تاریخ احزاب سیاسی با تکامل تدریجی در انتخابات عمومی و آزاد توأم بوده است. نخستین احزاب سیاسی از کسانی تشکیل می شد که یکدیگر را می شناختند و می توانستند پشتیبانی اشخاصی معدود را که حق رأی داشتند، با گفتن و نوشتن، جلب کنند. به تدریج که حق رأی به بخش های بیشتری از جامعه گسترش یافت، احزاب سیاسی نیز دستگاه خود را توسعه دادند. افراد بیشتری را برای انتشار و تبلیغ سیاست‌های خود پذیرفتند و به کار گماشتند.[۱۲]

پس با این اوصاف می توان گفت که ارتباط مستقیمی بین پیدایش احزاب و حق رأی پارلمانی وجود دارد.

ب- منشأ بیرونی احزاب

دلایل و عواملی که در تأسیس و ایجاد احزاب در جوامع مختلف دخیل بوده اند در دوام و پایداری آن ها و ماندگاری شان حائز اهمیت بسیاری است. هرچه تازه و جدید است می شتابند، از طرف دیگر، علل اصلی تشکیل احزاب سیاسی است. آنچه مسلم است اینکه تشکیل احزاب را نمی توان معلول علت واحدی دانست و در این باره اتفاق نظر وجود ندارد. گروهی معتقدند، اختلاف سیاسی میان اشخاص متعصب و پای بند به سنن و آداب گذشته که با علاقه و ایمان مفرط به شعائر قدیم می نگرند، از یک طرف و افرادی که با اشتیاق به استقبال هر چه تازه و جدید است می شتابند، از طرف دیگر، علل اصلی تشکیل احزاب سیاسی است. برخی هم، تشکیل حزب را ناشی از فطرت جنگجوی بشر می دانند که به صورت تشکیل دسته های سیاسی و جدالهای انتخاباتی تجلی می‌کند.[۱۳]

در برخی کشورها بروز شکافهای اجتماعی در شکل گیری احزاب سیاسی حائز اهمیت فراوانی بوده و پایه های تشکیل احزابی قوی و نیرومند را پی ریزی ‌کرده‌است.

اتو کرشهایمر معتقد است که وجود احزاب مختلف در تاریخ فرانسه و انگلیس از وجود طبقات متضاد و نزاع های اجتماعی در جوامع این کشورها نشأت می گرفته است. چنانچه نزاع بین اشرافیت و بورژوازی از قرن هفدهم در انگلستان، جریان داشته و در خلال قرن نوزدهم، کارگران نیز به صورت یک طبقه اجتماعی درآمدند.

البته میزان قلت و کثرت این شکافهای اجتماعی در پیدایش انواع نظامهای حزبی اهمیت زیادی دارد. در انگلستان شکافهای اجتماعی زیاد پیچیده نیستند و عمدتاً یک شکاف عمده و فعال وجود داشته و سایر شکافها و معضلات اجتماعی در درون این شکاف عمده غیر فعال و خاموش شده اند و همین روند در پیدایش نظام دو حزبی در این سرزمین بسیار مؤثر و مثمر ثمر واقع شده است. در نقطه مقابل این روند، هر چه میزان شکافهای اجتماعی متنوع تر و از پیچیدگی بیشتری برخوردار باشد، بر تعداد احزاب فعال در عرصه سیاسی کشور هم افزوده خواهد شد.[۱۴]

همچنین، با صنعتی شدن هر چه بیشتر جامعه، انعکاس خواسته ها و مطالبات مردمی نیز نیاز به اتخاذ تدابیری هوشمندانه داشت. این تدابیر با تصویب قانون اصلاحیدر سال ۱۸۳۲ در انگلستان تسریع گردید و در این راستا تشکیل احزابی بااعضای گسترده مورد حمایت قرار گرفت. احزاب اقدام به تجمیع و جذب مطالبات رأی دهندگانی نمودند که فاقد اراده و ذکاوت لازم برای بررسی نقاط ضعف و قوت نامزدهای منفرد و مستقل بودند.

کارآمدی و موفقیت احزاب در نظام های پارلمانی هم تا حدود زیادی ‌به این مسأله برمی گردد که اهداف و فلسفه تأسیسشان با علت وجودی احزاب در سایر نظام های سیاسی مخصوصاً نظامهای ریاستی، متفاوت است. حزب کارگر انگلستان به جای آنکه حول محور افراد و به دست شخصیت‌های متنفذ تشکیل گردد،
‌گروه‌های سندیکائی، اجتماعی و طبقات متنوع شهروندان در ایجاد آن نقش کلیدی را ایفاء نمودند.

البته شخصیت‌های متنفذ هم در ایجاد حزب بی تأثیر نبودند ولی کمیته های انتخاباتی که طبقات متنوع اجتماعی بویژه کارگران و سندیکاها در آن حضور داشتند، نقش بارزی داشتند که بعدها این کمیته های کارگری با نام جدید یعنی “حزب کارگر” در عرصه سیاسی این کشور اعلام موجودیت کردند.

در کل باید گفت که پیدایش احزاب سیاسی محصول دوره مدرنیته و تحولات بعد از رنسانس می‌باشد، محصولات و ابزاری که برای تحقق دموکراسی اجتناب ناپذیر بودند. ریشه این تحولات در چهار مورد خلاصه می شود. نخست، تحول در تعریف و تصور انسان از جایگاه، امکانات، قدرت، طبیعت و سرشت و محیط پیرامونش. دوم، فروپاشی فئودالیسم به موازات انقلاب تجاری یا مرکانتلیسم و دست یابی به منابع طبیعی بیکران دیگران. سوم، انقلاب صنعتی و پیدایش سرمایه داری و آخرین تحول، پیدایش پدیده
کشور- ملت یا دولت- ملت می‌باشد.

به قول «روبر پللو» اگر زایش همه احزاب را با پدیده همبستگی طبقاتی و مبارزه طبقات توجیه کنیم، بسیار ساده انگارانه خواهد بود. در احزاب کارگری عناصر بی شماری از کیفیات بورژوائی وجود دارد و در احزاب بورژوا عناصر متعددی از شرایط تهیدستی موجود است.[۱۵]

مبحث دوم-نظام پارلمانی

در این مبحث ابتدا در گفتار نخست، پیشینه نظام پارلمانی و چگونگی ظهور و بروز آن، سپس ویژگی‌های این نظام را در گفتار دوم بیان خواهیم کرد. در گفتار سوم انواع نظام پارلمانی را معرفی و تفاوت‌های آن ها را در ضمن معرفی آن ها بیان نموده و بالاخره در گفتار چهارم به مسأله رواج نظام پارلمانی و چگونگی و علت گسترش آن، به ویژه در اروپا خواهیم پرداخت.

گفتار نخست- پیشینه نظام پارلمانی

بر خلاف نظام ریاستی و فدرالی آمریکا، نظام پارلمانی محصول یک طرح قانونی و از پیش تعیین شده نبود؛ بلکه ‌به‌تدریج‌ از بریتانیا و در طی چندین قرن ظهور و تکامل پیدا کرد. نورتون نقطه عطف نظام پارلمانی را سال۱۶۸۸ می‌داند.[۱۶]

پیدایش نظام پارلمانی محصول بروز و ظهور قدم به قدم و تدریجی نهاد پارلمان در انگلستان است که خود این امر هم در نتیجه صدور فرمان مشروطیت(منشور کبیر) در سال ۱۲۱۵ در این کشور است. با صدور فرمان مشروطیت راه برای اعطای آزادیهای مدنی- سیاسی برای شهروندان بریتانیایی باز شد و بالاخره در سال ۱۶۲۸ پارلمان این کشور بنیان نهاده شد و ‌به‌تدریج‌ با آغاز فعالیت‌های پارلمانی دولت از دل پارلمان بیرون آمد.[۱۷]

نحوه توزیع قدرت در نظام پارلمانی به تدریج و تابع عوامل گوناگونی بود.این نظام در ابتدا در کشورهای سلطنتی شکل گرفت و سلطنت خودکامه را بسوی سلطنت محدود سوق داد. در این سیر تاریخی، عوامل متعددی از جمله جنبش‌های فکری، پیشرفت دموکراسی، افزایش آگاهیهای عمومی، ناتوانایی های شخصی برخی از پادشاهان و…. موجبات تضعیف مقام سلطنت و متمایل شدن قدرت به سوی نمایندگان مردم را فراهم آورد.[۱۸]

تاریخ نظام سیاسی انگلیس که مهد اولیه نظام پارلمانی است و منجر به ناپدیدی تدریجی شاه
(دارای مشروعیت موروثی) و تقویت نسبی مجلس (دارای مشروعیت مردمی) گردید در این رهگذر سه مرحله را پشت سر گذاشته است:

نخست، مرحله پادشاهی محدود بود که در این دوران مجلس، قوه مقننه را که بیشتر به شاه مطلق گرا تعلق داشت، تصاحب کرد. با این وجود فرد اخیر اختیار انتخاب و برکناری وزیران را برای خود حفظ کرد. دوم؛ مرحله نظام پارلمانی دوگانه که در این مرحله، کابینه ها هم در برابر شاه (که حق برکناری اعضای آن را برای خود حفظ کرده بود) و هم در برابر مجلس(که این حق را به دست آورده بود) مسئولیت داشتند؛ و بالاخره مرحله سوم، مرحله نظام پارلمانی یگانه بود که در این مرحله وضعیت کنونی این کشور است که در آن، کابینه فقط در برابر مجلس مسئولیت دارد. شاه حق برکناری وزیران را از دست داده است.[۱۹]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...