع گفتار را درک نخواهد کرد. و درهرزمان با توسل به دروغگویی خود را از عواقب انجام اعمال آن نجات خواهد داد [۱۸]
۸ـ میل به جلب اعتبار و کسب امتیازات ثانوی :
برخی از دانش‌آموزان برای مطرح کردن خویش به دروغگوییهای شگفت آوری متوسل می‌شوند. یکی از معلمان در گزارش خود اظهار داشته بود. شاگر دخترش با بیان اینکه وی با مواد شیمیایی کار می‌کند و هم اکنون در حال ساختن تی. ان. تی. است همه همکلاسیهای خود را ترسانده بود. و یا یک دختر پرورشگاهی هم که پدر و مادرش مشخص نبوده اند. در مجامع مختلف می‌گفت، پدر و مادر او در موشک باران تهران کشته شده‌اند و مدام به بهشت زهرا می‌رفت تا با گریه بر سر قبر آنها خود را سبک کند.
و در کودکان بزرگتر و نوجوانان دروغگویی و قسم خوردن زیاده از حد برای اثبات راست بودن بیانات خود به علل متفاوتی ظاهر می‌شود.
۹- آرزوو رؤیا :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:50:00 ب.ظ ]




مشکلات اجتماعی
عدم انطباق ضوابط و آیین نامه ها با شرایط روز
معارضین (حقیقی و حقوقی)
تردد افراد و وسایل نقلیه از محل پروژه

۲-۷-۲ عوامل قابل کنترل (عوامل فنی): به دو دسته عوامل داخلی و خارجی تقسیم می شود.

    1. عوامل داخلی

– عوامل مرتبط با برآوردهای نیروی انسانی و زمان
عدم تناسب نفرساعت برآورد شده با مجموعه فعالیت های تخصیص داده شده به آنها
تخصیص ناکافی نیروی انسانی برای فعالیت ها
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

عدم تطابق کیفیت نیروی کار با آنچه در برآوردها پیش بینی شده
عدم بررسی میزان حجم کاری برای نفرات کلیدی بخش های مهندسی
– عوامل مرتبط با نارسایی سیستم های اطلاع رسانی بخش های مهندسی
میزان و کیفیت اطلاع رسانی از جانب مدیرپروژه و بخش کنترل پروژه به تیم های مهندسی
میزان آشنایی و اشراف کارشناسان به فرایند تولید مدارک و انتقال اطلاعات به بخش ها
نحوه ارتباطات موثر بین مهندسان پروژه با بخش های مهندسی
رعایت و توجه به توالی تولید مدارک و انجام فعالیت ها
– عوامل مرتبط با برنامه ریزی و مدیریت منابع انسانی
نحوه و مکانیزم توزیع نیروی انسانی در مقاطع زمانی مختلف پروژه ها
کمبود پرسنل متخصص در بخش های مهندسی
توان شرکت در جذب و حفظ نیروهای فعال و باتجربه
سیستم پرداخت پاداش در پروژه ها
سیستم تعیین حقوق و مزایا و سایر امکانات دیگر
– عوامل مرتبط با خطا و اشتباهات پرسنلی
تغییر در نفرات کلیدی پروژه
میزان دوباره کاری ها(Rework) توسط پرسنل بخش ها به دلایلی چون عدم دقت کارشناسان سایر بخشها
عدم تناسب مسئولیتها و توانایی های افراد با موقعیت های شغلی واگذار شده به آنان
استفاده از نیروهای کم سابقه در موقعیت های حساس پروژه
آشنایی کم کارشناسان یا بی دقتی آنان نسبت به تولید مدارک و انتقال اطلاعات به عوامل دخیل در پروژه
عدم وجود روحیه اقتصادی و احساس وظیفه در پرسنل
عدم هماهنگی کافی بین پرسنل ستادی و عمالیاتی
– عوامل مرتبط با مدیریت شرکت
عملکرد و تصمیم گیری مدیران پروژه و مدیران بخش ها در راستای اقدامت پشگیرانه
میزان ارائه خط مشی مناسب و پیوسته به بخش های مهندسی و کنترل پروژه از جانب بخش ها
تغییر مکرر مدیر کارگاه
عدم استفاده از روش اجرا و کنترل پروژه مناسب

    1. عوامل خارجی

– عوامل مرتبط با کارفرمایان
تغییر نیازهای کارفرما به دلیل تغییرات
تاخیرات کارفرما در تخصیص منابع
کم کاری کارفرما در صدور تاییدات و مصوبات و اجرای تعهدات قراردادی
تغییر شرایط کارگاهی از جانب کارفرما
تاخیر در تامین مصالح و ماشین آلات مورد تعهد
تاخیر در آزادسازی و رفع معارض
عدم حضور نماینده
عدم توجه به نظرات کارشناسی مشاور
تاخیر در پرداخت پیش پرداخت

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:50:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم